همسفر شهدا

همسفر شهدا ، زنده یاد سید علیرضا مصطفوی

همسفر شهدا

همسفر شهدا ، زنده یاد سید علیرضا مصطفوی

همسفر شهدا

فعال فرهنگی ، طلبه بسیجی ، ذاکر اهل بیت (ع) ، پرپر شده راهیان نور و همسفر شهدا
زنده یاد "سید علیرضا مصطفوی"

سید علیرضا مصطفوی در هفدهم تیرماه سال ۱۳۶۶ مصادف با میلاد حضرت ثامن الحجج علی ابن موسی الرضا (ع) در خانواده مذهبی و در محله میدان آیت الله سعیدی (غیاثی) دیده به جهان گشود. مراحل رشد را به همراه آموزه های دینی سپری کرد. پس از جذب در بسیج مسجد موسی ابن جعفر (ع ) ابتدا کانون نوجوانان شهید آوینی و هیئت رهروان شهدا را تاسیس نمود و سپس مسئول فرهنگی بسیج شد و با جذب نوجوانان محله کار فرهنگی را آغاز نمود.
در نهایت در تابستان سال ۱۳۸۸ به دلیل سفر به مناطق عملیاتی دفاع مقدس آسمانی شد.
در این رابطه گروه فرهنگی شهید ابراهیم هادی پس از مصاحبه با خانواده و دوستان و همراهانش ، کتابی با عنوان «همسفر شهدا» تهیه و در سرتاسر کشور توزیع نمودند.

پس از مطلع شدن رهبر معظم انقلاب از زندگینامه وی ، ایشان پیام زیر را به همراه یک جلد قرآن کلام الله مجید به خانواده وی اهدا نمودند.

«خداوند سکینه و سلام بر قلب این مادر دلسوخته و رحمت بی منتها بر قلب آن جوان صالح عطا فرماید»

طبقه بندی موضوعی

۱۰ مطلب در دی ۱۳۹۴ ثبت شده است

بـِسـم ِ ربـــــِّـ الشــُّـهـداءِ و الصِّـدیقیــن

 

سردار شهید محمود رضا بیضایی (حسین نصرتی)

 

شهید مدافع حریم اهل بیت (ع) و انقلاب اسلامی

 

 

تولد : 1360/9/18 تبریز

شهادت : 1392/10/29دمشق

آرامگاه : تبریز - گلزار شهدای وادی رحمت


شهید محمودرضا بیضائی در ۱۸ آذرماه سال ۱۳۶۰ در خانواده‌ای مذهبی و دارای ریشه روحانیت در تبریز متولد شد. تحصیلات ابتدائی، راهنمایی و دبیرستان را در تبریز گذراند. در دوره تحصیلات دبیرستان به عضویت پایگاه مقاومت شهید بابایی  مسجد چهارده معصوم (ع) شهرک پرواز تبریز  درآمد و حضور مستمر در جمع بسیجیان پایگاه، اولین بارقه‌های عشق به فرهنگ مقاومت و ایثار و شهادت را در او بوجود آورد. در همین ایام با رزمنده هنرمند بسیجی، حاج بهزاد پروین قدس، آشنا شد.



این آشنایی، بعدها زمینه ساز آشنایی مبسوط با میراث مکتوب و تصویری دفاع مقدس و انس با فرهنگ جبهه و جنگ شد. دیدار و مصاحبه با خانواده شهدا و گردآوری خاطرات شهدا و جمع آوری کتاب‌ها و نشریات حوزه ادبیات دفاع مقدس از ثمراتی بود که آشنایی با حاج بهزاد با خود داشت. ورزشکار بود و به ورزش کاراته علاقه داشت و از ۱۰ سالگی به این ورزش پرداخته بود. در سال ۷۲ همراه تیم استان آذربایجانشرقی در مسابقات چهارجانبه بین المللی در تبریز به مقام قهرمانی دست پیدا کرد. فوتبال، دیگر ورزش مورد علاقه او بود و بدنبال تعقیب حرفه‌ای این ورزش بود که بخاطر پرداختن به درس از پیگیری آن منصرف شد. در سال ۷۸ با اخذ دیپلم متوسطه در رشته علوم تجربی، عازم خدمت سربازی شد. دوره آموزش را در اردکان یزد گذراند و ادامه خدمت را در پادگان الزهراء (س) نیروی هوایی سپاه پاسداران در تبریز به انجام رساند.


آشنایی نزدیک با نهاد مقدس سپاه پاسداران انقلاب اسلامی در این دوره، نقطه عطف زندگی شهید بیضائی محسوب می‌شود. بعد از اتمام خدمت سربازی، علیرغم تشویق اطرافیان به ادامه تحصیل در دانشگاه، با اختیار خود و با یقین کامل، عضویت در سپاه پاسداران انقلاب اسلامی را انتخاب نمود و در بهمن ماه سال ۸۲ وارد دوره افسری دانشکده امام علی (ع) سپاه شد. ورود او به دانشکده افسری ملازم با هجرت او از تبریز به تهران بود که با این هجرت ادامه زندگی را در جهاد فی سبیل الله رقم زد. او نام مستعار «حسین نصرتی» را در سپاه برای خود انتخاب نموده بود که به گفته خودش برگرفته از ندای «هل من ناصر ینصرنی» مولای خود حسین بن علی (ع) و کنایه از لبیک به این ندا بود.



 در شهریور ماه سال ۸۵ از دانشکده افسری فارغ التحصیل گردید و قدم در راهی گذاشت که تا آخرین لحظه حیات ظاهری او، هیچ تزلزلی در پیمودن آن در وی مشاهده نشد. پرکاری و ساعت‌های انگشت شمار خواب در طول شبانه روز از ویژگی‌های بارز او بود بطوریکه کار در روزهای جمعه را هم در یکی از جلسات اداری در محل کار خود به تصویب رسانده بود و به این ترتیب کارش تعطیلی نداشت. معتقد بود شهادت در راه خدا مزد کسانی است که در راه خدا پرکارند و شهدای جنگ تحمیلی را شاهد این حرف خود معرفی می‌کرد. بدلیل علاقه فراوان به کار خود، برای تشکیل خانواده حاضر به رجعت به تبریز نبود و در ۲۵ اسفند سال ۸۷ مقارن با سالروز میلاد پیامبر اعظم (ص) و امام جعفر صادق (ع) با همسری فاضله از خانواده‌ای ولایتمدار در تهران ازدواج کرد و ساکن تهران شد. ثمره این ازدواج دختری بنام «کوثر» است که در ۲۵ اسفند ۹۱ متولد شد.



علاقه و عشق وصف ناشدنی محمودرضا به آرمان جهانی امام خمینی (ره)، یعنی تشکیل نهضت جهانی اسلام، روحیه خاصی را در وی بوجود آورده بود که تا آغاز جنگ در سوریه، در جهت تحقق آن تلاش و مجاهدت شبانه روزی داشت. همواره مطالعه دینی و سیاسی داشت و به اخبار و وقایع داخلی و خارجی بخصوص تحولات جهان اسلام اشراف داشت و این وقایع را تحلیل‌ می‌کرد. تعصب آگاهانه‌ و وافری به انقلاب اسلامی، رهبری و نظام داشت. در ایام فتنه ۸۸ شب و روز آرام و قرار نداشت. تمام اخبار و وقایع فتنه را رصد می‌کرد و در معرکه دفاع سخت از انقلاب اسلامی در ایام فتنه، چندین بار جان خود را به خطر انداخت. صاحب موضع بود و در بحث‌ها بخوبی استدلال می‌کرد. می‌گفت این انقلاب تنها نقطه امید مستضعفین عالم است و هرگونه تهدیدی که متوجه موجودیت انقلاب اسلامی باشد، می‌تواند جبهه مستضعفین و علاقمندان انقلاب اسلامی در جهان را سست کند و نگرانی عمیقی از این بابت داشت.


محمودرضا به زبان عربی تسلط کامل داشت و آنرا با لهجه‌های عراقی و سوری تکلم می‌کرد و بخاطر آشنایی با زبان عربی با رزمندگان نهضت جهانی اسلام آشنایی نزدیک و ارتباطی تنگاتنگ داشت. به مقاومت اسلامی لبنان و رزمندگان حزب الله و همینطور به شیعیان مستضعف و مجاهد عراقی تعلق خاطر داشت و آنها را می‌ستود. با آغاز جنگ در سوریه از سال ۹۰ برای دفاع از حرمهای آل الله (ع) و یاری جبهه مقاومت، آگاهانه عازم سوریه شد. اعزام‌های داوطلبانه مکرر و حضور مداوم در جبهه سوریه، روحیه رزمندگی را در وجودش تثبیت کرده بود و در دو سال آخر حیات ظاهری خود، به معنی واقعی کلمه زندگی یک رزمنده را داشت. بخاطر تعلقی که از نوجوانی به ثبت اسناد میراث دفاع مقدس داشت، در جبهه سوریه نیز به جمع آوری اسناد جنگ همت گماشته بود و در هر بار بازگشت به ایران، آثاری از جنگ از جمله تصاویری که با دوربین خود ثبت کرده بود و آثاری که از تکفیری‌ها در صحنه‌های درگیری بجا مانده بود را همراه داشت.


اوج توفیقات خود در این جبهه را حضور در عملیاتی می‌دانست که در تاسوعای سال ۹۲ در منطقه «حجیره» برای آزادسازی کامل اطراف حرم مطهر حضرت زینب (س) انجام گرفت و منجر به پاکسازی حرم تا شعاع چند کیلومتری از لوث وجود تکفیری‌ها شد. در آخرین اعزام خود در دیماه ۹۲ به یکی از یاران نزدیک خود اعلام کرد که این سفر برای او بی‌بازگشت است و از دو ماه پیش از اعزام بدنبال هماهنگی برای محل تدفین خود بود.


سرانجام، بعد از دو سال حضور در جبهه سوریه، در بعد از ظهر ۲۹ دیماه ۹۲ همزمان با سالروز میلاد پیامبر اعظم (ص) و امام جعفر صادق (ع) در اثنای درگیری با مزدوران تکفیری استکبار در حالیکه فرماندهی محور عملیاتی در منطقه «قاسمیة» در جنوب شرقی دمشق را بر عهده داشت، در اثر اصابت ترکش‌های یک تله انفجاری به ناحیه سر و سینه، به فیض شهادت نائل آمد.



در یکی از دست نوشته‌هایی که از شهید بیضائی بجا مانده، او از جبهه سوریه تعبیر به «خط مقدم نبرد بین حق و باطل» نموده و با تأکید بر اینکه «این خاکریز نباید فرو بریزد، نباید» نوشته است: «تمام دنیا جمع شده‌اند؛ تمام استکبار، کفار، صهیونیست‌ها، مدعیان اسلام آمریکایی، وهابیون آدمکش بی‌شرف، همه و همه جبهه واحدی تشکیل داده‌اند و هدفشان شکست اسلام حقیقی و عاشورایی، رهبری ایران و هدفشان شکست نهضت زمینه‌سازان ظهور است و بس. و در این فضای فتنه آلود، متأسفانه بسیاری از مسلمین نا آگاه و افراطی نیز همراه شده‌اند تا این عَلَم و این نهضت زمینه‌ساز را به شکست بکشانند که اگر این اتفاق بیفتد، سالها و شاید صدها سال دیگر باید شیعه خود دل بخورد تا تحقق وعده الهی را نزدیک ببیند.

 

 

شادی ارواح طیبه شهدا به خصوص شهید مدافع حریم اهل بیت (ع) و انقلاب اسلامی شهید محمود رضا بیضایی صلوات

الـلَّـهــُمَّ صــَلِّ عَـلَـى مُـحَمَــّـدٍ و آلِ مُـحَـمــَّدٍ و عَـجِّـلْ فَرَجَــهم

 

۰ نظر ۲۸ دی ۹۴ ، ۱۶:۴۵
همسفر شهدا

بـِسـم ِ ربـــــِّـ الشــُّـهـداءِ و الصِّـدیقیــن

 

سردار شهید عباس خوش سیما

 

فرمانده مهندسی رزمی سپاه خراسان

 

تولد : ۱۳۳۷/۸/۲۰ - روستای آنچی کیکانلو

شهادت : ۱۳۶۵/۱۰/۲۶ - شلمچه ، عملیات کربلای ۵

آرامگاه : مشهد ، بهشت رضا (ع)

 

بیستم آبان ماه سال ۱۳۳۷ در روستای آنچی کیکانلو چشم به جهان گشود. در چهارسالگی پدرش را از دست داد و در دامن پر مهر مادرش محبت یافت. دوران ابتدایی را در همان روستا به پایان برد. به اتفاق خانواده اش به تهران رفت.

 

علاقه زیادی به تحصیل داشت. با وجود مشکلات زیاد از نظر مالی و مسکن، به ادامه تحصیل در دوره ی راهنمایی و دبیرستان پرداخت و توانست دیپلمش بگیرد. زمانی که در تهران بود و صاحبخانه اجازه مصرف برق را در شب به آن ها نمی داد، او در کوچه با نور ستون های برق درس می خواند.

 

به مادرش احترام می گذاشت و در کارها به ایشان کمک می کرد. وقتی مادرش وضو می گرفت، او سریع سجاده ی ایشان را پهن می کرد. دوست داشت مادرش از او راضی باشد. در ماه محرم به هیات های سینه زنی و عزاداری می رفت. برگزار کننده جلسات قرآن بود و در دعاهای کمیل و ندبه شرکت می کرد. در ماه مبارک رمضان همسایه ها را برای سحری بیدار می نمود.

 

به نماز اول وقت بسیار اهمیت می داد. می گفت: «وقتی اذان گفته می شود، یعنی خداوند ما را صدا می زند، ما باید سریع جواب دهیم.» طوری نماز می خواند که انگار در این عالم نیست. نمازها را در مسجد و به صورت جماعت می خواند. در نیمه های شب طوری قرآن و نماز شب می خواند، که کسی متوجه نمی شد. طرز صحیح خواندن حمد و سوره را به جوانان و افراد مسن یاد می داد.

 

در بحران ها و مشکلات صبور بود و می گفت: «همیشه خدا را در نظر داشته باشید که او ناظره بر اعمال ماست.»

گرفتاری های دیگران را حل می کرد. اگر کمکی به دیگران می کرد، مستقیم این کار را انجام نمی داد، حتی در مورد مادرش اگر می خواست پولی به او بدهد، یا لب طاقچه و یا در کنار سفره می گذاشت. از افراد مغرور ، بیزار بود و از مستمندان دلجویی می کرد.

 

در دوران انقلاب اعلامیه های امام را توزیع و در راهپیمایی ها شرکت می کرد. در زمان ورود امام به ایران، با مشقات زیادی خودش را به تهران رساند و به استقبال امام رفت. همزمان با پیروزی انقلاب اسلامی، به تبلیغ حکومت جمهوری اسلامی پرداخت و مردم را برای رای دادن به آن تشویق می کرد.

 

امام را بسیار دوست داشت و احترام خاصی برای ایشان قائل بود. صحبت های امام را به دقت گوش می داد. آرزو داشت امام را از نزدیک ببیند و دست و پاهای ایشان را ببوسد. می گفت: «برای سلامتی امام دعا کنید، چون اسلام بدون وجود رهبر معنا و مفهومی ندارد.»

 

برای حفظ انقلاب به مبارزه با گروهک ها و منافقین برخاست. برای مبارزه با شورش های ضد انقلابیون در کردستان حضور یافت. مسئول تدارکات بود. دوبار توسط منافقین مورد سوء قصد قرار گرفت. حجت تیموری می گوید: «وقتی به ایشان می گفتم: مواظب خودتان باشید که منافقین شما را نکشند. می گفتند: هرچه خواست خدا باشد، چه در اینجا، چه در جبهه یا هر جایی که لیاقت داشته باشم شهید می شوم.»

 

با شروع جنگ تحمیلی به خاطر دفاع از قرآن، دین، مملکت و ناموس به جبهه های حق علیه باطل شتافت. در سقز مسئول تدارکات و در مشهد مسئول مهندسی ـ رزمی بود. فرماندهی مهندسی ـ رزمی سپاه خراسان را برعهده داشت. در بردن مهمات و اسلحه به مناطق جنگی بسیار فعال بود.

در جمع آوری نیرو برای جبهه بسیار تلاش می کرد. توصیه می کرد: «به جبهه بیایید، چون احتیاج به نیرو است و جبهه ها را پر کنید.»

 

وقتی به مرخصی می آمد، به دیدن اقوام می رفت و از آن ها دلجویی می کرد. به دیدن خانواده های شهدا، اسرا و مجروحین نیز می رفت. در عید نوروز ابتدا دیدار خانواده های شهدا را برنامه ریزی می کرد. اوقات بیکاری یا به حرم و یا بهشت رضا (ع) می رفت. وقتی به مزار شهدا می رفت، صلوات می فرستاد. آیه الکرسی می خواند، ولی فاتحه نمی خواند.

 

برای شهدا ارزش زیادی قایل بود. در تمام مجالس شهدا و تشییع جنازه ی آنان شرکت می کرد. اگر دعای توسل و یا دعای کمیل در خانه شهدا بود، حتماً به آن جا می رفت. آرزوی پیروزی اسلام و به اهتزاز در آمدن پرچم اسلام را در سراسر دنیا داشت. او مداحی می کرد. دعای کمیل و ندبه را با صوتی زیبا می خواند.

عباس خوش سیما در ۱۳۶۵/۱۰/۲۶ در عملیات کربلای پنج در منطقه شلمچه بر اثر اصابت ترکش به سر به فیض شهادت رسید.

 

شادی ارواح طیبه شهدا به خصوص شهید عباس خوش سیما صلوات

الـلَّـهــُمَّ صــَلِّ عَـلَـى مُـحَمَــّـدٍ و آلِ مُـحَـمــَّدٍ و عَـجِّـلْ فَرَجَــهم

۰ نظر ۲۸ دی ۹۴ ، ۱۶:۴۱
همسفر شهدا

بـِسـم ِ ربـــــِّـ الشــُّـهـداءِ و الصِّـدیقیــن

 

شهید علم و دانش هسته ای دکتر مسعود علی محمدی

 


تولد : 1338/6/3– کن

شهادت : 1388/10/22– تهران (توسط گروهک صهیونیستی منافقین)

آرامگاه : تهران - امامزاده علی اکبر چیذر

 

شهید مسعود علی‌محمدی در تاریخ ۳ شهریور ۱۳۳۸در تهران (کن) دیده به جهان گشود

شهید مسعود علی محمدی مدرک کارشناسی خود را در سال 1364 از دانشگاه شیراز، کارشناسی ارشد را در سال 1367 و دکترای فیزیک با گرایش ذرات بنیادی را در سال 1371 از دانشگاه صنعتی شریف، کسب کرد. او از دانشجویان نخستین دوره دکترای فیزیک در داخل ایران بود و نخستین کسی بود که در ایران دکترای خود را در فیزیک دریافت نمود.



او ده ها مقاله ISI منتشر نمود. تخصص اصلی او ذرات بنیادی، انرژی های بالا و کیهان شناسی بود. با پژوهشگاه دانش های بنیادی مرکز تحقیقات فیزیک نظری و ریاضیات نیز طی سال های ۱۳۷۶ تا ۱۳۸۰ همکاری داشت.

وی از سال ۱۳۷۴در دانشکده فیزیک دانشگاه تهران و در مقاطع مختلف تحصیلی رشته فیزیک در تربیت معلم، مشغول به تدریس بود. و عضو هیئت علمی و از اعضای اصلی دانشگاه تهران به شمار می آمد.

وی همچنین به عنوان استاد راهنما و مشاور در پروژه های پایان نامه های مرتبط با علوم فیزیکی، به فعالیت مشغول بود. از جمله درس های ارایه شده توسط وی می توان به مکانیک کوانتومی و الکترومغناطیس، مکانیک آماری، ذرات بنیادی و نظریه میدان های کوانتمی اشاره کرد. علیمحمدی، یکی از برگزیدگان جشنواره بین المللی خوارزمی در سال ۸۶ بود و در پژوهش های بنیادی رتبه دوم را کسب کرد.



بالاخره در صبح روز 22 دی ماه 1388 در اثر انفجار بمبی که در موتورسیکلت جاسازی شده بود و به فاصله یک متر از درب ورودی منزل وی به یک درخت بسته شده بود، در قیطریه تهران، به لقای معبود شتافت.

 

شادی ارواح طیبه شهدا به خصوص شهید علم و دانش هسته ای دکتر مسعود علی محمدی صلوات

الـلَّـهــُمَّ صــَلِّ عَـلَـى مُـحَمَــّـدٍ و آلِ مُـحَـمــَّدٍ و عَـجِّـلْ فَرَجَــهم

 

۰ نظر ۲۱ دی ۹۴ ، ۲۳:۱۲
همسفر شهدا

بـِسـم ِ ربـــــِّـ الشــُّـهـداءِ و الصِّـدیقیــن


شهید هسته ای مصطفی احمدی روشن


کارشناسی مهندسی شیمی پلیمر

 

دانشمند هسته ای و معاون بازرگانی سایت نطنز

 

ولادت : 58/6/17  سنگستان همدان

شهادت : 21 /1390/10  تهران (توسط گروهک صهیونیستی منافقین)

آرامگاه : گلزار شهدای امامزاده علی اکبر چیذر تهران

 

مصطفی احمدی روشن در ۱۷ شهریور ۱۳۵۸ چشم به جهان گشود.

وی در سال 1377 در رشته مهندسی شیمی وارد دانشگاه صنعتی شریف می‌شود.

وی از بسیجیان فعال بود و در دوران دانشجویی به عنوان معاون فرهنگی بسیج دانشجویی دانشگاه شریف فعالیت می‌نمود.



شهید احمدی شخصی ولایتمدار و از شاگردان آیت الله خوشوقت استاد اخلاق تهران بوده است.

در سال 1381 در رشته مهندسی شیمی موفق به دریافت مدرک کارشناسی گردید.

وی دانشجوی دکترای دانشگاه صنعتی شریف و از نخبگان این دانشگاه به شمار می رفته است. این شهید که به عنوان استاد دانشگاه نیز فعالیت می کرد دارای چندین مقاله ISI به زبان های انگلیسی و فارسی بوده است.

شهید احمدی روشن عضو هیئت مدیره یکی از شرکت های تامین کالای نیروگاه هسته ای نطنز اصفهان بود که در زمینه تهیه و خرید تجهیزات هسته ای فعالیت داشت.

این شهید بزرگوار در هنگام شهادت معاون بازرگانی سایت نطنز بوده است. معاون بازرگانی سایت نطنز شخصی شوخ و باصفا و در عین حال در مدیریت جدی و قاطع بوده است.



به گفته دوستان وی، شهید احمدی روشن فردی ولایتمدار، اخلاق مدار و شوخ طبع بود، شهادت آرزوی شهید احمدی روشن بود، او از شهادت نمی ترسید و به آرزویش رسید.

شهید احمدی همیشه می گفت دعا کنید تا من شهید شوم و اگر شهید شدید دست من را هم بگیرید.

شهید احمدی دارای روحیه بسیجی و جهادی بود. او فردی خاص بود و دشمنان خوب فهمیدند که چه کسی را ترور کنند. وی اهل نماز اول وقت بود. ایشان دارای پشتکار بالا، پرتوان، پرتلاش، پرانرژی و توانمند در عرصه اجرایی و علمی بود. او در خط ولایت و سرسپرده بود، همیشه می گفت دعا کنید مثل ابراهیم مالک اشتر نشوم و مختار را تنها نگذارم. شهید احمدی در راهپیمایی عظیم 9 دی حضور داشت و یک ولایتمدار به معنای واقعی بود، او شیفته رهبر معظم انقلاب اسلامی بود.

شهید احمدی روشن صبح چهار شنبه 21 دی ماه 90 بر اثر انفجار یک بمب مغناطیسی در خودروی خود در میدان کتابی ابتدای خیابان گل نبی تهران بدست عوامل استکبار به شهادت رسید.

از شهید احمدی روشن یک فرزند به نام "علی" به یادگار مانده است.



 

شادی ارواح طیبه شهدا به خصوص شهید هسته ای مصطفی احمدی روشن صلوات

الـلَّـهــُمَّ صــَلِّ عَـلَـى مُـحَمَــّـدٍ و آلِ مُـحَـمــَّدٍ و عَـجِّـلْ فَرَجَــهم

 

۰ نظر ۲۰ دی ۹۴ ، ۱۶:۴۹
همسفر شهدا

بـِسـم ِ ربـــــِّـ الشــُّـهـداءِ و الصِّـدیقیــن

 

شهید مدافع حرم مهدی نوروزی 

 

تولد : 61/3/15  کرمانشاه

شهادت : 93/10/20  سامراء

آرامگاه : گلزار شهدای کرمانشاه

 

این بار صحبت از شیر سامراست؛ «شهید مهدی نوروزی» مردی که مخالفین و معاندین نظام در بحبوحه فتنه 88 انتشار تصاویر شهید، او را به دروغ یکی از اعضای حزب‌الله لبنان و برادر شهید منیف اشمر معرفی می‌کردند.در حالی که مهدی نوروزی متولد 15 خرداد 1361 در کرمانشاه بود.



شهیدی که پدر یکنوزاد 9 ماهه به نام محمد‌هادی است و به رسم ولایتمداری‌اش عمری در همه حوادثی که نظام اسلامی را تهدیدمی‌کرد با دل و جان وارد شد تا مالک اشتر بودن را به رخ همه آنهایی بکشد که ولایت را بی‌سرباز و عمارمی‌خوانند. 

مهدی نترس بود و شجاع. از همان بچگی هم روحیه مبارزه داشت. وقتی هواپیماها بمباران هوایی می‌کردند، همه پنهان می‌شدند و مهدی با اسلحه چوبی که برای خودش درست کرده بود به حیاط خانه می‌دوید و هواپیماهای دشمن را نشانه می‌گرفت و می‌گفت من بروم این هواپیما را بندازم.

هر چه بزرگ‌تر می‌شد، فعالیت‌هایش بیشتر می‌شد. نگران حضرت آقا بود و بارها برای آقا گریه می‌کرد و می‌گفت امام‌مان تنهاست. در فتنه 88 جگر مهدی خون شد. وقتی بعد‌ها از مجاهدت‌هایش در دفع فتنه شنیدم به او تبریک گفتم. به مهدی گفتم: « الهی خدا آنقدر به تو عمر بده که خدمت به رهبر و نظامت کنی.» مهدی هم می‌گفت: «مادر برای شهادتم و برای اینکه من هرگز امامم را تنها نگذارم، دعا کن.» می‌گفت دعا کن از خط ولایت فقیه خارج نشوم.

مهدی ذوب در ولایت بود. بصیرت و ولایت‌پذیری ایشان از خانواده مجاهد و انقلابی‌اش نشئت می‌گرفت که در آن رشد پیدا کرده بود. پدر مهدی از مبارزین انقلابی بود که به همراه عمو و دوستان مبارزش رئیس ساواک کرمانشاه را به درک واصل نمودند. مهدی خصوصیات بارزی داشت. می‌توان از جمله این خصوصیات به نماز اول وقت، دائم‌الوضو بودن، مجاهدت و انجام تکلیف خالصانه ایشان اشاره کرد. او همواره بچه‌ها را به نماز اولوقت توصیه می‌کرد.



همیشه همسرداری اش خاص بود و از طرف دیگر توجه خاصی به مادرش داشت. هیچ وقت چیزی را بالاتر از مادرش نمی دید،تعادل را رعایت می کرد به خاطر دل همسرش ، دل مادرش را نمی شکست و یا به خاطر مادرش به همسرش بی احترامی نمی کرد.

شجاعت و دلیری‌های مثال‌زدنی مهدی، دلیلی شد تا او را با نام «شیر سامرا» بشناسند. در عملیات‌هایی که در سامرا و نواحی آن انجام می‌شد، هر‌جا بچه‌ها تحت فشار قرار می‌گرفتند و به تنگنا می‌رسیدند، از مهدی می‌خواستند تا با نیروهایش به کمک آنها برود و غائله را ختم کند. مهدی خط‌شکن بود، همیشه در وسط میدان معرکه بود. می‌گفت: ما باید اولین نفر در جلو و خط‌مقدم نبرد باشیم تا هر زمان به بچه‌ها گفتیم بیایند ما را ببینندو بدانند که ما نیز در معرکه نبرد حاضریم. حضورش هم همواره با شجاعت و دلاوری همراه بود.

در تاریخ 19 دی‌ماه در منطقه‌ای به نام «اوینات» 40 کیلومتر بعد از شهر سامرا به سمت تکریت جهت شناسایی رفتیم. فردای آن روز ساعت 3 بعد از ظهر، به سمت داخل سامرا در حرکت بودیم، در یک کیلومتری دشمن، به ما تیر‌اندازی شد و ما در کمین افتادیم. من در کنار مهدی بودم و به همراه 5 نفر داخل یک کانال بودیم. سه چهار مرتبه بلند شدیم با هم تیر‌اندازی کردیم که بتوانیم از سمت دیگر برویم که یک لحظه دیدم آقا‌مهدی تیر خورد و به زمین افتاد. گفتم مهدی چی شد؟ گفت تیر خوردم.

 

شجاعت مهدی را برای بار دیگر دیدم. خون از بدنش می‌رفت اما بلند شد، چند مرتبه‌ای دوباره تیر‌اندازی کرد. تا تیر آخرش را زد. گلوله‌ای برایش نمانده بود. ذکر یا حسین بر لب‌های مهدی جاری بود.



مهدی آنطور که دوست داشت به شهادت رسید. دعای مادرش در حق او مستجاب شد و مهدی در خون خود غلطید. چون مولایش اباعبدالله‌الحسین(ع) مظلومانه به شهادت رسید. بعد شهادت برای تشییع پیکر، مهدی را به کربلا و حرم ابا‌عبدالله‌الحسین (ع) بردند.

 

شادی ارواح طیبه شهدا به خصوص شهید مدافع حرم مهدی نوروزی صلوات

الـلَّـهــُمَّ صــَلِّ عَـلَـى مُـحَمَــّـدٍ و آلِ مُـحَـمــَّدٍ و عَـجِّـلْ فَرَجَــهم

۰ نظر ۱۹ دی ۹۴ ، ۲۳:۵۸
همسفر شهدا

بـِسـم ِ ربـــــِّـ الشــُّـهـداءِ و الصِّـدیقیــن

 

سردار شهید محمد علی شاهمرادی

 

قائم مقام تیپ ۴۴ قمر بنی هاشم

 

 

تولد : ۱۳۳۸/۱/۱۵ -  زرین شهر

شهادت : ۱۳۶۵/۱۰/۲۰ - شلمچه ، عملیات کربلای ۵

 

سخن از شهید محمد علی شاهمرادی است. او که محبت و فداکاری محمد (ص) را همراه با صلابت و شجاعت علی (ع) داشت گرچه از زمان تولدش در سال ۱۳۳۸ در ورنامخواست زرین شهر تا زمان شهادتش کمتر از ۳۰ بهار را تجربه نکرد ، آنچنان به مراد خویش رسید که معتکفان چهل ساله زهد و ریاضت کشیده به گرد توسن رهوار او نمی رسند.

 


محمد علی از زمان دبستان امام خویش را شناخت و خود را در مسیر او که نزدیکترین راه به سعادت و سربلندی و کوتاه ترین مسیر به منزل جانانه بود قرار داد و تا آخر عمر یک سر سوزن از آن مسیر منحرف نشد. او همراه دوستان و همکلاس هایش اعلامیه های حضرت امام (ره) را  توزیع می کرد و بر دیوارهای زرین شهر شعار می نوشت.

 

دوران جوانی او با ورود به سپاه آغاز و فولاد وجودش در کوره کردستان آبدیده شد .با شروع جنگ تحمیلی به جبهه ها شتافت و بین بسیجی ها قرار گرفت . رابطه او با بسیجی ها رابطه مرید و مراد بود . چون محور و قطبی بود که آن ها گرد وجوش پروانه وار می چرخیدند .بدون بسیجی ها و دور از آن ها برای او ملال آوربود و از خدا می خواست که گناهانش را به خاطر بسیجی ها ببخشاید.

 

اخلاق و رفتار و کردار او بسیجی بود . هر جا ضعف و فتوری مشاهده می کرد بسیجی وار دست به کار شده خلاء را پر می نمود .

به عنوان مثال : یکبارکه ضعف و سستی را در بعد فرهنگی می دید همانند یک هنر پیشه با تجربه بازیگری می کرد .

 به نحوی که درخشش او در فیلم های سینمایی جان بر کف و غروب خونین و نیز نمایش تیر غیب باعث روشن گری اذهان مردم به خصوص اهالی استان اصفهان درباره جنایات عمال رژیم گذشته ، گروهک های وابسته محارب در کردستان و نیز دلاوری های جان بر کفان بسیج در جبهه های نبرد شد.

 

در جریان عملیات و حین پیشروی رزمندگان اسلام تیربار دشمن از درون سنگر های پاکسازی نشده ، از پشت سر نیروهای خودی را هدف قرار می داد و باعث فتور در پیشروی می شد خود او با این که معاون تیپ ۴۴ قمر بنی هاشم بود آر پی جی ۷ به دست ، سراغ سنگر تیربار می رفت و آن را منهدم می ساخت.

 

یکی از ویژگی های او اهمیت دادن به صله ارحام بود . هر وقت به مرخصی می آمد به دوستان و آشنایان حتی در استان چهارمحال و بختیاری سرکشی کرده به احوال و امور آن ها رسیدگی می کرد.

 



برای حل مشکلات مردم سعه صدر عجیبی داشت . گویی فضای سینه اش برای درد دل مردم به وسعت بیابان هاست . چه بسا افرادی که پس از شهادت شاهمرادی متوجه شدند آن دست غیبی که گره مشکلاتشان را باز می کرد دست چه کسی بوده است.

 

علاقه خاص او به حضرت سید الشهداء ( علیه السلام ) و فرزند و خلف صالحش امام خمینی ( ره ) زبانزد همه بود .

در ایام سوگواری سالار شهیدان سر از پا نمی شناخت . عاشقانه با لباس سیاه و چشمانی اشک بار در دسته های سینه زنی و زنجیر زنی آن امام شهداء به صورت دائمی شرکت فعال داشت . از دیگر سو ، رهنمودهای امام را با دقت و موشکافی شگرفی پیگیری می کرد.

 

در نهایت روح بلند این سرباز فداکار امام خمینی (ره) در منطقه عملیاتی شلمچه با ارواح شهدای کربلا گره خورده و همراه آنان همنشین محرمان خلوت انس حق شد.

 

شادی ارواح طیبه شهدا به خصوص سردار شهید محمد علی شاهمرادی صلوات

الـلَّـهــُمَّ صــَلِّ عَـلَـى مُـحَمَــّـدٍ و آلِ مُـحَـمــَّدٍ و عَـجِّـلْ فَرَجَــهم

۰ نظر ۱۹ دی ۹۴ ، ۲۲:۳۷
همسفر شهدا

بـِسـم ِ ربـــــِّـ الشــُّـهـداءِ و الصِّـدیقیــن

 

 

 

سردار شهید حاج احمد کاظمی

 

 

 

 

 

فرمانده نیروی زمینی سپاه

 

 

 

تولد : 1337/5/2 - نجف آباد

 

 

شهادت : 1384/10/19 – ارومیه (سانحه هوایی)

 

 

آرامگاه : گلستان شهدای اصفهان

 

 

 

سردار سرلشکر پاسدار شهید احمد کاظمی‌در سال ۱۳۳۷ در نجف آباد اصفهان دیده به جهان گشود.

 

 

وی همچون سایر جوانان، سرگرم تحصیل شد. با پیدایش جرقه‌های انقلاب اسلامی دوشادوش ملت به مبارزه علیه رژیم ستم شاهی پرداخت و در بیست و سومین بهار زندگی خود، در اوایل سال ۵۹ به کردستان رفت تا با رزمی‌بی امان، دشمنان داخلی انقلاب را منکوب نماید.

 

 

 

 

او دوران جوانی خود را با لذت حضور در جبهه‌های نبرد از کردستان گرفته تا جای جای جبهه‌های جنوب در صف مقدم مبارزه با متجاوزان بعثی در سِـمت‌هایی چون: دو سال فرماندهی جبهه فیاضیه آبادان، شش سال فرماندهی لشکر ۸ نجف، یکسال فرماندهی لشکر ۱۴ امام حسین(ع)، هفت سال فرماندهی قرارگاه حمزه سیدالشهدا(ع) و قرارگاه رمضان و پنج سال فرماندهی نیروی هوایی سپاه را به عهده داشت.

 

 

رزمندگان و ایثارگران بسیاری، خاطراتی شیرین و به یادماندنی از رشادت‌ها و شجاعت‌های این دلاور زمان بیاد دارند. حضور مستقیم در خط مقدم جبهه و ارتباط صمیمانه با پاسداران و رزمندگان بسیجی تا بدانجا بود که از ناحیه پا، دست، و کمر بارها مجروح گردید و یک بار نیز انگشتش قطع شد.

 

 

در طی سالها با استفاده از مجال‌هایی از عشق به تحصیل بهره جست و کارشناسی خود را در رشته جغرافیا و کارشناسی ارشد را در رشته مدیریت دفاعی گذراند و موفق شد دانشجوی دکتری در رشته دفاع ملی گردد.

 

 

کفایت و شجاعت آن بزرگوار تا بدانجا بود که مقام معظم رهبری ۳ مدال فتح بر سینه پر عطش شهادت ایشان نصب نمودند.

 

 

وی در اواسط سال ۸۴ از سوی فرمانده کل سپاه، به فرماندهی نیروی زمینی منصوب شد و توفیق خدمت را در سنگر دیگری یافت.

 

 

این فرمانده قهرمان در آخرین دیدار خود با محبوب خویش فرمانده معظم کل قوا، تقاضای دعا برای شهادت خویش را نمود، زیرا مرغ جانش بیش از این تحمل ماندن بر این کره خاکی را نداشت و سرانجام در پروازی دنیوی به پرواز اخروی شتافت. اوج گرفت و به ملکوت اعلی پیوست.

 

 

سردار شهید سرلشکر پاسدار احمد کاظمی در سن ۱۸سالگی ، پس از تحصیلات دوره دبیرستان در صف مبارزین و جبهه‌های جنوب لبنان حضور پیدا کرد و مبارزه با استکبار و اشغالگران را آغاز نمود

 

 

وی پس از پیروزی انقلاب اسلامی‌جزو اولین کسانی بود که به سپاه پاسداران پیوسته و از فرماندهان شجاع، پر انرژی، مدیر و خلاق بود و به همین دلیل حکم مسئولیت‌های زیادی را از دست مبارک مقام معظم رهبری دریافت کرد.

 

 

شهید کاظمی‌، با شروع جنگ تحمیلی ، با یک گروه۵۰ نفره در جبهه‌های آبادان حضور یافت و مبارزه را با دشمن متجاوز آغاز کرد

 

 

 

 

وی، از همان اول فرماندهی یکی از جبهه‌های آبادان را برعهده گرفت و در عملیات حصر آبادان و در یکی از محورهای عملیات مسئولیت مهمی‌برعهده داشت.

 

 

وی در پایان جنگ تحمیلی همان گروه۵۰ نفره روز اول جنگ را تبدیل به یکی از لشکرهای قوی و مهم سپاه کرد و لشکر را با سلاح‌های به غنیمت گرفته شده از عراقی‌ها به یک لشکر زرهی با صدها تانک و نفربر و توپخانه و ماشین آلات، تحویل نظام داد.

 

 

وی در راه‌اندازی و شکل‌گیری نیروی زمینی سپاه به عنوان معاون عملیاتی نیروی زمینی سپاه خدمات شایانی داشت.

 

 

سردار کاظمی‌همچنین در سال ۱۳۷۲ با حضور در منطقه شمال غرب کشور به عنوان فرمانده منطقه شمال غرب حکم فرماندهی را از دست مقام معظم رهبری دریافت کرد.

 

 

مقام معظم رهبری در همان دوران مسئولیت سردار کاظمی‌ در استان آذربایجان غربی و کردستان حضور پیدا کردند و از برقراری امنیت منطقه توسط سردار کاظمی‌تقدیر به عمل آوردند.

 

 

در سال ۱۳۷۹حکم فرماندهی نیروی هوایی سپاه را از رهبر معظم انقلاب دریافت کرد و نیروی هوایی را از نظر سازمان، ساختار و سازماندهی و سازمان موشکی ارتقا داده تا جایی که دشمنان جمهوری اسلامی‌ایران از توانمندی موشکی کشور حیرت زده بودند

 

 

وی پس از ۵   سال خدمت ارزنده در نیروی هوایی سپاه، در سال۱۳۸۴ حکم فرماندهی نیروی زمینی سپاه را از مقام معظم کل قوا دریافت کرد

 

 

 

 

 

سردار شهید کاظمی‌محور عمده فعالیت‌های نیروی زمینی را تقویت و ارتقای یگان‌های صفی نیروی زمینی سپاه اعلام کرد و در این زمینه، خدمات ارزنده‌ای را ارایه داد.

 

 

سردار شهید احمد کاظمی فاتح واقعی عملیات بیت المقدس و آزادی خرمشهر در خاطرات سردار قاسم سلیمانی فرمانده وقت لشکر ثارالله

 

 

در عملیات «بیت‌المقدس» و آزادی خرمشهر لشکر شهید کاظمی در مرحله نخست عملیات و در مرحله آخر آن، توانست نقش فوق‌العاده‌ای ایفا کند به گونه‌ای که در روزهای پایانی درگیری «بیت‌المقدس» که نیروهای ایرانی، توان کافی برای آزادی خرمشهر نداشتند و تقاضای چند هفته بازسازی را از فرماندهی کردند، در شب نوزدهم یا هیجدهم وقتی همه خسته شده بودیم، همه وسواس داشتند که عملیات برای دو هفته به تاخیر بیفتد، آنجا حسن باقری صحبت کرد، گفت ما به مردم قول داده‌ایم.

 

 

گفتیم خرمشهر در محاصره است چطور می‌توانیم برگردیم. همه خسته بودند چون ما چهل روز بعد از عملیات فتح المبین، عملیات بیت‌المقدس را شروع کرده بودیم.

 

 

 

 

 

شهید کاظمی توانست با کمک شهیدخرازی آخرین مرحله عملیات آزادسازی خرمشهر را انجام دهد. ایشان نیروهای عراقی را در خرمشهر محاصره و شهر را آزاد کردند ، با دو لشکر خرمشهر را تصرف کردند هر کدام با پنج گردان یعنی سه هزار نفر درمقابل بیست هزار نفر دشمن، لشکرهای 8 نجف و 14 امام حسین تحت فرماندهی احمد و حسین بودند.

 

 

 

و اینگونه بود که در همه عملیات‌ها تا پایان جنگ، شهید کاظمی بدون استثنا نقش فعال و موفقی داشت؛ وی از افراد مؤثر در آزادسازی خرمشهر بود و این شهر تا ابد، مرهون رشادت کاظمی است.

 

 

 

 

 

 

وی، شب شهادت در جلسه‌ای، ضمن آنکه که حسرت می‌خورد که چرا شهید نشده و یاران او رفته‌اند، سفارش کرد، " شهدا خیلی به گردن ما حق دارند، باید تلاش زیادی کنیم" باید در اردوهای راهیان نور از همه شهدا (ارتش، سپاه، بسیج) بگویید، از خودتان نگویید از دیگران بگویید.

 

 

از نیروی هوایی ارتش، از هوانیروز ارتش، از شهدای ارتش و جهاد بگویید. وی صبح روز شهادت عازم منطقه شمال غرب شد که در حوالی ارومیه هواپیمای حامل ایشان و یارانش دچار نقص فنی شد و سقوط کرد و بدین ترتیب به آرزوی دیرینه اش رسید و به دوستان همرزمش پیوست.

 

 

حضرت آیت الله خامنه‌ای رهبر معظم انقلاب اسلامی‌در پیامی‌شهادت سردار رشید اسلام، سرلشکر احمد کاظمی ‌و تعدادی از سرداران و افسران سپاه را در حادثه سقوط هواپیما تسلیت گفتند.

آخرین ملاقات شهید احمد کاظمی با رهبر معظم انقلاب:

 

 

دو هفته پیش شهید کاظمى پیش من آمد و گفت از شما دو درخواست دارم: یکى این‌که دعا کنید من روسفید بشوم، دوم این‌که دعا کنید من شهید بشوم. گفتم شماها واقعاً حیف است بمیرید؛ شماها که این روزگارهاى مهم را گذراندید، نباید بمیرید؛ شماها همه‌تان باید شهید شوید؛ ولیکن حالا زود است و هنوز کشور و نظام به شما احتیاج دارد. بعد گفتم آن روزى که خبر شهادت صیاد را به من دادند، من گفتم صیاد، شایسته‌ى شهادت بود؛ حقش بود؛ حیف بود صیاد بمیرد. وقتى این جمله را گفتم، چشم‌هاى شهید کاظمى پُرِ اشک شد، گفت: ان‌شاءاللَّه خبر من را هم به‌تان بدهند! فاصله‌‌ى بین مرگ و زندگى، فاصله‌ى بسیار کوتاهى است؛ یک لحظه است. ما سرگرم زندگى هستیم و غافلیم از حرکتى که همه به سمت لقاءاللَّه دارند. همه خدا را ملاقات مى‌کنند؛ هر کسى یک طور؛ بعضى‌ها واقعاً روسفید خدا را ملاقات مى‌کنند، که احمد کاظمى و این برادران حتماً از این قبیل بودند؛ اینها زحمت کشیده بودند. ما باید سعى‌مان این باشد که روسفید خدا را ملاقات کنیم؛ چون از حالا تا یک لحظه‌ى دیگر، اصلاً نمى‌دانیم که ما از این مرز عبور خواهیم کرد یا نه؛ احتمال دارد همین یک ساعت دیگر یا یک روز دیگر نوبتِ به ما برسد که از این مرز عبور کنیم. از خدا بخواهیم که مرگ ما مرگى باشد که خود آن مرگ هم ان‌شاءاللَّه مایه‌ى روسفیدى ما باشد. ان‌شاءاللَّه خدا شماها را حفظ کند.

 

 

 

بیانات رهبر معظم انقلاب اسلامى در مراسم تشییع پیکرهاى فرماندهان سپاه 84/10/21

 

 

 

 

 

 

وصیت‌نامه شهید احمد کاظمی

 

 

الله اکبراشهد ان لا اله الا الله اشهد ان محمد رسول الله اشهید ان علیاً ولی الله

 

 

خداوندا فقط می‌خواهم شهید شوم شهید در راه تو، خدایا مرا بپذیر و در جمع شهدا قرار بده. خداوندا روزی شهادت می‌خواهم که از همه چیز خبری هست الا شهادت، ولی خداوندا تو صاحب همه چیز و همه کس هستی و قادر توانایی، ای خداوند کریم و رحیم و بخشنده، تو کرمی کن، لطفی بفرما، مرا شهید راه خودت قرار ده. با تمام وجود درک کردم عشق واقعی تویی و عشق شهادت بهترین راه برای دست یافتن به این عشق.

 

 

نمی‌دانم چه باید کرد، فقط می‌دانم زندگی در این دنیا بسیار سخت می‌باشد. واقعاً جایی برای خودم نمی‌یابم هر موقع آماده می‌شوم چند کلمه‌ای بنویسم، آنقدر حرف دارم که نمی‌دانم کدام را بنویسم، از درد دنیا، از دوری شهدا، از سختی زندگی دنیایی، از درد دست خالی بودن برای فردای آن دنیا، هزاران هزار حرف دیگر، که در یک کلام، اگر نبود امید به حضرت حق، واقعاً چه باید می‌کردیم. اگر سخت است، خدا را داریم اگر در سپاه هستیم، خدا را داریم اگر درد دوری از شهدای عزیز را داریم، خدا داریم.

 

 

ای خدای شهدا، ای خدای حسین، ای خدای فاطمة زهرا(س)، بندگی خود را عطا بفرما و در راه خودت شهیدم کن، ای خدا یا رب العالمین.

 

 

راستی چه بگویم، سینه‌ام از دوری دوستان سفر کرده از درد دیگر تحمل ندارد. خداوندا تو کمک کن. چه کنم فقط و فقط به امید و لطف حضرت تو امیدوار هستم. خداوندا خود می‌دانم بد بودم و چه کردم که از کاروان دوستان شهیدم عقب مانده‌ام و دوران سخت را باید تحمل کنم. ای خدای کریم، ای خدای عزیز و ای رحیم و کریم، تو کمک کن به جمع دوستان شهیدم بپیوندم.

 

 

 

 

 

گرچه بدم ولی خدا تو رحم کن و کمک کن. بدی مرا می‌بینی، دوست دارم بنده باشم، بندگی‌ام را ببین. ای خدای بزرگ، رب من، اگر بدم و اگر خطا می‌کنم، از روی سرکشی نیست. بلکه از روی نادانی می‌باشد. خداوندا من بسیار در سختی هستم، چون هر چه فکر می‌کنم، می‌بینم چه چیز خوب و چه رحمت بزرگی از دست دادم. ولی خدای کریم، باز امید به لطف و بزرگی تو دارم. خداوندا تو توانایی. ای حضرت حق، خودت دستم را بگیر، نجاتم بده از دوری شهدا، کار خوب نکردن، بندة خوب نبود،... دیگر...

 

 

حضرت حق، امید تو اگر نبود پس چه؟ آیا من هم در آن صف بودم. ولی چه روزهای خوشی بود وقتی به عکس نگاه می‌کنم. از درد سختی که تمام وجودم را می‌گیرد دیگر تحمل دیدن را ندارم. دوران لطف بی‌منتهای حضرت حق، وای من بودم نفهمیدم، وای من هستم که باید سختی دوران را طی کنم.

 

 

الله اکبر خداوندا خودت کمک کن خداوندا تو را به خون شهدای عزیز و همة بندگان خوبت قسم می‌دهم، شهادت را در همین دوران نصیب بفرمایید و توفیق‌ام بده هر چه زودتر به دوستان شهیدم برسم، انشاء الله تعالی

 

 

 

منزل ظهر جمعه 6/۴/1382

 

 

 

شادی ارواح طیبه شهدا به خصوص سردار شهید حاج احمد کاظمی صلوات

 

 

 

الـلَّـهــُمَّ صــَلِّ عَـلَـى مُـحَمَــّـدٍ و آلِ مُـحَـمــَّدٍ و عَـجِّـلْ فَرَجَــهم

 

 

۰ نظر ۱۸ دی ۹۴ ، ۱۸:۴۸
همسفر شهدا

بـِسـم ِ ربـــــِّـ الشــُّـهـداءِ و الصِّـدیقیــن

 

شهید امیر سرلشکر منصور ستاری

 

فرماندهی نیروی هوایی ارتش جمهوری اسلامی ایران

 

 

تولد : ۱۳۲۷/۲/۲۹ - ورامین

شهادت : ۱۳۷۳/۱۰/۱۵ - حوالی اصفهان (سانحه هوایی)

آرامگاه : تهران ، گلزار شهدای بهشت زهرا (سلام الله علیها)


منصور ستاری در سال ۱۳۲۷ در روستای ولی آباد ورامین دیده به جهان گشود. پدرش، مرحوم حاج حسن شاعری فاضل بود که دیوانی از او به نام «ماتمکده عشاق» به یادگار مانده است.

منصور ستاری دوران ابتدایی را در مدرسه ولی آباد ورامین و دوران متوسطه را در قریه «پوینک» باقر آباد به پایان رسانید. وی در طول دوران تحصیل همواره یکی از شاگردان ممتاز کلاس به شمار می‌رفت.

شهید بزرگوار پس از اخذ دیپلم متوسطه ، در سال ۱۳۴۶ وارد دانشکده ‌افسری شد و پس از پایان دوره دانشکده به درجه ستوان دومی نایل آمد . در سال ۱۳۵۰ جهت طی دوره علمی کنترل رادار به کشور آمریکا اعزام شد و پس از گذراندن دوره یکساله، در سال ۱۳۵۱ به ایران بازگشت و به عنوان دانشکده ‌افسری نیروی هوایی مشغول به کار شد.



شهید ستاری در سال ۱۳۵۴ در کنکور سراسری شرکت کرد و در رشته برق و الکترونیک پذیرفته شد . تعدادی از واحدهای دانشگاهی را گذرانده بود که با پیروزی انقلاب اسلامی و شروع جنگ تحمیلی تحصیل را کنار گذاشت و همدوش دیگر آحاد مردم به پاسداری از دستاوردهای انقلاب پرداخت.

وی افسری مؤمن، متعهد، شجاع، آگاه، تیزهوش و کاردان بود. طرح‌ها و ابتکارهای زیادی در تجهیز سیستم‌های راداری، پدافندی به اجرا گذاشت که در طول جنگ تحمیلی توان نیروی هوایی را در سرنگونی هواپیماهای متجاوز دشمن دو چندان نمود.

تیمسار ستاری به علت فعالیتهای بیش از حدی که در اجرای طرح‌های جنگی از خود نشان داد، درسال ۱۳۶۲ به سمت معاون عملیات فرماندهی پدافند نیروی هوایی منصوب شد.

طرح‌ها و برنامه‌هایی که شهید ستاری ارائه می‌داد بسیار منطقی، عملی، کاربردی و مؤثر بود . از این رو در سال ۱۳۶۴ به عنوان معاونت طرح و برنامه نیروی هوایی برگزیده شد و به علت لیاقت و کاردانی و شایستگی که از خود نشان داد ، در بهمن ماه سال ۱۳۶۵ با درجة سرهنگی به سمت فرماندهی نیروی هوایی ارتش جمهوری اسلامی ایران منصوب شد و تا هنگام شهادت عهده دار این مسئولیت بود.

در عملیات خیبر وقتی در محاصره بمباران شیمیایی او ماسک خود را تقدیم به پیرمردی که راننده لودر بود کرد را همه به یاد دارند. براثر این اقدام وی تا زمان شهادت از شامه بویایی بی بهره شده بود و تا پایان عمر این موضوع را مخفی می کرد.


رکن اقدامات شهید ستاری:

·        طرح و برنامه صحیح از ابتدای فرماندهی همراه با آینده نگری هرچه ژرف تر.

·        سازماندهی نیروی انسانی متعهد و کارا = مستعد و مبتکر و بیش از همه خوداتکا و خودباور در پروژه های توسعه پیشرفت.

·        تأمین وسایل و تجهیزات با بهره گیری حداکثر از منافع موجود داخلی و با تکیه بر اهداف خودکفایی کشور.

·        اعمال مدیریت پویا و متکی بر روابط انسانی و ایجاد محیطی هرچه مناسب تر برای تشریک مساعی همگانی.
شهید ستاری با برنامه ای منسجم که در پیروزی نهایی بسیار مؤثر افتاد به کار پرداخت.

 

برخی از اقدامات مهم و بنیادین شهید ستاری:

  • تأسیس دانشکده پرواز (خلبانی) این آرزوی دیرینه هر ایرانی وطن پرست و پرسنل نیروی هوایی بود. اولین سری دانشجویان خلبانی در مهرماه سال ۱۳۶۷ وارد دانشکده پرواز شدند.

  • تأسیس دانشگاه هوافضا با ۸ گرایش تحصیلی و مبتنی بر برنامه های آموزشی ـ مجموعه های کارشناسی و مصوبات وزارت فرهنگ و آموزش عالی.

  • تأسیس دانشکده پرستاری و راه اندازی مرکز تحقیقات و آموزش پزشکی (پاتولوژی) نیروی هوایی.

  • توجه به آموزش کارا (حین خدمت) و آموزش پرسنل رده میانی.

  • ایجاد هنرستان کار ودانش  فنی و حرفه ای درمرکز آموزشهای هوایی و اجرای برنامه های آموزش و پرورش برای افرادی که حداکثر با سن شانزده سال به استخدام نهاجا درآمده بودند تا بتوانند همانند دانش آموزان دبیرستان به تحصیل بپردازند و دیپلم رسمی کشور به آنها اعطاشود.

  • ایجاد شبکه دیده بانی به منظور تقویت سیستم پدافندی کشور ، ایجاد شبکه دیده بانی بصری ، ایجاد موانع هوایی بر فراز دره ها، گذرگاهها و ارتفاعات و...

 


شهیدستاری که به واقع معماری آینده نگر برای سیستم پدافند هوایی کشور بود با راه اندازی تأسیسات و امکانات جدید تعمیر و نگهداری و نیز اجرای پروژه هایی نظیر پروژه اوج و نیز راه اندازی مرکز پژوهش، تحقیقات و آموزش (پتا) توان نگهداری نیرو را تقویت و به چندین برابر قدرت قبلی ارتقاداد. این مهم برای کشوری که پایه های صنعتی اش تقریباً ضعیف بود کاری شگرف می باشد.

ایجاد مؤسسات فنی و صنعتی پیشرفته برای آموزش پروازی مرحله مقدماتی دانشجویان خلبانی با کمک مهندسین و متخصصین نهاجا با ساخت هواپیمای پرستو. این هواپیما از نظر امکانات عملیاتی تقریباً شبیه هواپیمای بونانزای ساخت آمریکا می باشد.

یکی از مهمترین فعالیتهای سرلشکر شهید منصور ستاری طی سالهای ۶۶ الی پایان جنگ تحمیلی اسکورت ناوگان تجاری کشتی های نفتکش ایران در خلیج فارس و دریای عمان تا خروج آنها بود. انجام عملیات اسکورت باتوجه به حجم عملیات جنگی و مضافاً حجم عملیات عادی و روزانه نهاجا کاری بس عظیم بود.

نگهداری مجتمع پتروشیمی بندرامام، حفاظت از میدان گازی کنگان و مواردی نظیر اینها یادآور اقدامات و جانفشانی های عقابان تیز پرواز و پرسنل پدافندی نیروی هوایی تحت فرماندهی و مدیریت این بزرگوار همیشه به یادماندنی است.

طراحی و ساخت خودرو شمس ایجاد خطوط هوایی سها (سازمان هواپیمایی ارتش جمهوری اسلامی ایران) شرکت در پروژه های دولتی در راستای امور مهندسی و تأسیساتی، افزایش کارایی و استخراج از معادن تحت پوشش از قبیل نمک سمنان که نیازمندیهای صنایع نفتی و پتروشیمی کشور را مرتفع و پشتیبانی می نماید، ازدیاد بازده صنایع فلزی (ریخته گری ـ تراش و...) و دریافت سفارش به منظور رفع نیازمندیهای دولتی، نظامی و خصوصی.

شهیدستاری منطقی ترین راه را برای کاهش اثرات محدودیت اعتباری و روبرویی با شرایط پس از جنگ انتخاب نمود و آن خودکفایی هرچه بیشتر نیروی هوایی بود. بدینوسیله علاوه بر آنکه از خروج اعتبارات نیروی هوایی جلوگیری می کرد توان تولیدی و خدماتی را افزایش داده و درآمدهای حاصل از این قبیل فعالیت ها را همواره تحت کنترل و نظارت دقیق قرارداد که به عنوان پشتوانه ای برای اجرای برنامه های سازندگی موردبهره برداری قرارگرفت.

شهیدستاری با کمک فرماندهان و پرسنل عزیز نیروی هوایی پروژه های بلندمدت را طراحی نمود که یکی پس از دیگری جامه عمل می پوشد. یکی از این پروژه ها بعد از شهادت ایشان هواپیمای جنگی آذرخش بود که با حضور رهبر انقلاب در سال ۱۳۷۶ به پرواز درآمد.

 


شهادت و پرواز ابدی

در ساعت ۶:۳۰ روز ۱۵ دی ماه سال ۱۳۷۳ هواپیمای جت استار حامل فرماندهان ارشد نیروی هوایی، (شهید منصور ستاری، شهید یاسینی و شهید مصطفی اردستانی) از تهران به سمت کیش پرواز کرد تا فرماندهان در جلسه شورای هماهنگی نیروی هوایی در کیش شرکت کنند. بعداز ظهر قرار می شود که هواپیما قبل از عظیمت به تهران، در پایگاه هوایی اصفهان توقفی کوتاه کند. بعد از بازدیدی کوتاه از این پایگاه، هواپیما در ساعت ۸:۳۰ شب آماده پرواز به سمت تهران می شود و پس از دقایقی هواپیما به پرواز درمی‌آید. ناگهان از سوی خلبان اعلام می شود که به علت بازشدن پنجره کابین خلبان، هواپیما مجبور به فرود اضطراری است. لحظاتی بعد هواپیما در حال گردش برای نشستن بر روی باند در ۶۴ کیلومتری جنوب پایگاه اصفهان، سقوط می کند و چراغ زندگی امیر منصوری برای همیشه خاموش می شود و او به درجه رفیع شهادت نائل می آید.

 

شادی ارواح طیبه شهدا به خصوص شهید امیر سرلشکر منصور ستاری صلوات

الـلَّـهــُمَّ صــَلِّ عَـلَـى مُـحَمَــّـدٍ و آلِ مُـحَـمــَّدٍ و عَـجِّـلْ فَرَجَــهم

 

۰ نظر ۱۶ دی ۹۴ ، ۱۵:۰۲
همسفر شهدا

بـِسـم ِ ربـــــِّـ الشــُّـهـداءِ و الصِّـدیقیــن

 

شهید حسین اصغر قانع گلیان

 

رئیس زندان مرکزى مشهد و اجراى احکام دادسرا

 

ولادت : ۱۳۳۶ - شیروان

شهادت: ۱۳۶۵/۱۰/۱۲ - مشهد (توسط گروهک صهیونیستی منافقین

 

شهید حسین قانع در سال ۱۳۳۶ در خانواده‏اى مذهبى در روستاى گلیان از توابع شهرستان شیروان پا به عرصه وجود گذاشت.

 

تحصیلاتش را در حالى که از نعمت پدر محروم شده بود با موفقیّت کامل دنبال کرد و استعداد فوق العاده او سبب شد تا پایه ‏هاى تحصیلى دوم و سوم را در یک سال بگذراند. همزمان با تحصیل در دبستان براى چراى گوسفندان راهى دشت و بیابان می شد و در سکوت طبیعت به مطالعه کتاب می پرداخت. در همان زمان کتابخانه‏ اى در روستاى زادگاهش تأسیس نمود و کتابهاى مورد نیاز را از شهر به روستا آورد و جهت ادامه تحصیل به شیروان نقل مکان کرد.

 

در کنار تحصیل فعالیتهاى اجتماعى هم داشت که این امر باعث شد از طرف مسئولین مدرسه مورد توبیخ و ضرب و شتم قرار بگیرد و براى ادامه تحصیل راهى مشهد شود. تشکیل جلسات مخفى، انجام مأموریتهاى حسّاس، حاصل مدت زمان اقامت او در مشهد بود که در نهایت باعث دستگیرى وى در سال ۱۳۵۴ گردید.

 



شهید قانع با پیروزى انقلاب ابتدا در کمیته مشغول شد و سپس به سپاه پیوست و در همان سال جهت ادامه مبارزه به کشور ستمدیده افغانستان رفت. شهید حسین قانع در سال ۱۳۶۰ازدواج نمود و با وجود فعالیتهاى مبارزاتى خود در سال ۱۳۶۲ در رشته تاریخ دانشگاه فردوسى مشهد نیز پذیرفته شد و همزمان در سمت دادیار ناظر زندان دادسراى انقلاب اسلامى ارتش نیز انجام وظیفه می ‏نمود و رسیدگى به امور زندانیان را به عنوان بخشى از اوقات پربرکت خود قرار داده بود.

 

شهید قانع پنج سال پایانى عمر خود را به صورت شبانه روزى خدمت نمود و چند ماه پایانى عمرش را از سوى اداره کل زندانها و اقدامات تأمینى و تربیتى خراسان ریاست زندان مرکزى مشهد و سپس مسؤولیت اجراى احکام دادسرا را عهده ‏دار بود تا اینکه سرانجام پس از سالها فعالیّت و انجام وظیفه در سمتهاى مختلف در روز دوازدهم دیماه سال ۱۳۶۵ با تیر نفاق منافقان کوردل در مشهد به شهادت رسید.

 

شادی ارواح طیبه شهدا به خصوص شهید حسین اصغر قانع گلیان صلوات

الـلَّـهــُمَّ صــَلِّ عَـلَـى مُـحَمَــّـدٍ و آلِ مُـحَـمــَّدٍ و عَـجِّـلْ فَرَجَــهم

۰ نظر ۱۴ دی ۹۴ ، ۱۱:۰۰
همسفر شهدا

بـِسـم ِ ربـــــِّـ الشــُّـهـداءِ و الصِّـدیقیــن

 

به اطلاع عموم مردم شهید پرور می رساند خبر شهادت پاسدار رشید سپاه اسلام مدافع حریم انقلاب اسلامی حاج حمید رضا اسدالهی به تائید رسیده است .

 

مراسم تشیع پیکر مطهر مدافع حریم انقلاب اسلامی

پاسدار رشید سپاه  اسلام ، جهادگر بسیجی شهید حاج حمید رضا اسدالهی

 

زمان: روز یکشنبه 6 دی ماه 94 _ ساعت 8 صبح

 

مکان: تهران - خیابان 17 شهریور - خیابان شهید آیت الله سعیدی (غیاثی) - روبروی کلانتری 114 غیاثی - مسجد امام موسی بن جعفر (علیه السلام)


مجلس هفتم این بزرگوار در مورخه 94/10/11 ، از ساعت 15 الی 17 در مسجد حضرت موسی ابن جعفر (ع) ، (آدرس فوق) برگزار می گردد

 


شایان ذکر است ایشان در روز شهادت امام حسن عسکری و شب امامت حضرت حجت ابن الحسن العسکری در حلب سوریه به درجه رفیع شهادت رسیدند و به خاطر شرایط منطقه عملیاتی، پیکر پاک و مطهرش مانند جد غریبش حضرت ابا عبدالله الحسین (ع) به مدت ۳ شبانه روز بر روی خاک ها باقی ماند که با تصرف منطقه بدن مطهر وی کشف گردید.

 

شادی ارواح طیبه شهدا به خصوص شهید مدافع حرم حاج حمید رضا اسدالهی صلوات

الـلَّـهــُمَّ صــَلِّ عَـلَـى مُـحَمَــّـدٍ و آلِ مُـحَـمــَّدٍ و عَـجِّـلْ فَرَجَــهم

۰ نظر ۰۴ دی ۹۴ ، ۱۱:۵۸
همسفر شهدا