همسفر شهدا

همسفر شهدا ، زنده یاد سید علیرضا مصطفوی

همسفر شهدا

همسفر شهدا ، زنده یاد سید علیرضا مصطفوی

همسفر شهدا

فعال فرهنگی ، طلبه بسیجی ، ذاکر اهل بیت (ع) ، پرپر شده راهیان نور و همسفر شهدا
زنده یاد "سید علیرضا مصطفوی"

سید علیرضا مصطفوی در هفدهم تیرماه سال ۱۳۶۶ مصادف با میلاد حضرت ثامن الحجج علی ابن موسی الرضا (ع) در خانواده مذهبی و در محله میدان آیت الله سعیدی (غیاثی) دیده به جهان گشود. مراحل رشد را به همراه آموزه های دینی سپری کرد. پس از جذب در بسیج مسجد موسی ابن جعفر (ع ) ابتدا کانون نوجوانان شهید آوینی و هیئت رهروان شهدا را تاسیس نمود و سپس مسئول فرهنگی بسیج شد و با جذب نوجوانان محله کار فرهنگی را آغاز نمود.
در نهایت در تابستان سال ۱۳۸۸ به دلیل سفر به مناطق عملیاتی دفاع مقدس آسمانی شد.
در این رابطه گروه فرهنگی شهید ابراهیم هادی پس از مصاحبه با خانواده و دوستان و همراهانش ، کتابی با عنوان «همسفر شهدا» تهیه و در سرتاسر کشور توزیع نمودند.

پس از مطلع شدن رهبر معظم انقلاب از زندگینامه وی ، ایشان پیام زیر را به همراه یک جلد قرآن کلام الله مجید به خانواده وی اهدا نمودند.

«خداوند سکینه و سلام بر قلب این مادر دلسوخته و رحمت بی منتها بر قلب آن جوان صالح عطا فرماید»

طبقه بندی موضوعی

۵ مطلب با کلمه‌ی کلیدی «سپاه پاسداران» ثبت شده است

بـِسـم ِ ربـــــِّـ الشــُّـهـداءِ و الصِّـدیقیــن

 

سردار شهید محمدعلی رهنمون

 

معاون درمانی کل سپاه

 

ولادت : ۱۳۳۴/۵/۸ - یزد

شهادت : ۱۳۶۲/۱۲/۶ - طلائیه

آرامگاه : تهران - گلزار شهدای بهشت زهرا (ع)

 

 

سال ۱۳۳۴ در خانواده ای متدین و اهل تقوی در یزد دیده به جهان گشود و با تربیت اسلامی والدین رشد یافت. هنوز ۶ بهار از عمرش نگذشته بود که پدر بزرگوارش را از دست داد و دوران تحصیل خود را با غم نبود پدر و مشکلات دوران یتیمی آغاز نمود.

 


چون محمد از هوش و ذکاوتی سرشار و صبری عظیم برخوردار بود با جدیت تمام، تحصیل را آغاز نمود و همواره در طول تحصیل شاگردی ممتاز به شمار می رفت و تمامی مراحل تحصیل را با نمرات عالی طی می نمود. وی بیشتر اوقات عمر پر برکتش صرف مطالعه و کارهای فرهنگی، اجتماعی و سیاسی می شد. ایشان لحظه ای از اوقات خود را بیهوده صرف نمی کرد.

 

در سال آخر دبیرستان مادر بزرگوارش از دنیا رفت و محمدعلی نزد برادرش به ادامه زندگی مشغول شد. در همین ایام در آزمون سراسری شرکت نمود و در دانشگاه اهواز در رشته پزشکی پذیرفته شد. با وجود تحصیل در دانشگاه دوباره فعالیت های مذهبی و سیاسی خود را در دانشگاه شروع کرد و در همان آغاز تحصیل سرآمد تمامی دانشجویان گشت.

 

 محمدعلی در دانشگاه سمبل مبارزه و مقاومت با رژیم پهلوی بود و در مقابل هجوم افکار پلید غرب زده ها مقاومت می کرد. در اواخر سال ۱۳۵۶ اعلامیه حضرت آیت الله صدوقی مبنی بر تحریم عید نوروز را با خط زیبا نوشته و منتشر ساخت و اولین اعلامیه برگزاری مراسم چهلم شهدای تبریز را در یزد منتشر نمود.

 


شهید رهنمون در مبارزات انقلاب یار و مددکار مردم محروم شهرش بود و در تمامی فعالیت های انقلابی حضوری چشمگیر داشت و زمانی که حادثه زلزله طبس پیش آمد در کنار مبارزانی چون رهبر معظم انقلاب ، شهید صدوقی و شهید هاشمی نژاد به کمک زلزله زدگان رفت.

 

دکتر رهنمون پس از پیروزی انقلاب و بازگشایی دانشگاه ها به اهواز رفت و به یاری مردم محروم آن منطقه مشغول شد. چند ماهی به پایان تحصیلات و دریافت درجه دکترایش نمانده بود که جنگ تحمیلی آغاز شد و ایشان چون سایر فرزندان این خطه به جبهه عزیمت کرد و سپس به عضویت سپاه پاسداران انقلاب اسلامی درآمد و مسئولیت بیمارستان ولی عصر را پذیرفت.

 

بعد از آن بیمارستان نجمه تهران را تجهیز و توسعه و ساماندهی نمود و به جذب متخصصان با تقوا و متعهد همت گماشت. فردی وارسته و خود ساخته بوده و با تربیت اسلامی که داشت همیشه در مسیر حق گام برمی داشت. او انسانی بی آلایش بود و از تجملات گریزان، همیشه و در همه جا به فکر مردم محروم و مستضعف بوده و لحظه ای از عبادت و خوف الهی غافل نبود.

 


مسئولیت بهداری سپاه یزد را پذیرفت، از توانمندی و لیاقت ویژه ای برخوردار بود. ایشان پیش از شروع عملیات والفجر ۶ به جبهه رفت و در بیمارستان بزرگ صحرایی خاتم الانبیاء (ص) به درمان رزمندگان مجروح پرداخت و در روز ۶ اسفند ماه ۱۳۶۲ در حال اقامه نماز بر اثر بمباران هوایی دشمن به سوی معبود شتافت.

 

شادی ارواح طیبه شهدا به خصوص شهید محمد علی رهنمون صلوات

الـلَّـهــُمَّ صــَلِّ عَـلَـى مُـحَمَــّـدٍ و آلِ مُـحَـمــَّدٍ و عَـجِّـلْ فَرَجَــهم

۰ نظر ۰۶ اسفند ۹۴ ، ۱۴:۱۴
همسفر شهدا

بـِسـم ِ ربـــــِّـ الشــُّـهـداءِ و الصِّـدیقیــن


سردار شهید نور علی شوشتری


جانشین فرمانده نیروی زمینی سپاه پاسداران انقلاب اسلامی

و فرمانده قرارگاه قدس



تولد : 1327/2/12 - نیشابور

شهادت : 1388/7/26 - در حادثه بمب‌گذاری منطقه پیشین ـ در حد فاصل شهرستان‌های سرباز و چابهار 

آرامگاه : مشهد - بهشت رضا (ع)


نور علی شوشتری در سال ۱۳۲۷ در روستای ینگجه از توابع بخش سرولایت نیشابور دیده به جهان گشود.

وی سالها در سپاه تلاش و کوشش بسیار نمود و فرماندهی مناطق مختلفی از جمله کردستان ، آذربایجان وسیستان و بلوچستان را برعهده داشت.



سردار شوشتری که افتخار همرزمی شهیدان بزرگواری همچون شهید باکری و شهید برونسی را در کارنامه زرین خود دارد در اکثر عملیات‌ها با مسئولیت های مختلف به ویژه فرماندهی محورهای عملیاتی حضوری فعال داشت که هفت بار جراحت شدید و تحمل رنج و درد ناشی از آن ماحصل این حضور فعال و مخلصانه بود و بدین ترتیب افتخار جانبازی را چون برگ زرین دیگری برای کتاب زندگی سراسر مجاهدت او به ارمغان آورد

با وقوع عملیات مرصاد وی به توصیه مقام معظم رهبری مسئولیت این عملیات غرور آفرین را بر عهده گرفت و به نقل از شهید صیاد شیرازی فرماندهی خوبی از خود به نمایش گذاشت تا جایی که در تماس مرحوم حاج سید احمد خمینی با وی و ابلاغ گزارش پیشرفت عملیات توسط آن مرحوم به امام خمینی (ره)، حضرت امام خطاب به سردار شوشتری می فرمایند: "در این دنیا که نمی توانم کاری بکنم. اگر آبرویی داشته باشم در آن دنیا قطعاً شما را شفاعت خواهم کرد."



فرماندهی لشکر 5  قرارگاه نجف، قرارگاه حمزه و جانشینی فرمانده نیروی زمینی سپاه بخشی از مسئولیت های این فرمانده بزرگ و شهید والا مقام است. وی از اول فروردین 88 نیز با حفظ سمت، فرماندهی قرارگاه قدس زاهدان را عهده دار شد و موفق گردید با تلاشی پیگیر و مجاهدتی خستگی ناپذیر ایجاد اتحاد بین طوایف شیعه و سنی را در این استان به افتخارات خود بیفزاید.

سردار شهید نورعلی شوشتری که سال های متمادی منصب خادمی افتخاری بارگاه ملکوتی امام رضا را نیز عهده دار بود بارها در جمع همرزمانش گفته بود: آرزو دارم در میدان جنگ باشم و به شهادت برسم و جسم ناقابلم در راه خدا تکه تکه شود.

سردار شوشتری جانشین فرمانده نیروی زمینی سپاه پاسداران انقلاب اسلامی و فرمانده قرارگاه قدس که در تدارک برگزاری همایش وحدت سران طوایف در استان سیستان و بلوچستان بود صبح روز یک شنبه 26 مهر 1388 در اقدامی تروریستی به فیض شهادت نائل آمد.

 


بخشی از وصیت‌نامه شهید شوشتری:

دیروز از هرچه بود گذشتیم- امروز از هرچه بودیم گذشتیم. آنجا پشت خاکریز بودیم و اینجا در پناه میز. دیروز دنبال گمنامی بودیم و امروز مواظبیم ناممان گم نشود.

جبهه بوی ایمان می‌داد و اینجا ایمانمان بو می‌دهد. آنجا بر درب اتاقمان می‌نوشتیم یاحسین فرماندهی از آن توست؛ الان می‌نویسیم بدون هماهنگی وارد نشوید. الهی نصیرمان باش تا بصیرگردیم، بصیرمان کن تا از مسیر برنگردیم.

آزادمان کن تا اسیر نگردیم.

 

شادی ارواح طیبه شهدا به خصوص سردار شهید نور علی شوشتری صلوات

الـلَّـهــُمَّ صــَلِّ عَـلَـى مُـحَمَــّـدٍ و آلِ مُـحَـمــَّدٍ و عَـجِّـلْ فَرَجَــهم


۰ نظر ۱۳ آذر ۹۴ ، ۱۱:۵۷
همسفر شهدا

بـِسـم ِ ربـــــِّـ الشــُّـهـداءِ و الصِّـدیقیــن

 

جانباز  شهید سید محمد صنیع خانی

 

فرمانده ترابری و قائم مقام تعاون سپاه

 


تولد : 1332/10/15 - قم

شهادت : 1374/6/14 - عارضه شیمیایی

آرامگاه : تهران


شهید سید محمد صنیع خانی در سال ۱۳۳۲ در شهر مقدس قم دیده به جهان گشود. او در یک خانواده مذهبی رشد کرد و در دوران کودکی به همراه پدر در محافل قرآنی و مراسم مذهبی شرکت می کرد.

 


وی که در دوران نوجوانی وارد مبارزات سیاسی علیه رژیم طاغوت شده بود، در پاییز  ۱۳۵۷ در حال توزیع اعلامیه های امام توسط ساواک دستگیر و زندانی گردید. سید محمد با اوج گرفتن مبارزات مردمی و بازشدن درب زندانها، همراه باسایر انقلابیون در بند آزاد شد و در تظاهرات و حرکتهای مردمی تا طلوع فجر انقلاب اسلامی حضوری فعال یافت.

 

سید محمد از پایه گذاران کمیته انقلاب نازی آباد بودسید محمد صنیع خانی در بهار سال ۱۳۵۸ به عضویت رسمی سپاه پاسداران انقلاب اسلامی در آمد. سید محمد از ابتدای جنگ تحمیلی با ایجاد مرکز اعزام نیروی سپاه در محل لانه جاسوسی آمریکا، مسئولیت اعزام رزمندگان را به مناطق عملیاتی بر عهده گرفته بود. سردار شهید سید محمد صنیع خانی بنیانگذار و فرمانده ترابری سپاه بود. وی نقش موثر و تعیین کننده ای در ایجاد تحرک در یگانهای رزم و پشتیبانی و رفع کمبود وسائل نقیله سنگین ایفا نمود و  به شایستگی از عهده این وظیفه خطیر بر آمد.

 


پس از پایان جنگ تحمیلی، او همچنان مدیری توانا برای مهار و کنترل هر بحرانی در سطح کشوربود. در این رابطه، حضوراو در زلزله رودبار ، منجیل و سیل زابل و حوادث مشابه باعث شده بود مؤثر واقع شود.

 

آخرین مسئولیت شهید صنیع خانی قائم مقامی بنیاد تعاون سپاه بود. سید محمد در فاو و بخصوص در عملیات والفجر ۱۰ در حلبچه در معرض گازهای شیمیایی قرار گرفت و آسیب دید.

 

سید محمد صنیع خانی پس از پایان جنگ علی رغم درد و رنج مجروحیتش، به کشور و مردم محروم خدمت کرد و آرام آرام همانند شمعی سوخت و به متن جامعه، نورانیت بخشید.

او کام بسیاری از هموطنان محرومش را با یاری بی دریغ شیرین کرد و در نهایت در روز چهاردهم شهریور ماه سال ۱۳۷۴ به آرزوی دیرینه اش رسید.

 

 

شادی ارواح طیبه شهدا به خصوص جانباز  شهید سید محمد صنیع خانی صلوات

 

الـلَّـهــُمَّ صــَلِّ عَـلَـى مُـحَمَــّـدٍ و آلِ مُـحَـمــَّدٍ و عَـجِّـلْ فَرَجَــهم


۱ نظر ۲۷ شهریور ۹۴ ، ۲۳:۱۵
همسفر شهدا

بـِسـم ِ ربـــــِّـ الشــُّـهـداءِ و الصِّـدیقیــن

 

سردار شهید سید عبدالرضا موسوی

 

فرمانده سپاه خرمشهر

 

 

ولادت : 1335/1/28 - خرمشهر

شهادت : 1361/2/17 - خرمشهر، عملیات بیت المقدس

آرامگاه : آبادان ، گلزار شهدا


وی در روز جمعه ۲۹ فروردینماه ۱۳۳۵ در خانودهای متوسط در شهرستان خرمشهر به دنیا آمد. تحصیلات ابتدایی و متوسطه خود را در این شهر به پایان رسانید. به دلیل هوش سرشار و استعداد فراوان همواره دانشآموزی عالی در کلاس بود. بهجز راه مدرسه و خانه و تلاش برای درس خواندن و یادگیری بیشتر، مشغله دیگری نداشت. اما با این وجود او هیچگاه خود را به کلی از همکلاسیهایش جدا نمیدانست و سعی میکرد آنها را رشد داده و در خود نیز رقابت کاذب را از میان ببرد.

 


 در سن ۱۸ سالگی با معدل 58/19 دیپلم گرفت. در کنکور اعزام به خارج از کشور رتبه نخست را کسب کرد. در کنکور سراسری هم شرکت کرد و در تمامی رشتههای پزشکی دانشگاههای ایران قبول شد که ترجیح داد به دلائلی در دانشگاه تهران به تحصیل ادامه دهد. با ورود به دانشگاه حرکتهایش عمق و جهتی خاص پیدا کرد و  رابطههایش وسیعتر شد. به دلیل اینکه محیط دانشگاه را یک محیط غیراسلامی و نفرت انگیز میدید با اجاره خانهای در جنوب شهر تهران و تحکیم رابطه خویش با توده محروم و زحمتکش، تصمیم به تشکل بچههای جنوب شهر گرفت و این نخستین مرحله جدی از فعالیت سیاسی رضا بود.

 

 پس از چندی جهت رابطه بیشتر با مردم، به دلیل شناخت بیشتر از ویژگیهای منطقه خود خوزستان، انتقالی گرفت و در دانشگاه جندی شاپور اهواز شروع به فعالیتکرد. در اواخر سال ۵۵ مورد اخطار و تهدید به اخراج از طرف گارد دانشگاه شد. به دلیل بیاعتنایی و ادامه فعالیت از دانشگاه اخراج شد و به خرمشهر آمد.

 

در خرمشهر به کمک فعالان شهر سعی کرد تمامی افراد مبارز شهر را از هر گروه و قشر متحد کرده و یک انسجام و هماهنگی ما بین آنها ایجاد کند. به موازات رشد انقلاب اسلامی در کشور، او هم در راهاندازی تظاهرات و درگیریهای خیابانی در خرمشهر و بسیج مردم و دعوت از سخنرانان مذهبی و تشکیل نمایشگاهای کتاب در مساجد و تکثیر و توزیع نوارها و اعلامیههای امام(ره) فعالانه میکوشید. در همین زمان او به رابطه تشکیلاتی با جوانان شهرهای خوزستان اقدام کرد و در خرمشهر هم با اجاره خانهای به عنوان خانه تیمی، فعالیت نیمه علنی را اختیار کرد، تا اینکه در جریان حکومت نظامی دستگیر شد و به زندان افتاد.

در اواخر پیروزی انقلاب اسلامی شهید سید عبدالرضا موسوی بر اثر فشار مردم آزاد شد.

 

 در این مرحله شهید سید عبدالرضا موسوی قرآن و نهجالبلاغه را زیاد میخواند و با تسلط بر زبان عربی مطالعات زیادی میکرد، بهطوریکه گاهی اوقات روزانه ۱۰ الی ۱۱ ساعت کتاب میخواند. در این مرحله به دلیل اهمیتی که نسبت به مبارزه مکتبی قائل بود به ارزیابی نقطه نظرها و دانستههایش از مکتب پرداخت و با توجه به اینکه استادی هم نداشت به دلیل قدرت استخراج و جمعبندی فراوانش در زمینه بحثهای چون: شناخت و فلسفه، منطق و متون اسلامی پیشرفت فراوانی کرد و سپس همین دستاوردهای فکری را بهصورت تدوین شده در سلسله جلساتی چند ماهه به دوستانش تدریس کرد.

 


نخستین فعالیت سیاسی ـ اجتماعی شهید موسوی بعد از پیروزی انقلاب شرکت در کانونی متشکل از افراد مبارز و مسلمان شهر بود. با اعتقاد به کار تشکیلاتی جهت مقابله با ضد انقلاب، در همین دوران مدت کوتاهی را هم در کانون فتح آبادان به تشکیل کلاس ایدئولوژی و تفسیر نهجالبلاغه پرداخت. تا اینکه جهاد سازندگی خرمشهر تشکیل شد. او کار شبانهروزی خود را در قسمت تدارکات شروع کرد. با شروع فعالیت ضد انقلاب و نقطه اوج آن (چهارشنبه سیاه 58) رضا گرچه از صحنه گردانان قضیه نبود، ولی در درگیریها شرکت فعال داشت و معتقد به برخورد قاطع و نظامی با ضد انقلاب داخلی بود.

 

 بعد از تشکیل سپاه پاسداران انقلاب اسلامی خرمشهر در سمت مسئول عملیات مشغول به کار شد و تا آبانماه سال ۵۸ در سپاه فعالیت میکرد. در این مرحله از نظر روحی حالت معنوی عجیبی داشت و خواندن نماز شب را هم آغاز کرده بود و در تمام رفتارهایش پناه جستن به خدا مشهود بود. در این مدت او در شناسایی ضد انقلاب داخلی و افشای ماهین وابسته آنها با شرکت در مصاحبههای تلویزیونی و توضیح رابطه آنها با رژیم مزدور عراق نقش فعالی داشت.

 

 با آغاز جنگ شهید سید عبدالرضا موسوی از نخستین روزهای درگیری در مرز تا جنگ تن به تن در خرمشهر حضور داشت و در بسیج و هدایت رزمندگان نقش فعالی را عهدهدار بود.

 

 پس از ۸ ماه فعالیت مستمر در سپاه نوبت به آزادسازی خرمشهر رسید. در این رابطه شهید موسوی اقدام به سازماندهی برادران سپاه و نیروهای اعزامی در تیپ ۲۲ بدر کرد و خود هیچگونه مسئولیت رسمی به عهده نگرفت و با گرفتن یک موتور مرتباً در خط مقدم جبهه به هماهنگی گردانهای مستقر در خط میپرداخت.

 بعلت فعالیت مداوم، در شبانهروز بیش از ۳ تا ۴ ساعت نمیخوابید و در اکثر گشتهای شناسایی ضدشمن حضور فعال داشت. به همین دلیل چهره اش به شدت لاغر و تکیده شده بود.

 


 تا اینکه در روز تولد حضرت علی(ع)، هفدهم اردیبهشتماه سال ۶۱ ، زمانیکه به سرکشی گردانهای مستقر در خط مشغول بود، پس از آوردن آمبولانسی برای چند زخمی به دلیل خط آتش شدید دشمن، توپی در کنار او میخورد و براثر اصابت ترکش توپ، پیکر مطهرش متلاشی شده و به لقاءالله می پیوندد.

 

شادی ارواح طیبه شهدا به خصوص سردار شهید سید عبدالرضا موسوی صلوات

 

الـلَّـهــُمَّ صــَلِّ عَـلَـى مُـحَمَــّـدٍ و آلِ مُـحَـمــَّدٍ و عَـجِّـلْ فَرَجَــهمْ

۰ نظر ۱۶ شهریور ۹۴ ، ۲۱:۲۹
همسفر شهدا

بـِسـم ِ ربـــــِّـ الشــُّـهـداءِ و الصِّـدیقیــن

 

سردار شهید حسینعلی قجه ای

فرمانده گردان سلمان فارسی

 

ولادت : 1337/6/14 - زرین شهر

شهادت: 1361/2/16 - خرمشهر ، عملیات بیت المقدس

آرامگاه: اصفهان - گلزار شهدای زرین شهر


صبح عاشورای سال ۱۳۳۷ حسینعلی در زرین شهر اصفهان در دستان خسته پدر کشاورزش جای گرفت و در سایه تربیت عالمانه پدر رشد نمود. در سن ۷ سالگی به مدرسه رفت و تا اخذ مدرک دیپلم تحصیل نمود.

 

از کودکی علاقه زیادی به ورزش کشتی داشت و به عنوان قهرمان اول شهرستان و استان اصفهان برای چند سال متوالی معرفی گشت و به مسابقات انتخابی تیم ملی راه یافت.

سال ۱۳۵۳ وارد فعالیتهای سیاسی شد.

سال ۱۳۵۶ به قم مهاجرت کرد و توسط مأموران ساواک دستگیر شد. چند مرتبه نیز به منظور فعالیتهای سیاسی به شیراز و قم سفر کرد.

 

با پیروزی انقلاب به استخدام کمیته درآمد، چندی بعد به همراه دوستانش سپاه پاسداران زرینشهر را بنیان نهاد و خود نیز سبزپوش این نهاد مقدس گردید. قجهای سپس به عنوان مسئول یک گروه به سنندج رفت و چهار ماه در این شهر خالصانه خدمت کرد.در بازگشت به زادگاهش مسئولیت عملیات سپاه پاسداران زرین شهر را به او سپردند.

 

برای مدتی نیز مسؤولیت توپخانه سپاه مریوان و دزلی را پذیرفت. هنوز مدتی نگذشته بود که به عنوان مسئول عملیات سپاه مریوان و دزلی معرفی گردید. حسین ماهها با ضد انقلاب جنگید و در عملیات محمد رسول الله (ص) با سمت فرمانده عملیات حاضر شد.

 

پس از چند ماه که از کردستان یا جبهه های جنوب به مرخصی می آمد ،به خانه نمی رفت.مستقیما می آمد سپاه.تازه اسم خودش را در لیست نگهبانی جا می داد و این چند شب مرخصی را هم نگهبانی می داد.

می گفتیم برادر قجه ای چرا نگهبانی می دهید؟شما آمده اید مرخصی،باید استراحت کنید.

می گفتنگهبانی میدم که بدنم به راحتی عادت نکنه و بداند که برای استراحت آفریده نشده که اگر به راحتی و آسایش عادت کرد ،فردا و در کارزار همراهی ام نخواهد کرد.

 

بعد از شرکت در عملیات فتحالمبین با سمت فرمانده گردان سلمان فارسی در عملیات بیتالمقدس شرکت کرد و سرانجام در جاده اهواز خرمشهر در تاریخ 61/2/16 و در سن ۲۴ سالگی شربت شهادت را نوشید و بر اثر اصابت گلوله به سرش به دیدار حق شتافت.

 

 

شادی ارواح طیبه شهدا به خصوص سردار شهید حسینعلی قجه ای صلوات

 

الـلَّـهــُمَّ صــَلِّ عَـلَـى مُـحَمَــّـدٍ و آلِ مُـحَـمــَّدٍ و عَـجِّـلْ فَرَجَــهم

۰ نظر ۱۵ شهریور ۹۴ ، ۲۰:۲۰
همسفر شهدا