همسفر شهدا

همسفر شهدا ، زنده یاد سید علیرضا مصطفوی

همسفر شهدا

همسفر شهدا ، زنده یاد سید علیرضا مصطفوی

همسفر شهدا

فعال فرهنگی ، طلبه بسیجی ، ذاکر اهل بیت (ع) ، پرپر شده راهیان نور و همسفر شهدا
زنده یاد "سید علیرضا مصطفوی"

سید علیرضا مصطفوی در هفدهم تیرماه سال ۱۳۶۶ مصادف با میلاد حضرت ثامن الحجج علی ابن موسی الرضا (ع) در خانواده مذهبی و در محله میدان آیت الله سعیدی (غیاثی) دیده به جهان گشود. مراحل رشد را به همراه آموزه های دینی سپری کرد. پس از جذب در بسیج مسجد موسی ابن جعفر (ع ) ابتدا کانون نوجوانان شهید آوینی و هیئت رهروان شهدا را تاسیس نمود و سپس مسئول فرهنگی بسیج شد و با جذب نوجوانان محله کار فرهنگی را آغاز نمود.
در نهایت در تابستان سال ۱۳۸۸ به دلیل سفر به مناطق عملیاتی دفاع مقدس آسمانی شد.
در این رابطه گروه فرهنگی شهید ابراهیم هادی پس از مصاحبه با خانواده و دوستان و همراهانش ، کتابی با عنوان «همسفر شهدا» تهیه و در سرتاسر کشور توزیع نمودند.

پس از مطلع شدن رهبر معظم انقلاب از زندگینامه وی ، ایشان پیام زیر را به همراه یک جلد قرآن کلام الله مجید به خانواده وی اهدا نمودند.

«خداوند سکینه و سلام بر قلب این مادر دلسوخته و رحمت بی منتها بر قلب آن جوان صالح عطا فرماید»

طبقه بندی موضوعی

۲۱ مطلب در آذر ۱۳۹۴ ثبت شده است

بـِسـم ربـــــِّـ الشــُّـهـداءِ و الصِّـدیقیــن

 

سردار شهید حسین املاکی

 

فرمانده قائم مقام لشکر 16 قدس گیلان

 

 

ولادت : 1340/2/20 - لنگرود ، کولاک محله

شهادت: 1367/1/9- ارتفاعات بانی نبوک

آرامگاه: لنگرود - روستای کولاک محله

 

در شب عاشورای حسینی 1340 در روستای کولاک محله از توابع شهرستان لنگرود دیده به جهان گشود

 

وی دوران خدمت مقدس سربازی را در سپاه گذراند و همزمان با آغاز جنگ تحمیلی با اولین نیروهای اعزامی از گیلان به سوی جبهه‌ها شتافت

 

وی توانست در کوتاه‌ترین زمان توان رزمی خود را بروز دهد و بعد از آن در واحد اطلاعات عملیات، مسئولیت فرماندهی یکی از محورهای عملیاتی را در لشکر 25 کربلا به عهده گیرد.


 

صبر و بردباری در عملیات کربلا 2 در منطقه عمومی حاج عمران و شناسایی‌های بسیار دقیق او باعث شد که لشکر قدس افتخاری دیگر در کارنامه خود به ثبت برساند

 

مقام معظم رهبری در این خصوص فرمودند: لشکر قدس در کربلا 2 کربلای دیگر آفرید

حسین در عملیات‌های متعددی چون والفجر مقدماتی، والفجر 1، والفجر 4، والفجر 6، والفجر 8، والفجر 9 و عملیات بدر نقش‌ فوق‌العاده‌ای ایفا کرد.  

حسین در سال 64 به تیپ قدس گیلان رفت، واحد اطلاعات عملیات تیپ را تقویت کرد و بهترین طرح عملیاتی والفجر 9 را با توجه به شناسایی‌اش در منطقه سلیمانیه ارائه و اجرا کرده و به موفقیت‌های بزرگی دست یافت.  


 

سردار رشید اسلام، حسین املاکی پس از انجام عملیات کربلا 2 و کربلا 4؛ در عملیات کربلا 5 با حفظ سمت فرماندهی محور عملیاتی را در جزیره بوارین بر عهده گرفت

 

وی به شایستگی این کار را انجام داد، به طوری‌که نیروهای لشکر اسلام وارد شهرک دوئیجی عراق شدند

 

حسین املاکی پس از طی رشادت و رزم بی‌امان مجروح شد و پس از بهبود نسبی مجدداً به سوی جبهه‌های نبرد شتافت

 

با توجه به توانمندی نظامی عالی که برخوردار بود به عنوان فرمانده تیپ یکم قدس گیلان به همراه گردان‌های رزمی، فرماندهی عملیات موفقیت‌آمیز نصر 4، ارتفاع ژاژیه و شهر ماووت عراق را بر عهده گرفت و از چنگال بعثیون آزاد ساخت.  

 

پس از انجام عملیات نصر 4 سردار شهید حسین املاکی به سمت قائم‌مقام لشکر16 قدس گیلان مشغول خدمت‌گذاری شد

 

وی سرانجام در عملیات والفجر 10 در مورخ 9 فروردین 1367 در منطقه عمومی "سیدصادق" در ارتفاعات "بانی نبوک" به آرزوی دیرینه‌اش دست یافت و به سوی معشوق شتافت.  

 

مقام معظم رهبری درباره این شهید بزرگوار که ماسک محافظت شیمیایی خود را برای نجات جان یکی از سربازان به او داد، فرمودند: "قهرمان یعنی این"


 

 

شادی ارواح طیبه شهدا به خصوص سردار شهید حسین املاکی صلوات

 

الـلَّـهــُمَّ صــَلِّ عَـلَـى مُـحَمَــّـدٍ و آلِ مُـحَـمــَّدٍ و عَـجِّـلْ فَرَجَــهم

 

۱ نظر ۲۸ آذر ۹۴ ، ۲۳:۱۰
همسفر شهدا

بـِسـم ِ ربـــــِّـ الشــُّـهـداءِ و الصِّـدیقیــن


شهید آیت الله دکتر محمد مفتح

 

ولادت : 1307/1/9 - همدان

شهادت : 1358/9/27 - توسط گروهک صهیونیستی منافقین

آرامگاه: قم - حرم حضرت معصومه سلام الله علیها


شهید آیت الله دکتر محمد مفتح در سال ۱۳۰۷ شمسی، در خانواده‌ای روحانی در همدان به دنیا آمد.

پدرش مرحوم، حجت الاسلام حاج محمود مفتح، یکی از واعظان مخلص و عاشق خاندان رسالت و ولایت بود و در ادبیات فارسی و عربی تبحر فراوانی داشت و اشعار زیادی در مدح اهل بیت (ع) به زبان‌های عربی و فارسی از وی به جا مانده است.

او در حوزه علمیه همدان، مدرس ادبیات فارسی و عربی بود. شهید مفتح از کودکی در محضر پدر به فراگیری ادبیات پرداخت و پس از گذراندن دوره ابتدایی، جهت فراگیری معارف اسلامی به مدرسه «آخوند ملاعلی» وارد شد و پس از مدتی جهت استفاده از محضر اساتید بزرگ به حوزه علمیه قم مهاجرت کرد و در مدرسه «دارالشفاء» با جدیت فراوان به کسب علوم معارف پرداخت و از محضر بزرگانی چون آیات سید محمد حجت کوه کمره‌ای، بروجردی، سید محمد محقق (داماد)، علاّمه طباطبایی صاحب المیزان و امام خمینی (ره) استفاده کرد و خود مدرسی بزرگ در حوزه شد.



مفتح در حالی که در قم استادی بزرگ بود، پا به عرصه دانشگاه گذاشت. وی که در حوزه علمیه به درجه اجتهاد رسیده بود، در دانشگاه نیز موفق به اخذ درجه دکتری گردید. رساله دکترای وی تحقیقی درباره نهج البلاغه است که با درجه بسیار خوب مورد قبول دانشگاه قرارگرفت.

دکتر مفتح، پس از گذراندن دوره دانشگاه، علاوه بر تدریس در حوزه، به تدریس در دبیرستان‌های قم پرداخت.

وی به لحاظ رسالتی که بر دوش خویش حس می‌کرد، ضمن مبارزه با جهل و نادانی ، در دو سنگر دبیرستان و حوزه از همان آغاز سعی در روشنگری دانش پژوهان داشت و کلاس‌های خویش را مرکزی برای تشکل آنان در جهت مبارزه با رژیم قرار داده بود و در این راه به تأسیس انجمن اسلامی دانش آموزان، با همیاری شهید بهشتی همت گمارد.

در زمان تحصیل و تدریس، حاشیه‌ای بر اسفار ملاصدرا، نوشت که سومین حاشیه بر این کتاب است. همچنین کتابی به نام روش اندیشه در علم منطق به رشته تحریر درآورد که به عنوان کتاب درسی در حوزه و دانشگاه، برای بالاترین سطح منطق استفاده می‌شود. ترجمه تفسیر مجمع البیان هم یکی از تألیفات این شهید عالی مقام است.

دکتر مفتح در جهت ایجاد تشکل و سازمان‌دادن به طلاب و فضلا دست به تشکیل مجمعی به نام جلسات علمی اسلام شناسی زد که این مجمع فعالیت وسیعی به منظور شناساندن چهره اصلی اسلام در جامعه آغاز کرد. ساواک که پی به نقش مؤثر این مجمع در شناساندن اسلام راستین برده بود، آن را تعطیل کرد.

در سال‌های 1340تا 1342، سخنرانی‌های او در شهرهای مختلف و روشن ساختن مواضع نهضت اسلامی در افشای چهره رژیم پهلوی بسیار مؤثر بود و به لحاظ اثر عمیقی که این سخنرانی‌ها در میان توده‌ها داشت، بارها توسط ساواک تعطیل شد و هر بار این تعطیلی با دستگیری و آزار ایشان همراه بود.

شهید مفتح بعد از تبعید امام (ره) مبارزات خود را شدت بخشید و با سفر به استان خوزستان سعی در افشای ماهیت رژیم و شناساندن نهضت امام به مردم داشت و ساواک که با دستگیری‌های متعدد و ممنوع المنبر کردن ایشان نتوانسته بود کاری از پیش ببرد، ورود ایشان را به شهرهای خوزستان ممنوع اعلام کرد.

مبارزه دکتر مفتح تا رمضان سال 1357، که نهضت مردم مسلمان به رهبری امام خمینی (ره) اوج گرفته بود، همچنان ادامه داشت. ایشان بعد از نماز عید فطر با تأکید بر رهبری بی چون و چرای امام امت روز پنجشنبه 16 شهریور 1357، را به عنوان تجلیل از شهدای ماه رمضان تعطیل اعلام کرد. در این روز راهپیمایی بزرگی علیه رژیم انجام گرفت که زمینه ساز راهپیمایی 17 شهریور گردید، که توسط رژیم پهلوی به خاک و خون کشیده شد و جمعه خونین نام گرفت.

در 12بهمن 1357و جهت بازگشت امام (ره) استاد مفتح به همراه دیگر همرزمان، کمیته استقبال از ایشان را تشکیل دادند تا مقدمات ورود پیروزمندانه رهبر و مراد خویش را به نحو شایسته فراهم نمایند.



دکتر مفتح با تشکیل شورای انقلاب از طرف امام (ره) به عضویت این شورا درآمد. بعد از پیروزی انقلاب برای تشکیل کمیته‌های انقلاب اسلامی فعالیت چشمگیری کرد و خود سرپرستی کمیته منطقه4 تهران را به عهده داشت.

آخرین مسؤولیت وی، سرپرستی دانشکده الهیات و عضویت در شورای گسترش آموزش عالی کشور بود که به نحو شایسته در این سنگرها انجام وظیفه نمود و در طی این دوران همچنان مسؤولیت امامت جماعت مسجد قبا را نیز بر عهده داشت.

سرانجام آیت الله مفتح، پس از عمری تلاش و جهاد مستمر و خستگی ناپذیر در راه تبلیغ دین، در ساعت 9 صبح روز 27 آذر سال 1358، هنگام ورود به دانشکده الهیات، توسط عناصر منحرف گروهک فرقان هدف گلوله قرار گرفت و به فیض عظیم شهادت نایل آمد.

پیکر مطهر آن عالم ربانی پس از برپایی مراسم با شکوه تشییع، در صحن مطهر حضرت معصومه (س) در قم به خاک سپرده شد و روز شهادت شهید مفتح به مناسبت فعالیت‌های چشمگیر این شهید والامقام روز وحدت حوزه و دانشگاه نامگذاری شد.


شادی ارواح طیبه شهدا به خصوص شهید آیت الله دکتر محمد مفتح صلوات


الـلَّـهــُمَّ صــَلِّ عَـلَـى مُـحَمَــّـدٍ و آلِ مُـحَـمــَّدٍ و عَـجِّـلْ فَرَجَــهم


۰ نظر ۲۶ آذر ۹۴ ، ۰۸:۴۱
همسفر شهدا

بـِسـم ِ ربـــــِّـ الشــُّـهـداءِ و الصِّـدیقیــن

 

سردار شهید غلامعلی پیچک

 

فرمانده سپاه غرب کشور

 

تولد : ۱۳۳۸/۷/۸ - تهران

شهادت : ۱۳۶۰/۹/۲۰ - گیلانغرب

آرامگاه : تهران ، گلزار شهدای بهشت زهرا (س)


غلامعلی پیچک سال ۱۳۳۸، در تهران متولد شد. پدرش کارمندی متوسط و آبرومند بود و در تربیت دینی فرزند،از هیچ کوششی دریغ نکرد. غلامعلی در سن پنج سالگی پای در راه مدرسه گذاشت.

غلامعلی با موفقیت و نمره‌های عالی، دوره ابتدایی را به پایان برد و هر سال شاگرد ممتاز شد. وارد دبیرستان شد و به تحصیل ادامه داد و در سن 16 سالگی با بهترین معدل،مدرک دیپلم را دریافت کرد و همان سال در کنکور و رشته انرژی اتمی وارد دانشگاه شد. در دانشگاه به خاطر کسب امتیاز بالا، بورس تحصیل در خارج از کشور به وی تعلق گرفت ولی از پذیرفتن بورس سرباز زد و تحصیل در داخل کشور را به خارج ترجیح داد.

 


غلامعلی، همزمان با تحصیل در دانشگاه، از کسب معارف دینی غفلت نورزید و به آموختن و یاد دادن به دیگران پرداخت. او « جامع‌المقدمات» را به خوبی یاد گرفت و برای دوستان و همسالان آموزش داد.

از 10 سالگی در انجام فرائض دینی مقید و از شروع تکلیف، مقلد حضرت امام (س) شده بود.

پس از ورود به دانشگاه و آشنایی با تعدادی دانشجوی مسلمان و مبارز، جدی‌تر از گذشته وارد جریان‌های سیاسی شد و خیلی سریع نسبت به مسائل سیاسی داخلی اطلاعات کسب کرد و رژیم شاه را رژیمی فاسد و ظالم یافت و از این رو، مصمم‌تر از پیش، وارد مبارزات سیاسی شد.

از آن پس تحت مراقبت و تعقیب عوامل ساواک قرار گرفت. او طی فعالیتهای خود، مبارزات خود را گسترش داد.

اکبر حمزه‌ای از همرزمان پیچک می‌گوید: یک روز در کتابخانه شخصی غلامعلی، دنبال کتابی می‌گشتم، دیدم لای یک کتاب،یک کلت جاسازی شده است.تازه فهمیدم که در مبارزات مسلحانه نیز دست داشته است.

 


پس از شهادت پیچک متوجه شدیم که او در سن 15 سالگی طرح ترور خسروداد را کشید بعد مساله را با نماینده حضرت امام در میان گذاشت که ایشان اجازه ندادند و او دوستانش را مجاب کرد که از ترور خسروداد صرف نظر کنند.

با اوج گیری مبارزات انقلاب اسلامی، غلامعلی با دلگرمی و امید بیشتر، به روشنگری و هدایت مردم پرداخت و با ارائه تحلیل‌های خوب سیاسی، مفاسد و وابستگی رژیم شاه را افشا کرد و بویژه قشر جوان را به مبارزه علیه نظام ستمشاهی ترغیب کرد. با ارتباطی که با برخی روحانیون برجسته داشت، اعلامیه‌ها و نوارهای سخنرانی حضرت امام (ره) را چاپ، تکثیر و در اختیار دیگران گذاشت.

با تجاوز رژیم عراق به ایران و تحمیل جنگی نابرابر به انقلاب نوپای اسلامی، پیچک عازم جبهه‌های نبرد شد. از آن جا که لیاقت و شجاعت او در درگیری‌های کردستان به فرماندهان محرز بود، به عنوان فرمانده محور غرب کشور منصوب شد. پیچک توان بالای نظامی خود را در این محور به منصه ظهور رساند و با ارائه طرح‌های دقیق و واقع‌بینانه نظامی،حیرت نیروهای سپاه و ارتش را برانگیخت. به رغم سن کم ، از ذهنی نقاد و خلاق برخوردار بود و از این رو موفق شد بهترین طرح‌های عملیاتی را با توجه به شناسایی منطقه ارائه و اجرا کند. او اغلب شناسایی‌ها را خودش انجام می‌داد و تا عمق بیش از 30 کیلومتر، در پشت جبهه دشمن نفوذ می‌کرد. با اجرای عملیات‌های موفق در محور غرب، کم کم شهرت و آوازه‌اش در غرب پیچد. توانمندی نظامی و قامت خاص پیچک از او شخصیتی دوست داشتنی و در عین حال پر از ابهت ساخت

 


پیچک اهل تقوا و ورع بود و در انجام فرائض دینی،تقید و تعبد خاصی داشت.همانگونه که اشارت رفت،از سن 10 سالگی به نماز ایستاد.پس از انقلاب،نماز شبش ترک نشد. در نماز آن چنان حضور می‌یافت که خارج از خود را فراموش می‌کرد.

اهل مطالعه و کتاب بود. در عین اشتغال به کارهای نظامی،از فعالیت‌های فرهنگی غافل نمی‌شد. سخنرانی‌هایش مشهور بود. در اخلاق و رفتار الگوی دیگران بود. شهامت و شجاعتش کم نظیر بود.به حضرت امام خمینی(ره) عشق می‌ورزید و تابع و مرید معظم له بود. در انجام هرکاری تنها جلب رضای خدا را در نظر می‌گرفت و هرگز ریا به اخلاص او نفوذ نکرد.

پیچک در عملیات مطلع‌الفجر در نوک پیکان گردان وارد نبرد علیه دشمن شد و در منطقه « قاسم‌آباد» واقع در ارتفاعات « برآفتاب » با نیروهای دشمن تن به تن درگیرشد. نزدیک ظهر روز 22 آذرماه 1360 بر اثر اصابت گلوله به گلو و سینه‌اش به شهادت رسید.

 

شادی ارواح طیبه شهدا به خصوص سردار شهید غلامعلی پیچک صلوات

الـلَّـهــُمَّ صــَلِّ عَـلَـى مُـحَمَــّـدٍ و آلِ مُـحَـمــَّدٍ و عَـجِّـلْ فَرَجَــهم

 

۰ نظر ۲۰ آذر ۹۴ ، ۱۱:۲۶
همسفر شهدا

بـِسـم ِ ربـــــِّـ الشــُّـهـداءِ و الصِّـدیقیــن

 

عملیات ثامن الائمه

 

زمان عملیات : ۶۰/۷/۵

مکان  عملیات: شرق رود کارون آبادان

رمز عملیات : نصر من الله و فتح قریب

 

اهداف عملیات : اجرای فرمان امام مبنی بر شکست حصر آبادان با تصرف ۳ پل کارون و قطع حلقه ارتباطی نیروهای دشمن با یکدیگر به امید گشودن گره کور جنگ و آزاد سازی نیروهای خودی از حلقه محاصره عراقی ها

 

 

شکست حصر آبادان

 

در نخستین ماه های سال ۱۳۶۰ شهید یوسف کلاهدوز قائم مقام وقت فرماندهی سپاه پاسداران انقلاب اسلامی ، طرح شکست حصر آبادان را که توسط شهید حسن باقری طراحی شده بود ، به شورای عالی دفاع ارائه داد . پس از تصویب طرح و هماهنگی با نیروی زمینی ارتش جمهوری اسلامی و نیروهای تحت امر سپاه پاسداران ، چگونگی انسجام و نحوه ادغام نیروها ، همچنین نام حمله ، روز و ساعت آن مشخص شد .

 

موقعیت جغرافیایی زمین و طرز گسترش و آرایش یگان های ارتش عراق درمنطقه به گونه ای بود که با یک حمله غافلگیرانه و محاصره برق آسا ، می توانست ضربه کمر شکنی به دشمن وارد سازد . فراتر از همه انگیزه هایی که برای عمل در شرق رود کارون و پاکسازی دشمن در آن منطقه به لحاظ سیاسی و نظامی وجود داشت ، نظر صریح فرمانده کل قوا ، یعنی امام خمینی مبنی بر این بود که حصر آبادان باید شکسته شود .

 

این فرمان پس از گذشت یک سال از آغاز جنگ و محاصره شهر ساحلی آبادان همچنان به صورت یک مسئولیت بر دوش فرماندهان و بویژه ارتشیان لشکر ۷۷ خراسان که در آن منطقه مستقر بودند ، سنگینی می کرد . سر انجام در ساعت ۱ بامداد پنجم مهرماه ۱۳۶۰ ، نخستین عملیات گسترده و مشترک ارتش و سپاه با نام ثامن الائمه و با رمز نصر من الله و فتح قریب به منظور تصرف پل های روی کارون و قطع حلقه ارتباطی نیروهای محاصره کننده آبادان آغاز و با پیروزی در این عملیات ایران وارد مرحله تازه ای از دفاع مقدس و گشودن گره کور جنگ شد.

 

شادی ارواح طیبه شهدا به خصوص شهدای عملیات ثامن الائمه صلوات

الـلَّـهــُمَّ صــَلِّ عَـلَـى مُـحَمَــّـدٍ و آلِ مُـحَـمــَّدٍ و عَـجِّـلْ فَرَجَــهم

۰ نظر ۲۰ آذر ۹۴ ، ۱۰:۵۷
همسفر شهدا

بـِسـم ِ ربـــــِّـ الشــُّـهـداءِ و الصِّـدیقیــن

 

شهید آیت الله عطاءالله اشرفی اصفهانی

 


تولد : ۱۲۷۹/۷/۵ - خمینی شهر

شهادت : 1361/7/23 - مسجد جامع کرمانشاه

(توسط گروهک صهیونیستی منافقین)

آرامگاه : اصفهان - گلستان شهدا


شهید آیت الله اشرفی اصفهانی در سال ۱۲۷۹ شمسی در خمینی شهر اصفهان در خانواده‌ای روحانی به دنیا آمد

 

وی تحصیلات ابتدایی مقدماتی را در خمینی شهر گذرانده و در سن ۱۲ سالگی جهت ادامه تحصیل راهی اصفهان شد و طی حدود ۱۲ سال از محضر علمایی چون آیت الله سید مهدی درچه‌ای، آیت الله سید محمد نجف آبادی، مرحوم فشارکی، مرحوم مدرس استفاده کرد.

 

ایشان دوران طلبگی خود را با نهایت عسرت و مشقت اقتصادی گذراند و در مدتی که در حوزه اصفهان بودند هر هفته فاصله میان اصفهان تا خمینی شهر را که ۱۲ کیلومتر بود طی می کرد.

 


در سال ۱۳۰۲  در سن ۲۰  سالگی جهت ادامه تحصیل و نیل به مقامات عالیه و دینی رهسپار حوزه علمیه قم گردید. در تمام طول مدت ۲۳ سال اقامت در قم و ایشان تنها ۳ یا ۴ ماه با خانواده خود بودند و بقیه این سالها را تنها مجرد سپری کردند.

 

شهید اشرفی با همه مشکلات و مسائل آن زمان، در تحصیل علوم اسلامی و دینی جدیت به خرج می‌داد. وپس از اندک زمانی از فضلا و مدرسین نامی و برجسته حوزه علمیه قم به شمار می‌آمد و در سن ۴۰ سالگی اجازه اجتهاد خود را از آیت الله خوانساری دریافت کرد.

 

لذا مدت دوازده سال که آیت الله اشرفی در محضر ایشان حضور می یافت تمام دروس آن مرحوم را می‌نوشت و این نوشته ها ما هنوز موجود می‌باشد.

 

در سال ۱۳۳۵  شهید اشرفی بنا به دستور مرحوم آیت الله بروجردی جهت تبلیغ و نشر معارف و احکام دین و تقویت بنیه دینی و مذهبی اهالی کرمانشاه به انجام اعزام و رحل اقامت افکند پس از ورود به کرمانشاه طلاب و شاگردان بسیاری را تربیت نمود.

 

با اوجگیری انقلاب اسلامی ایران به رهبری حضرت آیت الله امام خمینی (ع) شهید اشرفی نیز حرکت های وسیعی را در کرمانشاه پایه گذاری کرد.

 


عمده ترین مراسم که تا آن روز سابقه نداشت در واقع جرقه ای بود در جهت شعله ور شدن یک آتش عظیم در این منطقه مجلس بزرگداشت شهادت آیت الله حاج سید مصطفی خمینی بود که بنا به دعوت و اطلاعیه شهید اشرفی اصفهانی در مسجد آیت الله بروجردی منعقد گردید در مجلس سخنرانی‌های پر هیجان و انقلابی مطرح شد و ساواک با و جود بسیج تمام نیرو و قوای خود برای دستگیری و کار شکنی در مراسم موفق نشد سخنرانان به طور مخفیانه از شهر خارج شدند.

 

آیت الله اشرفی اصفهانی پس از ۸۰ سال زندگی پرافتخار و خدمت به اسلام و قرآن، توسط یکی از مزدوران آمریکا و منافقین کوردل ۲۳ مهر ماه ۱۳۶۱  در سنگر نماز جمعه مسجد جامع و در محراب نماز به افتخار شهادت نائل آمد.

 

شادی ارواح طیبه شهدا به خصوص شهید آیت الله اشرفی اصفهانی صلوات

الـلَّـهــُمَّ صــَلِّ عَـلَـى مُـحَمَــّـدٍ و آلِ مُـحَـمــَّدٍ و عَـجِّـلْ فَرَجَــهم

 

۰ نظر ۲۰ آذر ۹۴ ، ۱۰:۵۰
همسفر شهدا


بـِسـم ِ ربـــــِّـ الشــُّـهـداءِ و الصِّـدیقیــن

 

شهید امیر سرلشکر حسن آبشناسان


فرماندهی لشکر  ۲3نوهد


 

تولد : 1315/2/9 - تهران

شهادت : 1364/7/8

آرامگاه : تهران - گلزار شهدای بهشت زهرا (س)


شهید آبشناسان در سال ۱۳۱۵ در تهران متولد و در سال ۱۳۳۶ وارد دانشگاه افسری ارتش شد. او طی سال های ۱۳۳۹ تا ۱۳۵۶ دوره های مقدماتی، رنجر و عالی ستاد فرماندهی را طی کرد و در این میان دوره های چتربازی و تکاوری را نیز در داخل و خارج از کشور گذراند. شهرت شهید آبشناسان به امور مذهبی در ارتش قبل از انقلاب اسلامی به حدی بود که در میان اطرافیانش به شیخ حسن معروف شد و به همین دلیل پس از پیروزی انقلاب اسلامی به سرعت مورد اعتماد انقلابیون قرار گرفت و از جمله افرادی شد که پایه های نظامی سپاه پاسداران را قوت و قوام بخشید.

 


شهید آبشناسان در عملیات های بسیار دوران دفاع مقدس حضوری مؤثر و تأثیرگذار داشت و با هدایت مدبرانه نیروهای تحت امرش نقش بسزایی در خلق پیروزی های بی شمار جنگ تحمیلی داشت.

 

در اوایل جنگ یک باز زخمی شد اما به اشتباه خبر شهادتش در منطقه پیچید. مردم دشت عباس در استان ایلام که بیشتر از همرزمانش نیز بودند، با شنیدن خبر شهادتش، به او لقب شهید صحرا دادند ولی هنگامی که پس از درمان سطحی به منطقه برگشت و اهالی دشت عباس او را زنده دیدند او را شیر صحرا نامدیدند. در پی این رویداد آنچنان پر آوازه گردید که رادیوهای دشمن با همین عنوان از او نام می بردند.

 


وی سرانجام در هشتم مهر سال ۱۳۶۴ ، در حالی که فرماندهی لشکر  ۲۳ نوهد (یکان تکاوران نیروی زمینی با عنوان نیروی ویژه هوابرد) را برعهده داشت، طبق روال همیشگی اش، شخصا در خط مقدم عملیات قادر حاضر شد و به هدایت عملیات پرداخت که در همین حین با تیر مستقیم دشمن بعثی به شهادت رسید.

 

شادی ارواح طیبه شهدا به خصوص شهید امیر سرلشکر حسن آبشناسان صلوات

الـلَّـهــُمَّ صــَلِّ عَـلَـى مُـحَمَــّـدٍ و آلِ مُـحَـمــَّدٍ و عَـجِّـلْ فَرَجَــهم

۰ نظر ۲۰ آذر ۹۴ ، ۱۰:۴۱
همسفر شهدا

بـِسـم ِ ربـــــِّـ الشــُّـهـداءِ و الصِّـدیقیــن

 

سردار شهید محمد جهان آرا

 

فرمانده سپاه خرمشهر

 

تولد : ۱۳۳۳/۶/۹ - خرمشهر

شهادت : ۱۳۶۰/۷/۷ - سانحه هوایی

 

شهید محمد جهان آرا در روز ۹ شهریور ماه سال ۱۳۳۳ در خرمشهر بدنیا آمد. سیزده ساله بود که پایش به فعالیتهای دینی مساجد و هیأت های مذهبی باز شد. در کلاس‌های آموزش و تفسیر قرآن شرکت می‌کرد و عضو ثابت جلسات هفتگی هیأت های مذهبی بود. او در همین سال‌ ها با یک گروه مبارز مخفی به نام «حزب‌الله» خرمشهر» آشنا شد. دو سال بعد یعنی در ۱۳۵۱ گروه حزب‌الله توسط عوامل ساواک شناسایی شد و تمام اعضایش از جمله محمد دستگیر و زندانی شدند. او به خاطر سن کمش به یک سال زندان محکوم شد.

 


در سال ۱۳۵۴ دیپلمش را گرفت. در کنکور دانشگاه قبول شد و برای ادامه‌ی تحصیل راهی مدرسه‌ی عالی بازرگانی تبریز شد. در دانشگاه نیز فعالیتهای سیاسی او همچنان ادامه داشت او به همراه دوستانش انجمن اسلامی مدرسه‌ی عالی بازرگانی را پایه‌گذاری کرد. اعلامیه‌های انقلابی و جزوه‌ها و بیانیه‌های ضد رژیم توسط این انجمن اسلامی میان دانشجویان توزیع می‌شد.

 

در سال ۱۳۵۵ محمد به عضویت گروه «منصورون» که یک گروه مذهبی معتقد به مبارزه مسلحانه بود پیوست. از آن پس محمد فعالیتهای انقلابی خود را چه در زمینه‌ی مبارزه‌ی مسلحانه و چه در زمینه فعالیتهای تبلیغی و آگاه کننده‌ گسترش داد. وقتی تظاهرات مردمی علیه رژیم شاه در روزهای بهار و تابستان ۱۳۵۷ اوج گرفت. محمد نیز به همراه دوستانش با فعالیتهای چریکی و مسلحانه به حرکت مردم یاری می‌رساند.

 

بعد از پیروزی انقلاب اسلامی محمد پس از دو سال و نیم زندگی مخفی به خرمشهر بازگشت. او و دوستانش در خرمشهر گروهی تشکیل دادند به نام کانون فرهنگی نظامی انقلابیون خرمشهر.

 

هدف این کانون حراست از نظام نوپای انقلابی در برابر حملاتی بود که از طرف بازماندگان رژیم و یا طرفداران تجزیه خوزستان به آن می شد.

 


محمد جهان آرا در سال ۱۳۵۸ ازدواج کرد. در همان سال ها فرماندهی سپاه خرمشهر را به عهده گرفت و همزمان جهاد سازندگی خرمشهر را نیز پایه‌گذاری کرد. با شروع جنگ دوش به دوش مردم از شهر دفاع کرد. بعد از سقوط خرمشهر و عزل بنی صدر از فرماندهی کل قوا تمامی نیروها یک دل به دشمن یورش بردند.

 

اولین گام آنها شکستن محاصره‌ی آبادان بود این پیروزی در مهر ۱۳۶۰  روی داد. به دنبال این پیروزی در روز هفتم مهر محمد جهان آرا و تعداد دیگری از فرماندهان راهی تهران شدند تا گزارش عملکرد شجاعانه نیروها را به رهبر انقلاب بدهند.

در میانه‌ی راه هواپیمای حامل آنها دچار نقص فنی شد و سقوط کرد و جهان آرا و دیگر مسافران هواپیما به شهادت رسیدند.

 

شادی ارواح طیبه شهدا به خصوص سردار شهید محمد جهان آرا صلوات

الـلَّـهــُمَّ صــَلِّ عَـلَـى مُـحَمَــّـدٍ و آلِ مُـحَـمــَّدٍ و عَـجِّـلْ فَرَجَــهم

۰ نظر ۲۰ آذر ۹۴ ، ۱۰:۳۳
همسفر شهدا

بـِسـم ِ ربـــــِّـ الشــُّـهـداءِ و الصِّـدیقیــن

 

سردار شهید یوسف کلاهدوز

 

قائم مقام سپاه پاسداران

 

تولد : 1325/10/1 - قوچان

شهادت : 1360/7/7 - سانحه هوایی

آرامگاه : گلزار شهدای بهشت زهرا (س)


«یوسف کلاهدوز» در اول دیماه ۱۳۲۵ در شهر «قوچان» متولد شد. از همان ابتدای کودکی، از هوش و حافظه سرشاری برخوردار بود. دوران ابتدایی و دبیرستان را با موفقیت پشت سر گذاشت. استعدادهای فراوانی از خود نشان داد و به آگاهیهای اجتماعی، علمی و دینی خود وسعت بخشید و به فعالیتهای جمعی و اجتماعی خود نیز افزود.


 

«شهید یوسف کلاهدوز»، پس از دریافت دیپلم، علی‌رغم انتظار نزدیکانش، وارد دانشکده افسری شد. در واقع می‌خواست از این طریق نیروهای مذهبی و مستعد ارتش را جذب و علیه رژیم شاه از آنان استفاده کند او با تیزهوشی در فعالیتهای مخفیانه مذهبی و سیاسی، توانست خود را به گارد شاهنشاهی منتقل کند.

 

شهید یوسف کلاهدوز، با چند واسطه، با حضرت امام(ره) ارتباط برقرار می‌کرد. طراحی به رگبار بستن دهها نفر از افراد عالی رتبه گارد در «پادگان لویزان» و از کار انداختن تانکهای رژیم پهلوی در شب ۲۱ بهمن ۱۳۵۷ ، که قرار بود محل استقرار حضرت امام (ره) و چند نقطه حساس شهر تهران را تصرف کنند، از جمله کارهای انقلابی این شهید بزرگوار است.

 

از جمله اقدامات وی پس از انقلاب، شرکت در تشکیل کمیته نظامی در مدرسه علوی (اقامتگاه حضرت امام خمینی(ره))-تشکیل سپاه پاسداران به فرمان حضرت امام(ره) و راه‌اندازی واحدهای آموزشی سپاه و توسعة آنهاست. همچنین ایشان در تدوین اساسنامه سپاه نقش اساسی داشت. آخرین مسئولیت وی، قائم مقامی فرماندهی سپاه بود. شهید کلاهدوز در کنار این وظیفه حساس، در شورایعالی دفاع نیز نقش مؤثری را بر عهده داشت.

 


سرانجام در روز هفتم مهر ماه ۱۳۶۰  پس از اتمام عملیات ثامن الائمه (ع) و شکست حصر آبادان،  هنگامی که هواپیمای حامل ایشان و شهید فکوری،شهید فلاحی ،نامجو،جهان آرا و تعدادی از رزمندگان و مجروحان عملیات به تهران بازمی گشت دچار سانحه شد و همراه با یاران خود به شرف شهادت نایل آمد.

 

شادی ارواح طیبه شهدا به خصوص سردار شهید یوسف کلاهدوز صلوات

الـلَّـهــُمَّ صــَلِّ عَـلَـى مُـحَمَــّـدٍ و آلِ مُـحَـمــَّدٍ و عَـجِّـلْ فَرَجَــهم

۰ نظر ۲۰ آذر ۹۴ ، ۱۰:۲۶
همسفر شهدا

بـِسـم ِ ربـــــِّـ الشــُّـهـداءِ و الصِّـدیقیــن

 

سردار شهید سید موسی نامجو

 

وزیر دفاع جمهوری اسلامی ایران

 

تولد : 1317/9/26 - بندر انزلی

شهادت : 1360/7/7 - سانحه هوایی

آرامگاه : تهران - گلزار شهدای بهشت زهرا (س)


سید موسی نامجو در ۲۶ آذر سال ۱۳۱۷ در بندرانزلی به دنیا آمد. موسی آنقدر شوق آموختن داشت که پیش از هفت سالگی عزم مدرسه کرد. او از بهترین شاگردان مدرسه نظام بود که در سال ۱۳۳۷ به دانشکده افسری راه یافت و سه سال بعد، همزمان با اخذ درجه ستوان دومی، به عنوان یکی از اعضای هیأت علمی دانشگاه انتخاب گردید.

 


از سال ۱۳۵۰ که فعالیت سیاسی خصوصا برای ارتش خطرناک بود، نامجو نوارها و اعلامیه‌های امام را پخش و جابجا می‌کرد. نام او درفهرست سیاه  رژیم شاه بود، به گونه‌ای که اگر انقلاب نمی‌شد،‌ اعدامش حتمی بود.

 

پس از پیروزی انقلاب، به همراه شهیدان منتظری، کلاهدوز و اقارب پرست، هسته اولیه سپاه پاسداران انقلاب اسلامی ایران را بنا نهاد و هنگامیکه از حمله هوایی عراق به مرزهای کشور آگاه شد، پشت تریبون دانشگاه افسری رفت و با چشمانی اشکبار، ندای «هل من ناصر ینصرنی» سر داد و با لبیک دانشجویان، راهی آبادان گردید.

 


در سال ۱۳۶۰ امام (ره) موسی را به عنوان مشاور خود برگزید و پس از حدود یک ماه، او از سوی نخست‌وزیر وقت به وزارت دفاع منصوب گشت و اقدام به طرح‌ریزی و ساختن قطعات نظامی مهم و مورد نیاز نیروهای مسلح نمود. هنگامی که عملیات ثامن الائمه (ع) به پیروزی رسید وزیر دفاع  جمهوری اسلامی ایران در حادثه  سقوط هواپیمای C-130 همراه با تعدادی از فرماندهان دیگر  به دیدار معبودش شتافت.

 

شادی ارواح طیبه شهدا به خصوص سردار شهید سید موسی نامجو صلوات

الـلَّـهــُمَّ صــَلِّ عَـلَـى مُـحَمَــّـدٍ و آلِ مُـحَـمــَّدٍ و عَـجِّـلْ فَرَجَــهم

۰ نظر ۲۰ آذر ۹۴ ، ۰۹:۴۷
همسفر شهدا

بـِسـم ِ ربـــــِّـ الشــُّـهـداءِ و الصِّـدیقیــن

 

شهید جاوید الاثر مصطفی ردانی پور

 

فرمانده قرارگاه فتح

 

تولد : ۱۳۳۷/۱/۱ - اصفهان

شهادت : ۱۳۶۲/۵/۲ - عملیات والفجر ۲

 

باید خدا را شکر کرد

برادران عزیز ، به قول امام بزرگوار باید برویم و شکر کنیم که خداوند توفیق دفاع از اسلام و زمینه سازی حکومت امام زمان (عج) را به ما عنایت فرموده است.

ما باید پروانه وار گرد این شمع سوزان (امام خمینی) که جهان مستضعفان را روشن نموده ، بگردیم و از خدای بزرگ بخواهیم همانطور که امام عزیز ما را به سربازی پذیرفته اند ، مولای ما حجت ابن الحسن نیز ما را به نوکری سربازان پذیرفته و هر چه زودتر فرج موفور السرور آن آخرین ذخیره الهی را نزدیک فرماید.

 

 

شادی ارواح طیبه شهدا به خصوص شهید جاوید الاثر مصطفی ردانی پور صلوات


الـلَّـهــُمَّ صــَلِّ عَـلَـى مُـحَمَــّـدٍ و آلِ مُـحَـمــَّدٍ و عَـجِّـلْ فَرَجَــهم

۰ نظر ۲۰ آذر ۹۴ ، ۰۷:۲۰
همسفر شهدا

بـِسـم ِ ربـــــِّـ الشــُّـهـداءِ و الصِّـدیقیــن

شهید محراب آیت الله سید عبدالحسین دستغیب


 تولد : 1292 شیراز مصادف با روز عاشورای سال 1332 ه.ق

شهادت : 1360/9/20

مولود عاشورایی

در عاشورای سال 1332 ه.ق (برابر 1292 ه.ش) در کانون گرم و صمیمی خانواده ای شیرازی کودکی چشم به جهان گشود که پدر بزرگوارش مرحوم، سید محمد تقی دستغیب، به سبب عشق وافری که به حضرت سیّد الشهدا، اباعبدللّه الحسین علیه السلام ، داشت و نیز به دلیل مقارن بودن زمان ولادت این کودک با ایّام جان سوز شهادت امام حسین علیه السلام ، نام او را«عبدالحسین» برگزید؛ بدان امید که این مولود عاشورایی در آینده از رهروان و پاسداران واقعی خط سرخ شهادت باشد.



خاندان دستغیب

خاندان دستغیب از جمله خاندان های معروف شیرازند که حدود چهار قرن پیش وارد این شهر شده اند. نسب این خاندان با 32 واسطه به زید شهید فرزند امام سجاد علیه السلام می رسد. همواره در طول تاریخ این خاندان در علم و تقوا زبانزد بوده است و عالمان بسیار بزرگی از این خانواده برخاسته اند که از جمله آنهاست:

·        سید حکیم دستغیب(متوفای 1077)

·        میرزا ابوالحسن دستغیب(متوفای 1300)

·        و سید محمدتقی دستغیب، پدر بزرگوار مرحوم آیت اللّه سیّد عبدالحسین دستغیب که از مراجع عالی قدر تقلید در استان فارس بودند که عمری را در تبلیغ معارف اسلامی و خدمت به مردم این خطه سپری کردند.

دوران تحصیل

شهید دستغیب تا دوازده سالگی تحت نظر پدر بزرگوارش، نخست در مکتب به فراگیری قرائت قرآن، نصاب الصبیان، گلستان سعدی و سایر کتاب های رایج آن دوره پرداخت. آن گاه در محضر پدر بزرگوارش به تحصیل مقدمات علوم اسلامی مشغول گشت، ولی هنوز بیشتر از یازده بهار از زندگی او سپری نشده بود که از نعمت وجود پدر محروم شد. شهید دستغیب علی رغم مشکلات لحظه ای از تحصیل علوم اسلامی دست برنداشت. وی در شیراز از حوزه درس استادانی چون آیت اللّه ملاعلی اکبر ارسنجانی و مرحوم ملااحمد دارابی بهره های فراوان برد و به این ترتیب دوره مقدمات و سطح حوزه را در زادگاه خود به پایان رساند او هم زمان با پایان دوره سطح، در یکی از مساجد شیراز به امر تبلیغ و بیان احکام اسلامی و ارشاد مردم مشغول شد.



هجرت به نجف اشرف

شهید دستغیب، با آغاز واقعه کشف حجاب، با این حرکتِ رضاخان به مبارزه پرداخت. عوامل نظام افشاگری ها و حملات شجاعانه این روحانی جوان و غیور را تحمل نکردند و او را بارها به زندان بردند. امّا چون هیچ یک از تهدیدهای دولت مرحوم شهید دستغیب را از انجام دادن وظیفه بازنداشت، در نهایت آن چنان او را تحت فشار قرار دادند که مجبور شد به نجف اشرف سفر کند. آیت اللّه دستغیب خود در این باره می گویند: در زمان رضاخان ما را چند بار زندانی کردند. بعد فشار آوردند که لباس روحانیّت را باید کنار بگذاری و از جرگه روحانیت باید بیرون بروی. 24 ساعت مهلت دادند که خود را خلع لباس کنم. بنده ناچار به نجف اشرف رفتم و این کار در نوع خود وسیله خیری شد تا از محضر بزرگان آن روزِ حوزه استفاده کنم.

تحصیل در نجف اشرف

در سال 1314 ش آیت اللّه شهید دستغیب در نتیجه فشار عوامل رضاخان عازم نجف اشرف شد. در طول هفت سال اقامت در جواز بارگاه پرفیض حضرت علی بن ابی طالب علیه السلام با جدیّت تمام به ادامه تحصیل و تهذیب مشغول شد و به مراتب علمی و معنوی بالایی دست یافت و در همان سنین جوانی به اخذ درجه اجتهاد از مراجع بزرگ آن زمان نایل آمد. استادان معروف ایشان در نجف اشرف عبارت بودند از: آیت اللّه سیدابوالحسن اصفهانی، آیت اللّه آقاضیاء عراقی، آیت اللّه سید باقر اصطهباناتی، شیخ محمّدکاظم شیرازی و مرحوم آیت اللّه میرزاعلی آقای قاضی تبریزی.

چگونگی بازگشت به ایران

آیت اللّه دستغیب پس از پشت سر نهادن مراتب و مدارج بالای علمی و استفاده از محضر بزرگان سیر و سلوک، در سال 1321 ش، به دنبال توصیه های استادش مرحوم آیت اللّه شیخ محمدکاظم شیرازی، عازم شیراز شد. نقل می کند روزی مرحوم شیخ محمدکاظم شیرازی پس از پایان درس خطاب به آیت اللّه دستغیب می فرمایند:«آقای دستغیب، یکی از علما خواب خوبی برای شما دیده است. بهتر است شما به شیراز برگردید». او در این دوره سخت مشغول تکمیل تحصیلات و آموختن معارف اسلامی بود و قرائن هم نشان می داد که در صورت ماندن در نجف به مراتب بالای فقهی دست می یافت. با این همه پیشنهاد استادش را پذیرفت و با انگیزه خدمت به اسلام و مسلمین به شیراز برگشت و ابتدا در مسجد طالبیون به اقامه جماعت و تبلیغ و ارشاد مشغول شد و سپس در مسجد جامع عتیق به فعالیت پرداخت. به سبب برخورداری از شایستگی های علمی و معنوی، طولی نکشید که انسان های مستعد زیادی گرد او جمع شدند و وی با درس های اخلاق و تفسیر به تربیت و پرورش آنان پرداخت.

مبارزات سیاسی قبل از انقلاب

آیت اللّه دستغیب مبارزات سیاسی را از زمان روی کار آمدن رضاخان شروع کردند. او در مسئله کشف حجاب با سخنرانی ها و بیان احکام مربوط به حجاب مبارزه را شروع کرد و در ماجرای مخالفت رضاخان با روحانیان در استان فارس در صف اوّل مبارزات بود. در زمان اجرای برنامه های ضداسلامی نظام شاه، با تمام وجود به مبارزه با نقشه های استعماری و تهاجمات فرهنگی دشمن می پرداخت و هنگام حضور عوامل اسرائیل در ایران به افشاگری و روشنگری در مورد خطر صهیونیزم مشغول شد. آن گاه که امام خمینی رحمه الله در سال 1341 مبارزه با شاه را علنی ساخت، آیت اللّه دستغیب با تمام وجود از امام رحمه الله و اهدافش پشتیبانی کرد و بارها به سبب پشتیبانی جدّی از نهضت امام خمینی رحمه الله به زندان رفت. در ماجرای جشن هنر شیراز ـ که از سوی دربار با بودجه ای بسیار هنگفت و به صورت بسیار وقیح اجرا می شد ـ به مخالفت برخاست و درباره تغییر تاریخ هجری به شاهنشاهی، با صراحت کامل و در حضور بیش از ده هزار نفر مردم اعلام کرد:«تاریخ شاهنشاهی تاریخ غیر اسلامی و حرام است» و مردم را تشویق به از بین بردن این تاریخ کرد و سرانجام آخرین بار به دلیل اعتراض به جنایات نظام در ماجرای 17 شهریور به زندان افتاد و با اوج گیری مبارزات اسلامی ملت مسلمان ایران از زندان آزاد شد.



فعالیت های پس از انقلاب

پس از پیروزی شکوهمند انقلاب اسلامی، آیت اللّه دستغیب به عنوان نماینده امام و امام جمعه شیراز در استان فارس مشغول خدمت شدند و تا آخرین روزهای عمر مبارکشان در سنگر مقدس نماز جمعه به دفاع از انقلاب اسلامی و احکام و ارزش های اسلامی پرداختند. در ماجرای تدوین قانون اساسی به عنوان اولین نماینده مردم استان فارس به نمایندگی مجلس خبرگان انتخاب شدند در توطئه لیبرال ها و خط نفاق ـ که بنی صدر و گروهک های منافقین در اوایل انقلاب پیش آوردند ـ آیت اللّه دستغیب از طریق دفاع از ولایت فقیه با تمام وجود به مبارزه با آنها پرداخت. با تحمیل جنگ از طرف استکبار به ملت مسلمان ایران، آیت اللّه دستغیب، به کمک رزمندگان و تشویق جوانان، به مقابله با استکبار مشغول می شود و جنگ تحمیلی را بزرگ ترین و مهمّ ترین مسئله انقلاب اسلامی معرفی می کند و لحظه ای از کمک به جبهه های و مهاجران و مجاهدان جبهه دریغ نمی ورزد.

تالیفات آیت اللّه دستغیب

شهید دستغیب در ایام تحصیل و تدریس و تبلیغ احکام اسلامی، از نگارش و تالیف نیز غفلت نکردند. لذا آثار فراوانی از ایشان به جامانده است که هر یک از آنها در تقویت ایمان و اعتقادات توده های مردم، به ویژه نسل جوان، بسیار مفید است. از جمله این آثار است:

گناهان کبیره در 2 جلد؛ قلب سلیم؛ استعاذه؛ صلاةُ الخاشعین؛ خطبه های شعبانیه؛ داستان های شگفت؛ توحید؛ معاد؛ بندگی راز آفرینش؛ 82 پرسش؛ اخلاق اسلامی؛ معارض از قرآن؛ معراج؛ زندگانی صدیقه کبری. در کل، مجموعه آثار مرحوم دستغیب را بالغ بر بیش از 55 کتاب ذکر کرده اند. خصوصیت عمده کتاب های ایشان افزون بر سادگی و روانی، این است که بر اساس نیازهای اخلاقی و اجتماعی جامعه تدوین شد. و بلحاظ محتوا مورد اعتماد است.

خدمات فرهنگی و اجتماعی

مرحوم شهید دستغیب پس از بازگشت از نجف اشرف تا زمان شهادتشان خدمات فرهنگی و اجتماعی فراوانی انجام دادند. ایشان علاوه بر برگزاری مجالس شکوهمند به مناسب اعیاد و وفیات اولیای دین و وعظ و ارشاد مردم، بناهای دینی و رفاهی و آموزشی فراوانی را تعمیر یا بنیان گذاری کردند که از جمله آنهاست:

1.      تعمیر و بازسازی مسجد جامع عتیق شیراز

2.      بازسازی مدرسه علمیّه حکیم دستغیب

3.      تاسیس حوزه علمیه آیت اللّه دستغیب

4.      تأسیس مسجدالرضا

5.      تاسیس مجتمع خاتم الاوصیا

6.      ساختن مساجد امام حسین و روح اللّه و فرج آل رسول و مسجد المهدی

7.      احداث شهرک برای مستضعفان که پس از شهادت ایشان به شهرک شهید آیت اللّه دستغیب معروف شد.

شهادت آیت اللّه دستغیب

آیت اللّه دستغیب پس از یک عمر خدمت به اسلام و مسلمین به آرزوی همیشگی خود، یعنی فیض شهادت، نائل آمد. وی در ساعت 11:25 روزجمعه 20 آذرماه 1360، در حالی که برای برگزاری نمازجمعه عازم مصلی بود در بین راه به دست منافقی کوردل به شهادت رسید. پس از تشییع باشکوهی پیکر مطهرش در آرامگاه خاندان دستغیب در جنب مرقد مطهر سیدمیراحمد به خاک سپرده شد. بدین ترتیب این عالم پرهیزگار همانند جدّ بزرگوارش حضرت اباعبداللّه الحسین علیه السلام ، پس از آن که بر اثر عداوت منافقان بدنش قطعه قطعه شده بود با چهره و بدنی تکه تکه شده به دیدار محبوب خود شتافت.



پیام حضرت امام خمینی رحمه الله در شهادت آیت اللّه دستغیب

حضرت امام خمینی رحمه الله رهبر کبیر انقلاب در پیامی، شهادت آیت اللّه دستغیبی را چنین تسلیت گفتند:«شهادت برای فرزندان اسلام و ذریّه پیامبر عظیم الشأن صلی الله علیه و آله وسلم و اولاد فاطمه علیهاالسلام و یادگاران حسین علیه السلام در راه هدف و اسلام عزیز و قرآن کریم چیزی غیر عادی و پدیده ای غیر معهود نیست ... دستغیب را که معلم اخلاق و مهذّب نفوس و متعهد به اسلام و جمهوری اسلامی بود، با جمعی از همراهانش به شهادت رساندند و خدمت خود را به ابرقدرت و ابر جنایت کار زمان ایفا کردند، به گمان آن که به ملّت رزمنده ایران آسیب رسانند و آنان را در راه هدف به سستی بکشانند. این کوردلان نمی بینند که در هر شهادتی و در هر جنایتی ملّتِ متعهد به اسلام و کشور، مصمم تر و در صحنه حاضرترند؟ ... این جانب این ضایعه بزرگ و فاجعه اسفناک را بر حضرت مهدی، ارواحنا له الفدا، و ملت شجاع ایران و اهالی معظم استان فارس و خانواده آن شهید تسلیت می گویم».

قسمتی از پیام مقام معظم رهبری در شهادت شهید دستغیب

این حادثه خونین برای آن مجاهد خستگی ناپذیر، مایه اجر و افتخار است و برای دست های پلید و جنایت کاری که این خون پاک را بر روی زمین ریختند، موجب روسیاهی و رسوایی و ننگ ابدی است. او از نخستین کسانی بود که در سخت ترین شرایط نام امام امّت را بر زبان جاری ساخت و با دستگاه ظلم وجور به مبارزه پرداخت. این چهره پارسا و پرهیزکار در بهترین بخش از عمر پربرکتش، بی اعتنا به زخارف دنیوی، همّت و نیروی خود را در راه استقرار حاکمیّت اللّه صرف کرد و به یاد خدا دلخوش بود ... چهره معظم و دوست داشتنی این مرد خدا محبوب ترین چهره در میان مردم فارس و مورد احترام عمیق مردم در سراسر ایران بود. هفتاد سال زندگی همراه با طهارت و تقوا و سال ها صرف عمر در راه اسلام و انقلاب از این مرد بزرگوار چهره ای ساخته بود مورد علاقه و احترام مردم .

رمز پیروزی

آیت اللّه شهید دستغیب همواره رمز پیروزی را وحدت کلمه در بین آحاد مردم و مسئولان می دانستند. ایشان در این باره می فرمایند:«ای ملتی که با وحدت کلمه برای خدا قیام کردید! چگونه خدا شما را رها خواهد کرد؟ شما حتما غالب و پیروزید و دشمن مغلوب و مقهور است، به شرط آن که اسلحه تان را زمین نگذارید. مبادا وحدت کلمه را از دست بدهید. تا کنون چه قدر خدا شما را یاری کرده است؟ با این همه دشمن، چگونه شما را نگه داشته است؟ تنها حربه این ملّت در برابر آمریکا وحدت کلمه است. این اسلحه ملت، ظهورش در نمازجمعه است


شادی ارواح طیبه شهدا به خصوص شهید محراب آیت الله سید عبدالحسین دستغیب صلوات

الـلَّـهــُمَّ صــَلِّ عَـلَـى مُـحَمَــّـدٍ و آلِ مُـحَـمــَّدٍ و عَـجِّـلْ فَرَجَــهم

۰ نظر ۱۸ آذر ۹۴ ، ۰۸:۵۶
همسفر شهدا

بـِسـم ِ ربـــــِّـ الشــُّـهـداءِ و الصِّـدیقیــن

 

سردار شهید ولی الله فلاحی

 

ریاست ستاد مشترک ارتش

 

تولد : 1310/2/10 - طالقان

شهادت : 1360/7/7 - سانحه هوایی

آرامگاه : تهران - گلزار شهدای بهشت زهرا (س)


شهید ولی الله فلاحی در سال ۱۳۱۰ در طالقان متولد شد. ۳  سال اول دبیرستان را در دبیرستان علامه گذراند و سپس وارد دبیرستان نظام شد. از مهر ماه سال ۱۳۳۰ در دانشکده افسری تحصیلات خود را ادامه داد و پس از فارغ التحصیلی ، خدمت خود را در لشکر ۹۲ زرهی آغاز کرد. در سال ۱۳۳۷ شمسی به تهران منتقل شد و در دانشگاه نظامی ، در سمت فرماندهی گروهان دانشجویان و فرماندهی گردان انجام وظیفه نمود.

 


وی دورۀ پرسنل نظامی و سپس دوره ی عالی آجودانی و دافوس را در آمریکا گذراند و  با درجه سرهنگ دومی به همراه گروهی از افسران ایرانی به عنوان ناظر صلح سازمان ملل در آتش بس ویتنام، به آن کشور اعزام و پس از بازگشت

 به درجه سرتیپی ارتقا و به عنوان معاون فرماندهی مرکز پیاده شیراز مشغول به کار شد و چندی پس از پیروزی انقلاب شکوهمند اسلامی،سرتیپ فلاحی به فرماندهی نیروی زمینی ارتش منصوب شد.

 

امیر فلاحی پس از پشت سر گذاشتن مشکلات فراوان،بخصوص بحران و تشنج در منطقه کردستان که به دست ضد انقلاب وابسته صورت می گرفت و همچنین پس از موفقیت در تحکیم نظم و انضباط و مقررات و سازماندهی نیروی زمینی،در تاریخ ۲۸ مرداد ۱۳۵۸ شمسی به ریاست ستاد مشترک ارتش برگزیده شد.

 

با شروع جنگ عراق با ایران، شهید فلاحی همواره در مناطق جنوب یا غرب کشور حضور داشت و از نزدیک ناظر طرح های مختلف عملیاتی و لجستیکی بود.آخرین حضور او در منطقه، همزمان با عملیات ثامن الائمه (شکست حصر آبادان) بود که در هفتم مهر ماه سال ۱۳۶۰ پس از اتمام این عملیات و هنگامی که هواپیمای حامل ایشان و شهید فکوری، شهید کلاهدوز، نامجوی، جهان آرا و تعدادی از رزمندگان و مجروحان عملیات به تهران بازمی گشت دچار سانحه شد و همراه با یاران خود به شرف شهادت نایل آمد.

 



خاطرات یکی از محافظین شهید فلاحی

« جعفر بریری » یکی از محافظین شهید فلاحی خاطره ای را به این مضمون بیان می کند :

در آبان ماه سال ۱۳۵۹ در سوسنگرد عملیاتی علیه نیروهای عراقی انجام گرفت تا آن شهر از تعرض دشمنان رهایی یابد. شهید فلاحی در نقطه ای میان خط آتش نیروهای خودی و سربازان دشمن برای نظارت بر این عملیات حضور داشت و تنها فرد همراه ایشان من بودم .

تبادل آتش بین دو طرف به شدت ادامه داشت . انفجار گلوله های توپ و خمپاره در اطراف ما به طور پراکنده شنیده می شد. دکتر چمران در آن عملیات مجروح گردید و تعدادی از رزمندگان ما هم به شهادت رسیدند. به شهید فلاحی پیشنهاد کردم که برای محافظت از ترکشها و گلوله ها از کلاه آهنی استفاده کند اما او اظهار داشت :

اگر نگهدار من آن است که من می دانم شیشه را در بغل سنگ نگه می دارد با این وجود از ایشان که آن زمان رئیس ستاد مشترک بود خواهش کردم که برای اطمینان خاطر استفاده از کلاه آهنی هنگام انفجار گلوله ها به روی زمین دراز بکشند.

شهید فلاحی با لبخندی گفت : تو از من خاطر جمع باش چون انسان شهید نمی شود مگر آنکه قبل از شهادت کامل شده باشد. ضمن آنکه من هنوز به آرزویم نرسیده ام .

من که در پی راهی برای بازگشت و یا جان پناه امنی بودم پرسیدم : تیمسار شما مگر چه آرزویی دارید

لحظه ای تامل کرد و سپس گفت : می دانی تنها آرزوی من چیست. گفتم : آرزوی هر فرد نظامی در مرحله اول سربلندی میهن و اهتزاز پرچم کشور به نشانه عزت و عظمت آن ملت است و این نشان می دهد که مردم آن کشور زنده پویا و در دنیا قابل احترام هستند.

ایشان گفتند : بله همه اینها درست است اما می دانی که من وجب به وجب خاک خوزستان را به علت محل خدمت اولیه ام می شناسم با توجه به پیش روی سریع عراق آرزو داشتم که ارتش عراق زمین گیر شود که چنین شد. تنها یک آرزوی بزرگ دیگر دارم . تنها آرزویم این است که ارتش متجاوز عراق را از اطراف آبادان تا مارد عقب بنشانیم .کمتر از یک سال بعد تیمسار فلاحی به آرزوی خود رسید اما چند ساعت پس از تحقق این آرزو به والاترین مقام انسانی یعنی شهادت در راه خدا نائل گردید.

 


آن قدر عاشق و دلباخته ی امام (ره)بود که همه جا ارادت خودش را به ایشان نشان می داد. یکبار که بنی صدر به دانشگاه افسری آمده بود، با شجاعت شعار داد: فرمانده کل قوا، خمینی روح خدا وقتی بنی صدر این را شنید فقط یک چیز گفت: دانشکده افسری هم از دست رفت

 

وقتی عراق حمله ی خودش را به مرزهای ما آغاز کرد در دانشکده افسری فرمانده بود؛ برای سربازان این چنین گفت که هل من ناصر ینصرنی؟ اشک از دیدگان همه سرازیر شد و اینگونه بیان کرد که : عزیزان! عراق تا پشت دروازه های اهواز رسیده است، ما احتیاج به نیرو داریم تا با این تجاوز مقابله کنیم

 

می دانست که خداوند جواب آن همه راز و نیاز و ناله های از ته دلش را می دهد و او را به آرزویش می رساند؛ برای همین وقتی در پای هواپیما یکی از نمایندگان مجلس از اوپرسید: شما کجا می روید؟ او گفت:به کربلا!

 

شادی ارواح طیبه شهدا به خصوص سردار شهید ولی الله فلاحی صلوات

الـلَّـهــُمَّ صــَلِّ عَـلَـى مُـحَمَــّـدٍ و آلِ مُـحَـمــَّدٍ و عَـجِّـلْ فَرَجَــهم

۰ نظر ۱۴ آذر ۹۴ ، ۰۷:۲۴
همسفر شهدا

بـِسـم ِ ربـــــِّـ الشــُّـهـداءِ و الصِّـدیقیــن


سردار شهید نور علی شوشتری


جانشین فرمانده نیروی زمینی سپاه پاسداران انقلاب اسلامی

و فرمانده قرارگاه قدس



تولد : 1327/2/12 - نیشابور

شهادت : 1388/7/26 - در حادثه بمب‌گذاری منطقه پیشین ـ در حد فاصل شهرستان‌های سرباز و چابهار 

آرامگاه : مشهد - بهشت رضا (ع)


نور علی شوشتری در سال ۱۳۲۷ در روستای ینگجه از توابع بخش سرولایت نیشابور دیده به جهان گشود.

وی سالها در سپاه تلاش و کوشش بسیار نمود و فرماندهی مناطق مختلفی از جمله کردستان ، آذربایجان وسیستان و بلوچستان را برعهده داشت.



سردار شوشتری که افتخار همرزمی شهیدان بزرگواری همچون شهید باکری و شهید برونسی را در کارنامه زرین خود دارد در اکثر عملیات‌ها با مسئولیت های مختلف به ویژه فرماندهی محورهای عملیاتی حضوری فعال داشت که هفت بار جراحت شدید و تحمل رنج و درد ناشی از آن ماحصل این حضور فعال و مخلصانه بود و بدین ترتیب افتخار جانبازی را چون برگ زرین دیگری برای کتاب زندگی سراسر مجاهدت او به ارمغان آورد

با وقوع عملیات مرصاد وی به توصیه مقام معظم رهبری مسئولیت این عملیات غرور آفرین را بر عهده گرفت و به نقل از شهید صیاد شیرازی فرماندهی خوبی از خود به نمایش گذاشت تا جایی که در تماس مرحوم حاج سید احمد خمینی با وی و ابلاغ گزارش پیشرفت عملیات توسط آن مرحوم به امام خمینی (ره)، حضرت امام خطاب به سردار شوشتری می فرمایند: "در این دنیا که نمی توانم کاری بکنم. اگر آبرویی داشته باشم در آن دنیا قطعاً شما را شفاعت خواهم کرد."



فرماندهی لشکر 5  قرارگاه نجف، قرارگاه حمزه و جانشینی فرمانده نیروی زمینی سپاه بخشی از مسئولیت های این فرمانده بزرگ و شهید والا مقام است. وی از اول فروردین 88 نیز با حفظ سمت، فرماندهی قرارگاه قدس زاهدان را عهده دار شد و موفق گردید با تلاشی پیگیر و مجاهدتی خستگی ناپذیر ایجاد اتحاد بین طوایف شیعه و سنی را در این استان به افتخارات خود بیفزاید.

سردار شهید نورعلی شوشتری که سال های متمادی منصب خادمی افتخاری بارگاه ملکوتی امام رضا را نیز عهده دار بود بارها در جمع همرزمانش گفته بود: آرزو دارم در میدان جنگ باشم و به شهادت برسم و جسم ناقابلم در راه خدا تکه تکه شود.

سردار شوشتری جانشین فرمانده نیروی زمینی سپاه پاسداران انقلاب اسلامی و فرمانده قرارگاه قدس که در تدارک برگزاری همایش وحدت سران طوایف در استان سیستان و بلوچستان بود صبح روز یک شنبه 26 مهر 1388 در اقدامی تروریستی به فیض شهادت نائل آمد.

 


بخشی از وصیت‌نامه شهید شوشتری:

دیروز از هرچه بود گذشتیم- امروز از هرچه بودیم گذشتیم. آنجا پشت خاکریز بودیم و اینجا در پناه میز. دیروز دنبال گمنامی بودیم و امروز مواظبیم ناممان گم نشود.

جبهه بوی ایمان می‌داد و اینجا ایمانمان بو می‌دهد. آنجا بر درب اتاقمان می‌نوشتیم یاحسین فرماندهی از آن توست؛ الان می‌نویسیم بدون هماهنگی وارد نشوید. الهی نصیرمان باش تا بصیرگردیم، بصیرمان کن تا از مسیر برنگردیم.

آزادمان کن تا اسیر نگردیم.

 

شادی ارواح طیبه شهدا به خصوص سردار شهید نور علی شوشتری صلوات

الـلَّـهــُمَّ صــَلِّ عَـلَـى مُـحَمَــّـدٍ و آلِ مُـحَـمــَّدٍ و عَـجِّـلْ فَرَجَــهم


۰ نظر ۱۳ آذر ۹۴ ، ۱۱:۵۷
همسفر شهدا

بـِسـم ِ ربـــــِّـ الشــُّـهـداءِ و الصِّـدیقیــن

 

سردار شهید جواد فکوری

 

وزیر دفاع و پشتیبانی نیروهای مسلح و فرمانده نیروی هوایی ارتش جمهوری اسلامی ایران

 


تولد : ۱۳۱۷/۱۰/۱۷ - تبریز

شهادت : ۱۳۶۰/۷/۷ - سانحه هوایی

آرامگاه : تهران - گلزار شهدای بهشت زهرا (س)

 

 

سرلشکر جواد فکوری در ۱۷ دی ماه ۱۳۱۷در شهر تبریز به دنیا  آمد.

 

وی پس از اتمام تحصیلات متوسطه وارد دانشکده خلبانی شد و این دوره را با موفقیت به پایان رساند.

 

دوره‌های تکمیلی خلبانی، مدیریت خلبانی (اف ۴)، فرماندهی گردان هوایی و فرماندهی ستاد را با موفقیت طی کرد.

 

شهید سرهنگ فکوری در تمام دوران خدمتش در ارتش به عنوان فردی مذهبی و قاطع شناخته می‌شد و به همین علت پس از پیروزی انقلاب اسلامی مسئولیت‌ها و پست‌های مهمی را به عهده داشت.

 

فرماندهی پشتیبانی پایگاه دوم شکاری، فرماندهی پایگاه دوم شکاری، فرماندهی پایگاه یکم شکاری،‌ معاون عملیاتی نیروی هوایی و فرماندهی نیروی هوایی.


همچنین شهید فکوری پس از تشکیل کابینه شهید رجایی با حفظ سمت به عنوان وزیر دفاع برگزیده شد و پس از اینکه سرهنگ معین‌پور به فرماندهی نیروی هوایی گمارده شد. ایشان (شهید فکوری) مورد تشویق قرار گرفت و به سمت مشاور جانشینی رئیس ستاد مشترک ارتش انتخاب شد.

 



جواد فکوری در ۷ مهرماه سال ۶۰ ، پس از عملیات ثامن الائمه و شکست حصر آبادان در راه بازگشت از جبهه بر اثر سقوط پرواز هرکولس سی-۱۳۰ نیروی هوایی ارتش ایران ۱۳۶۰ به همراه جمعی از فرماندهان ارتش و سپاه، تیمسار سرلشکر فلاحی، سرهنگ نامجو، سرداران کلاهدوز و جهان آرا، به درجه رفیع شهادت نائل آمد.


نماز به موقع، قرآن و روزه اش ترک نمی شد

 

قبل از پیروزی انقلاب کسی به اسم تیمسار ربیعی فرمانده پایگاه شیراز بود. وی در ماه رمضان ساعت ۱۰ صبح جواد را برای صرف نوشیدنی به دفترش دعوت کرده بود. می دانست جواد اهل روزه است. جواد هم نرفت. به او گفتم : امسال، سال درجه ات است. با ربیعی سر ناسازگاری نگذار. اما جواد تاکید کرد : دینم را به درجه و دوره نمی فروشم.

 

 

سرپرست خانواده های بی سرپرست بود

 

زیر دست نواز بود. بعد از شهادتش فهمیدیم که سرپرستی ۵ الی ۶ خانواده را بر عهده داشت. در پایگاه شیراز معماری به نام قبادی بود که برای نجات یک مقنی از چاه، خفه شد. جواد از آشپز رستوران خواسته بود از همان غذایی که تیمسار و افسران می خورند به خانواده قبادی هم بدهند و خودش پول آن را حساب می کرد. البته هیچ وقت به من نمی گفت. یک روز خانم قبادی به منزل ما آمد و موضوع را به من گفت و تاکید کرد : می خواهم شما هم راضی باشید، گفتم: آنچه سرهنگ فکوری می کند مورد قبول و رضایت من است.

 



ماجرای شهادت شهید فکوری

 

یکروز جواد هراسان به خانه آمد و گفت: ساک مرا ببند، می‌خواهم با تیمسار فلاحی به جبهه بروم. برخلاف همیشه نگران شدم و خواهش کردم، نرود. به او گفتم: تو مدتها در جبهه بودی، من و بچه‌ها دوری تو را زیاد تحمل کردیم. به خاطر بچه‌ها نرو. او برخلاف همیشه شماره تلفنی داد و گفت: هر وقت کاری بود، تماس بگیر ولی من باید بروم. سه‌شنبه قرار بود، بیاید ولی دوشنبه زنگ زد و گفت: برگشت ما به تاخیر افتاده و پنجشنبه می‌آیم. آن شب نگرانی و دلشوره‌ام بیشتر شد و بی‌‌خوابی به سرم زد. صبح خواب ماندم و برخلاف همیشه اخبار ساعت ۸ را گوش ندادم. هنوز خواب بودیم که یکی یکی دوستانم به بهانه‌های مختلف به خانه ما آمدند و وقتی دیدند من از ماجرا خبر ندارم، چیزی نمی‌گفتند.

 

 

حتی ظهر وقتی علی را از مدرسه آوردم، متوجه حضور ماشین‌های متعدد دوستان و آشنایان نشدم که منتظر بودند بعد ازخبردار شدن من از ماجرا، داخل خانه شوند. تا اینکه پسر دایی‌ام که برادر شیری من بود، با من تماس گرفت و خبر را داد. جیغ کشیدم و بی‌هوش شدم. خیلی‌ها به دیدن من آمدند ولی بیشتر اوقات بی‌هوش بودم. حتی در دیدار با حضرت امام (ره) بی‌هوش شدم.

 

شادی ارواح طیبه شهدا به خصوص سردار شهید جواد فکوری صلوات

 

الـلَّـهــُمَّ صــَلِّ عَـلَـى مُـحَمَــّـدٍ و آلِ مُـحَـمــَّدٍ و عَـجِّـلْ فَرَجَــهم

۰ نظر ۱۰ آذر ۹۴ ، ۱۱:۱۹
همسفر شهدا

بـِسـم ِ ربـــــِّـ الشــُّـهـداءِ و الصِّـدیقیــن

 

شهید ناصر زاده دباغ

 

شهید نماز ظهر عاشورا

 

تولد : ۱۳۴۰/۶/۱ - دزفول

شهادت : ۱۳۵۹/۹/۳۰

 

راوی: مادر شهید

چند روز قبل از تولد شهید ناصر زاده دباغ خواب دیدم که خداوند پسری به من عطا کرده ولی بلافاصله آن را از من گرفته و به آسمان بردند. ناراحت و غمگین شدم و گریه بسیار کردم. پسرم را دریک گهواره‌ای که با شال‌های سیاه آراسته و شکل علم بود به زمین آوردند. از همان خواب دریافتم که فرزندم عاشق امام حسین(ع) خواهد بود.

 


سالها گذشت تا محرم سال ۱۳۵۹  شب شام غریبان سیدالشهدا(ع) در دلم آتش عجیبی برپا شده بود. بی قرار بودم و دلتنگ ناصر. تا صبح نخوابیدم. و از خدا می‌خواستم که اگر میخواهد ناصر را از من بگیرد او را در روز عاشورا شهید کند.

 

صبح که شد خبر شهادت ناصر را به ما دادند و گفتند: او در روز و در هنگام اقامه نماز ظهر عاشورا به شهادت رسیده است.

 

او پس از سال ها با روحی پاک و مطهر و در عاشورای حسینی به آسمان پرواز کرده بود و در روز سوم شهادت امام حسین (ع) به خاک سپرده شد.

 

شادی ارواح طیبه شهدا به خصوص شهید ناصر زاده دباغ صلوات


الـلَّـهــُمَّ صــَلِّ عَـلَـى مُـحَمَــّـدٍ و آلِ مُـحَـمــَّدٍ و عَـجِّـلْ فَرَجَــهم

 

۰ نظر ۰۹ آذر ۹۴ ، ۱۶:۱۰
همسفر شهدا