همسفر شهدا

همسفر شهدا ، زنده یاد سید علیرضا مصطفوی

همسفر شهدا

همسفر شهدا ، زنده یاد سید علیرضا مصطفوی

همسفر شهدا

فعال فرهنگی ، طلبه بسیجی ، ذاکر اهل بیت (ع) ، پرپر شده راهیان نور و همسفر شهدا
زنده یاد "سید علیرضا مصطفوی"

سید علیرضا مصطفوی در هفدهم تیرماه سال ۱۳۶۶ مصادف با میلاد حضرت ثامن الحجج علی ابن موسی الرضا (ع) در خانواده مذهبی و در محله میدان آیت الله سعیدی (غیاثی) دیده به جهان گشود. مراحل رشد را به همراه آموزه های دینی سپری کرد. پس از جذب در بسیج مسجد موسی ابن جعفر (ع ) ابتدا کانون نوجوانان شهید آوینی و هیئت رهروان شهدا را تاسیس نمود و سپس مسئول فرهنگی بسیج شد و با جذب نوجوانان محله کار فرهنگی را آغاز نمود.
در نهایت در تابستان سال ۱۳۸۸ به دلیل سفر به مناطق عملیاتی دفاع مقدس آسمانی شد.
در این رابطه گروه فرهنگی شهید ابراهیم هادی پس از مصاحبه با خانواده و دوستان و همراهانش ، کتابی با عنوان «همسفر شهدا» تهیه و در سرتاسر کشور توزیع نمودند.

پس از مطلع شدن رهبر معظم انقلاب از زندگینامه وی ، ایشان پیام زیر را به همراه یک جلد قرآن کلام الله مجید به خانواده وی اهدا نمودند.

«خداوند سکینه و سلام بر قلب این مادر دلسوخته و رحمت بی منتها بر قلب آن جوان صالح عطا فرماید»

طبقه بندی موضوعی

۸ مطلب با کلمه‌ی کلیدی «عملیات کربلای ۵» ثبت شده است

بـِسـم ِ ربـــــِّـ الشــُّـهـداءِ و الصِّـدیقیــن

 

شهید امیر حاج امینی

 

بیسیم چی گردان انصار لشکر ۲۷ محمد رسول الله (ص)

 

ولادت : 1340/10/5  تهران

شهادت : 1365/12/10  شلمچه، عملیات کربلای 5

آرامگاه : تهران گلزار شهدای بهشت زهرا (س)

 

امیر حاج امینی بیسیم چی گردان انصار لشکر ۲۷ در سال 1340 دیده به جهان گشود

امیر حاج امینی از جمله دلاور مردان عرصه دفاع مقدس است. وی در عملیات کربلای ۵ به شهادت رسید.

عکس شهید امیر حاج امینی بیسیم‌چی گردان انصار از لشکر27 محمد رسول الله (ص) است، توسط آقای احسان رجبی به ثبت رسیده است.

این عکس‌ در تاریخ ۱۰ اسفند ماه ۱۳۶۵ و در کربلای شلمچه در جنوب کانال پرورش ماهی گرفته شده است. این عکس ازجمله تاثیرگذارترین عکس‌های گرفته شده از شهدای دفاع مقدس است.

 


وصیت نامه شهید امیر حاج امینی:

سلام بر خدا و شهیدان خدا و بندگان پاک و مخلص او.

بعد از مدت‌ها کشمکش درونی که هنوز هم آزارم می‌دهد، برای رهایی از این زجر، به این نتیجه رسیده‌ام و آن در این جمله خلاصه می‌شود: خدایا! عاشقم کن.

از این که بنده بد و گنه کار خدایم، سخت شرمنده ام و وقتی یاد گناهانم می افتم، آرزوی مرگ می کنم؛ ولی باز چاره ام نمی شود. به راستی که (ان الانسان لفی خسر) هیچ برگ برنده ای ندارم که رو کنم؛ جز این که دلم را به دو چیز خوش کرده ام.

یکی این که با این همه گناه، دوباره مرا به سرزمین پاک و اخلاص و صفا و محبت باز گرداند؛ پس لابد دوستم دارد و سر به سرم می گذارد؛ هر چند که چشم دلم کور است و نمی بینم و احساسش نمی کنم؛ اگر چنین نبود، پس چرا مرا به این جا آورد؟

دوم این که قلبی رئوف و مهربان دارم و با همه بدی هایم، بسیار دلسوزم. لحظه ای حاضر به تحمل هر گونه رنجی می شوم؛ بله به این دو چیز دلم را خوش کرده ام.

پس ای پروردگار من! اگر دوستم داری که مرا به این جا آورده ای، پس مرا به آرزویم که... برسان و یا به این خاطر که نمی توانم باعث رنجش کسی شوم، پس بیا و مرا مرنجان و خشنودم کن و مرا با خودت... .

دنیا برای ضعیف نفسان، یک گرداب هلاکت است. اگر لحظه ای به خودمان واگذارده شویم، وای بر ما که دیگر نابودیمان حتمی است. خوشا آن کس که به یاری او، در این گرداب هلاک گردد.

 

ای حسین!

ای مظلوم کربلا!

ای شفیع لبیک گویان! ندای هل من ناصرت را من نیز لبیک گفتم (به خواست او) شفاعتم کن و مگذار در این گرداب هلاکت هلاک گردم و ای خدا... .

بسیار بد و ضعیفم و در مقابل گناه، یارای مقاومت ندارم؛ زیرا هنوز نشناختمت و حتی در راه شناختت نیز زحمت نکشیده ام؛ زیرا ضعیف و پایبند به این دنیایم و نمی توانم از خوشی ها و آسایش های محض و پوشالی این دنیا دل بکنم و در راه شناختت سختی کشم؛ سختی ای که پر از شیرینی و لذت است؛ ولی افسوس که این سختی و حلاوت نصیبم نمی گردد.

خالقا! تو را به خودت قسم، تو را به پیامبران و امامان زجر کشیده و معصومت قسم، بسیار عاشقم کن.
اگر چنین کنی که از دریای رحمت و کرامتت چیزی کاسته نمی شود و زیانی به تو نمی رسد.



همه آرزویم این است که ببینم از تو رویی

چه زیان تو را که من هم، برسم به آرزویی

اگر چنین کنی، دیگر هیچ نخواهم؛ چون همه چیز دارم. می دانم اگر چنین کنی، از این بند، رهایی یافته و دیگر به سویت پر...

خدایا! دل شکسته و مهربانم را مرنجان.

تو خود گفتی که به دل شکستگان نزدیکم؛ من نیز دل شکسته دارم.

ای کسانی که این نوشته را یا بهتر بگویم این سوز دلم و این درد دل نمی دانم چه بگویم این تجربه تلخ و یا این وصیت نامه یا این پیام و یا در اصل این خواهش و تقاضای عاجزانه را می خوانید، اگر من به آرزویم رسیدم و دل از این دنیا کندم، بدانید که نالایق ترین بنده ها هم می توانند به خواست او به بالاترین درجات دست یابند؛ البته در این امر شکی نیست؛ ولی بار دیگر به عینه دیده اید که یک بنده گنه کار خدا به آرزویش رسیده است.

 

حال که به عینه دیدید، شما را به خدا قسم، عاجزانه التماس و استدعا می کنم بیایید و به خاکش بیفتید؛ زار زار گریه کنید و امیدوار به بخشایش و کرمش باشید و با او آشتی کنید؛ زیرا بیش از حد مهربان و بخشنده است. فقط کافی است یک بار از ته دل صدایش کنید؛ دیگر مال خودتان نیستید و مال او می شوید؛ دیگر هر چه می کند، او می کند و هر کجا می برد، او می برد؛ ولی در این راه، آماده و حاضر به تقبل هر گونه سختی و رنج، همانند مظلوم کربلا حسین (ع) و پیامدار او زینب (س) باشید؛ هر چند که سختی و رنج های ما در مقایسه با آنها نمی تواند قطره ای در مقابل دریا باشد. بله، خداگونه شدن، مشقات و مصائب دارد....

شنبه 65/4/7

ساعت 5 بعدازظهر

بنده مخلص و گنهکار، امیر حاج امینی

 

شادی ارواح طیبه شهدا به خصوص شهید امیر حاج امینی صلوات

الـلَّـهــُمَّ صــَلِّ عَـلَـى مُـحَمَــّـدٍ و آلِ مُـحَـمــَّدٍ و عَـجِّـلْ فَرَجَــهم

 

۳ نظر ۱۰ اسفند ۹۴ ، ۱۲:۱۰
همسفر شهدا

بـِسـم ِ ربـــــِّـ الشــُّـهـداءِ و الصِّـدیقیــن

 

سردار شهید عباس خوش سیما

 

فرمانده مهندسی رزمی سپاه خراسان

 

تولد : ۱۳۳۷/۸/۲۰ - روستای آنچی کیکانلو

شهادت : ۱۳۶۵/۱۰/۲۶ - شلمچه ، عملیات کربلای ۵

آرامگاه : مشهد ، بهشت رضا (ع)

 

بیستم آبان ماه سال ۱۳۳۷ در روستای آنچی کیکانلو چشم به جهان گشود. در چهارسالگی پدرش را از دست داد و در دامن پر مهر مادرش محبت یافت. دوران ابتدایی را در همان روستا به پایان برد. به اتفاق خانواده اش به تهران رفت.

 

علاقه زیادی به تحصیل داشت. با وجود مشکلات زیاد از نظر مالی و مسکن، به ادامه تحصیل در دوره ی راهنمایی و دبیرستان پرداخت و توانست دیپلمش بگیرد. زمانی که در تهران بود و صاحبخانه اجازه مصرف برق را در شب به آن ها نمی داد، او در کوچه با نور ستون های برق درس می خواند.

 

به مادرش احترام می گذاشت و در کارها به ایشان کمک می کرد. وقتی مادرش وضو می گرفت، او سریع سجاده ی ایشان را پهن می کرد. دوست داشت مادرش از او راضی باشد. در ماه محرم به هیات های سینه زنی و عزاداری می رفت. برگزار کننده جلسات قرآن بود و در دعاهای کمیل و ندبه شرکت می کرد. در ماه مبارک رمضان همسایه ها را برای سحری بیدار می نمود.

 

به نماز اول وقت بسیار اهمیت می داد. می گفت: «وقتی اذان گفته می شود، یعنی خداوند ما را صدا می زند، ما باید سریع جواب دهیم.» طوری نماز می خواند که انگار در این عالم نیست. نمازها را در مسجد و به صورت جماعت می خواند. در نیمه های شب طوری قرآن و نماز شب می خواند، که کسی متوجه نمی شد. طرز صحیح خواندن حمد و سوره را به جوانان و افراد مسن یاد می داد.

 

در بحران ها و مشکلات صبور بود و می گفت: «همیشه خدا را در نظر داشته باشید که او ناظره بر اعمال ماست.»

گرفتاری های دیگران را حل می کرد. اگر کمکی به دیگران می کرد، مستقیم این کار را انجام نمی داد، حتی در مورد مادرش اگر می خواست پولی به او بدهد، یا لب طاقچه و یا در کنار سفره می گذاشت. از افراد مغرور ، بیزار بود و از مستمندان دلجویی می کرد.

 

در دوران انقلاب اعلامیه های امام را توزیع و در راهپیمایی ها شرکت می کرد. در زمان ورود امام به ایران، با مشقات زیادی خودش را به تهران رساند و به استقبال امام رفت. همزمان با پیروزی انقلاب اسلامی، به تبلیغ حکومت جمهوری اسلامی پرداخت و مردم را برای رای دادن به آن تشویق می کرد.

 

امام را بسیار دوست داشت و احترام خاصی برای ایشان قائل بود. صحبت های امام را به دقت گوش می داد. آرزو داشت امام را از نزدیک ببیند و دست و پاهای ایشان را ببوسد. می گفت: «برای سلامتی امام دعا کنید، چون اسلام بدون وجود رهبر معنا و مفهومی ندارد.»

 

برای حفظ انقلاب به مبارزه با گروهک ها و منافقین برخاست. برای مبارزه با شورش های ضد انقلابیون در کردستان حضور یافت. مسئول تدارکات بود. دوبار توسط منافقین مورد سوء قصد قرار گرفت. حجت تیموری می گوید: «وقتی به ایشان می گفتم: مواظب خودتان باشید که منافقین شما را نکشند. می گفتند: هرچه خواست خدا باشد، چه در اینجا، چه در جبهه یا هر جایی که لیاقت داشته باشم شهید می شوم.»

 

با شروع جنگ تحمیلی به خاطر دفاع از قرآن، دین، مملکت و ناموس به جبهه های حق علیه باطل شتافت. در سقز مسئول تدارکات و در مشهد مسئول مهندسی ـ رزمی بود. فرماندهی مهندسی ـ رزمی سپاه خراسان را برعهده داشت. در بردن مهمات و اسلحه به مناطق جنگی بسیار فعال بود.

در جمع آوری نیرو برای جبهه بسیار تلاش می کرد. توصیه می کرد: «به جبهه بیایید، چون احتیاج به نیرو است و جبهه ها را پر کنید.»

 

وقتی به مرخصی می آمد، به دیدن اقوام می رفت و از آن ها دلجویی می کرد. به دیدن خانواده های شهدا، اسرا و مجروحین نیز می رفت. در عید نوروز ابتدا دیدار خانواده های شهدا را برنامه ریزی می کرد. اوقات بیکاری یا به حرم و یا بهشت رضا (ع) می رفت. وقتی به مزار شهدا می رفت، صلوات می فرستاد. آیه الکرسی می خواند، ولی فاتحه نمی خواند.

 

برای شهدا ارزش زیادی قایل بود. در تمام مجالس شهدا و تشییع جنازه ی آنان شرکت می کرد. اگر دعای توسل و یا دعای کمیل در خانه شهدا بود، حتماً به آن جا می رفت. آرزوی پیروزی اسلام و به اهتزاز در آمدن پرچم اسلام را در سراسر دنیا داشت. او مداحی می کرد. دعای کمیل و ندبه را با صوتی زیبا می خواند.

عباس خوش سیما در ۱۳۶۵/۱۰/۲۶ در عملیات کربلای پنج در منطقه شلمچه بر اثر اصابت ترکش به سر به فیض شهادت رسید.

 

شادی ارواح طیبه شهدا به خصوص شهید عباس خوش سیما صلوات

الـلَّـهــُمَّ صــَلِّ عَـلَـى مُـحَمَــّـدٍ و آلِ مُـحَـمــَّدٍ و عَـجِّـلْ فَرَجَــهم

۰ نظر ۲۸ دی ۹۴ ، ۱۶:۴۱
همسفر شهدا

بـِسـم ِ ربـــــِّـ الشــُّـهـداءِ و الصِّـدیقیــن

 

سردار شهید محمد علی شاهمرادی

 

قائم مقام تیپ ۴۴ قمر بنی هاشم

 

 

تولد : ۱۳۳۸/۱/۱۵ -  زرین شهر

شهادت : ۱۳۶۵/۱۰/۲۰ - شلمچه ، عملیات کربلای ۵

 

سخن از شهید محمد علی شاهمرادی است. او که محبت و فداکاری محمد (ص) را همراه با صلابت و شجاعت علی (ع) داشت گرچه از زمان تولدش در سال ۱۳۳۸ در ورنامخواست زرین شهر تا زمان شهادتش کمتر از ۳۰ بهار را تجربه نکرد ، آنچنان به مراد خویش رسید که معتکفان چهل ساله زهد و ریاضت کشیده به گرد توسن رهوار او نمی رسند.

 


محمد علی از زمان دبستان امام خویش را شناخت و خود را در مسیر او که نزدیکترین راه به سعادت و سربلندی و کوتاه ترین مسیر به منزل جانانه بود قرار داد و تا آخر عمر یک سر سوزن از آن مسیر منحرف نشد. او همراه دوستان و همکلاس هایش اعلامیه های حضرت امام (ره) را  توزیع می کرد و بر دیوارهای زرین شهر شعار می نوشت.

 

دوران جوانی او با ورود به سپاه آغاز و فولاد وجودش در کوره کردستان آبدیده شد .با شروع جنگ تحمیلی به جبهه ها شتافت و بین بسیجی ها قرار گرفت . رابطه او با بسیجی ها رابطه مرید و مراد بود . چون محور و قطبی بود که آن ها گرد وجوش پروانه وار می چرخیدند .بدون بسیجی ها و دور از آن ها برای او ملال آوربود و از خدا می خواست که گناهانش را به خاطر بسیجی ها ببخشاید.

 

اخلاق و رفتار و کردار او بسیجی بود . هر جا ضعف و فتوری مشاهده می کرد بسیجی وار دست به کار شده خلاء را پر می نمود .

به عنوان مثال : یکبارکه ضعف و سستی را در بعد فرهنگی می دید همانند یک هنر پیشه با تجربه بازیگری می کرد .

 به نحوی که درخشش او در فیلم های سینمایی جان بر کف و غروب خونین و نیز نمایش تیر غیب باعث روشن گری اذهان مردم به خصوص اهالی استان اصفهان درباره جنایات عمال رژیم گذشته ، گروهک های وابسته محارب در کردستان و نیز دلاوری های جان بر کفان بسیج در جبهه های نبرد شد.

 

در جریان عملیات و حین پیشروی رزمندگان اسلام تیربار دشمن از درون سنگر های پاکسازی نشده ، از پشت سر نیروهای خودی را هدف قرار می داد و باعث فتور در پیشروی می شد خود او با این که معاون تیپ ۴۴ قمر بنی هاشم بود آر پی جی ۷ به دست ، سراغ سنگر تیربار می رفت و آن را منهدم می ساخت.

 

یکی از ویژگی های او اهمیت دادن به صله ارحام بود . هر وقت به مرخصی می آمد به دوستان و آشنایان حتی در استان چهارمحال و بختیاری سرکشی کرده به احوال و امور آن ها رسیدگی می کرد.

 



برای حل مشکلات مردم سعه صدر عجیبی داشت . گویی فضای سینه اش برای درد دل مردم به وسعت بیابان هاست . چه بسا افرادی که پس از شهادت شاهمرادی متوجه شدند آن دست غیبی که گره مشکلاتشان را باز می کرد دست چه کسی بوده است.

 

علاقه خاص او به حضرت سید الشهداء ( علیه السلام ) و فرزند و خلف صالحش امام خمینی ( ره ) زبانزد همه بود .

در ایام سوگواری سالار شهیدان سر از پا نمی شناخت . عاشقانه با لباس سیاه و چشمانی اشک بار در دسته های سینه زنی و زنجیر زنی آن امام شهداء به صورت دائمی شرکت فعال داشت . از دیگر سو ، رهنمودهای امام را با دقت و موشکافی شگرفی پیگیری می کرد.

 

در نهایت روح بلند این سرباز فداکار امام خمینی (ره) در منطقه عملیاتی شلمچه با ارواح شهدای کربلا گره خورده و همراه آنان همنشین محرمان خلوت انس حق شد.

 

شادی ارواح طیبه شهدا به خصوص سردار شهید محمد علی شاهمرادی صلوات

الـلَّـهــُمَّ صــَلِّ عَـلَـى مُـحَمَــّـدٍ و آلِ مُـحَـمــَّدٍ و عَـجِّـلْ فَرَجَــهم

۰ نظر ۱۹ دی ۹۴ ، ۲۲:۳۷
همسفر شهدا

بسم رب الشهدا و الصدیقین

 

عملیات کربلای ۵

 

نوزدهم دی ماه سالروز عملیات پیروزمندانه کربلای پنج است . پس از پایان این عملیات بود که تلاشهای بینالمللی برای پایان دادن به جنگ افزایش یافت. به لطف خدا قصد دارم که شرحی از این عملیات مهم را در ۶ بخش تقدیم حضور نمایم.

 

سنگینی شرایط دشوار پس از عملیات کربلای  ۴ ضرورت انجام عملیات دیگری را ایجاب میکرد. عملیاتی که پیروزی آن تضمین شده باشد و ضمناً از جنبه نظامی و سیاسی بسیار ارزشمند باشد تا آثار نامطلوب کربلا ۴ را جبران نماید.

 

ارزشمندترین منطقه موجود، شلمچه بود که دشمن در آن مستحکمترین مواضع و موانع را داشت؛ بطوری که عبور از آنها غیرممکن مینمود و با توجه به اصول نظامی شناخته شده و محاسبات کمی، ضریب موفقیت بسیار ناچیز بود و بالطبع تضمین پیروزی از سوی فرماندهان عملیات را غیرممکن میساخت؛ لیکن ضرورت غیرقابل انکار ادامه جنگ در آن موقعیت و لزوم تسریع در تصمیمگیری پس از عملیات کربلا ۴  سبب گردید که صرفاً برای انجام تکلیف و با امید به نصرت الهی، تمامی نیروهای خودی اعم از رزمنده و فرمانده برای عملیات بزرگ کربلا ۵  آماده شوند.

 

اهداف عملیات

منطقه شلمچه به لحاظ اهمیت سیاسی و نظامی آن، به عنوان یکی از معابر وصولی شهر بصره، همواره در زمره اهداف قوای نظامی جمهوری اسلامی ایران قرار داشت. در صورت تسلط بر این منطقه، جمهوری اسلامی میتوانست برتری خود در جنگ را به اثبات برساند.

 

 موقعیت منطقه

منطقه عملیاتی شلمچه که در جنوب شرقی شهر مهم بصره قرار گرفته و تقریباً نزدیکترین محور وصولی به این شهر به شمار میآید، به مناطق و محورهای زیر محدود میباشد:

 

  • از شمال، به آبگرفتگی جنوب زید
  • از شرق، به دژ مرزی ایران و عراق
  • از جنوب، به رودخانه اروند و اروند صغیر
  • از غرب، به کانال زوجی و شهرهای تنومه و الحارثه.

 

این منطقه از تعداد زیادی نهر، کانال، خاکریز، جاده و ... تشکیل شده است که همه آنها در بخش شمالی اروند قرار دارند. همچنین، آبگرفتگیهای متعددی در این منطقه وجود دارند که از سوی ارتش عراق به عنوان موانعی در مقابل هرگونه نفوذ قوای جمهوری اسلامی ایجاد شدهاند.

 

 طرح عملیات

در همان بحثهای اولیه طراحی مانور عملیات، چنین تدبیر شد که یک محور هجوم در شمال منطقه پنج ضلعی و یک محور نیز در جناح راست آن، با عبور از کانال پرورش ماهی، قرار داده شود. در چنین صورتی، دشمن که استحکامات منطقه را اغلب در جهت پدافند از شرق احداث کرده بود، با هجوم قوای جمهوری اسلامی از شمال به جنوب مواجه میشد.

 

به دلیل محدودیت زمین و وابستگی منطقه پنج ضلعی با جناح راست منطقه عملیات، مقرر شد قرارگاه کربلا ماموریت شکستن خط و گرفتن جای پای اولیه را به عهده داشته باشد و دو قرارگاه قدس و نجف با عبور از این جای پا منطقه تصرف شده را توسعه دهند.

 

شرح عملیات

فرمان آغاز درگیری در ساعت 01:35 مورخ  65/10/19با رمز یازهرا (س)  به یگانهای خطشکن ابلاغ شد. نیروهای قرارگاه کربلا با درهم شکستن مواضع دشمن در محورهای کانال پرورش ماهی، منطقه پنج ضلعی و شلمچه درصدد برآمدند با یکدیگر الحاق کنند. قرارگاه نجف نیز که در شب اول عملیات تنها با یک لشکر در جزیره بوارین - به منظور فریب دشمن - وارد عمل شده بود، توانست بطور موقت و محدود در خط اول ارتش عراق در این جزیره رخنه کند.

 

در ادامه عملیات، نیروهای خودی ضمن درهم شکستن دو پاتک عراق به سوی شلمچه پیشروی کرده و در ساعت ۱۰ صبح به مجاورت کانال هفت دهنه رسیدند و با تصرف دو موضع هلالی شکل اول و دوم و موقعیت خود در منطقه پنج ضلعی و شلمچه را مستحکم کردند.

 

عملیات در شب دوم در حالی ادامه یافت که دشمن با آگاهی از تلاش اصلی فرماندهی عملیات، یگانهایی را که به فاو و سایر مناطق عملیاتی برده بود، به سرعت به منطقه شلمچه منتقل میکرد. بخش اعظم تلاش دشمن به عقب راندن نیروها از غرب کانال و نیز جلوگیری از ایجاد الحاق در مثلث نوک کانال معطوف شده بود. به همین خاطر، در این شب که قوای قرارگاههای قدس و نجف وارد عمل شده بودند، عواملی همچون آتش دشمن، نداشتن مواضع مناسب برای پدافند و ... موجب شد تا فقط به انهدام نیروی دشمن و استحکام مواضع متصرفه در روز اول و نیز برهم ریختن آرایش نیروهایی که خود را برای پاتک آماده میکردند، بسنده شود.

 

با آغاز روشنایی روز دوم عملیات،پاتکهای سنگین دشمن (بیش از ۲۰ مورد) در غرب کانال پرورش ماهی شروع شد که در هر پاتک، رزمندگان خودی با تحمیل تلفات به یگانهای دشمن، آنها را عقب میراندند.

 

۰ نظر ۳۰ شهریور ۹۴ ، ۲۲:۳۲
همسفر شهدا

در شب سوم، پد بوبیان، بخشی از جاده آسفالت در جنوب کانال پرورش ماهی، پل دوم و نیز مواضع هلالی شکل نوک کانال به تصرف نیروهای قرارگاه کربلا درآمدند. نیروهای قرارگاه نجف نیز ضمن تصرف سومین موضع هلالی شکل، روی دژ مرزی پیشروی کرد. همچنین، قوای قرارگاه قدس حرکت خود را در شرق نهر دوعیجی آغاز کرده و ضمن پاکسازی مواضع هلالی شکل سوم و چهارم، به جاده شلمچه دست یافتند و در نتیجه، یگانهای دو قرارگاه قدس و نجف موفق شدند اهداف مرحله اول عملیات را تامین کنند.

 

در ادامه، یگانهای قرارگاه قدس به منظور تصرف خط دشمن در مجاورت نهر جاسم به پیش رفتند، لیکن به دلیل مقاومت نیروهای عراقی که تا صبح روز بعد ادامه داشت، مجبور شدند تا خطر نهر دوعیجی عقبنشینی کنند.

 

ساعت  ۹ صبح فشار هوایی و بمباران خطوط عملیاتی و عقبههای خودی همراه با بکارگیری سلاحهای شیمیایی افزایش یافت و دشمن توانست نیروهای مستقر در محور کانال ماهی را عقب براند.

 

در شب چهارم نیز طرح عملیات شب قبل مجدداً تکرار شد و همه یگانها به جز یک یگان که وارد بوارین شده بود پس از انهدام نیرو و در نهایت با روشن شدن آسمان به خطوط پدافندی روز قبل خود بازگشتند تا برای آغاز ماموریت بعدی آماده شوند.

 

در ابتدای روز چهارم، پاتک دشمن به جزیره بوارین آغاز شد که با تلاش نیروهای قرارگاه نجف این پاتک با ناکامی مواجه گردید. در محور قرارگاه کربلا نیز برای حفظ مواضع جناح راست و تثبیت موقعیت در منطقه کانال پرورش ماهی، نیروهای خودی به رها کردن آب مبادرت ورزیدند. به این ترتیب، پیشروی در این محور متوقف شد و عملیات با دو هدف اصلی تصرف خط نهر جاسم و پاکسازی جزیره بوارین ادامه یافت.

 

 

از ساعت ۳ بامداد روز پنجم عملیات، دشمن پاتک خود را در غرب کانال ماهی همراه با شدیدترین و پرحجمترین آتش توپخانه در طول جنگ آغاز کرد و نهایتاً پس از حدود چند ساعت تنها توانست دو موضع هلالی شکل را بازپس گیرد.

 

با فرا رسیدن شب، یگانهای قرارگاه نجف ماموریت دیگری را با هدف تصرف کامل بوارین و مقر دشمن آغاز کردند و موفق شدند فقط به هدف دوم (تصرف مقر دشمن)  دست یابند.

 

در روزها و شبهای بعد نیز ، رزمندگان خودی طی درگیریهای متعدد توانستند علاوه بر استقرار در شرق نهر جاسم، قسمتی از غرب این نهر را به عنوان سرپل به دست آورند.

 

متقابلاً، دشمن در حالی که تلفات بسیاری را متحمل شده و زمین ارزشمند شرق نهر جاسم را از دست داده بود، با تداوم عملیات در غرب این نهر و پذیرش تلفات بیشتر، سرانجام برای جلوگیری از پیشروی قوای نظامی سپاه پاسداران، تعداد زیادی از یگانهای خود را وارد منطقه کرد.

 

در این میان، با توجه به مشکلات، موانع و کمبودهای موجود به نظر میرسید تداوم عملیات در غرب نهر جاسم و دستیابی به کانال زوجی به سهولت امکانپذیر نیست. بنابراین، در تاریخ 65/11/7مقرر شد مهلت دوهفتهای به یگانهای عمل کننده (فرصت بازسازی و تجدید قوا) داده شود تا آمادگی لازم را برای ادامه عملیات بیابند.

 

در شامگاه مورخ 65/12/3مرحله تکمیلی عملیات آغاز شد و نیروها با پیشروی در محور نهرجاسم موفق گردیدند چهارراه شلمچه را به تصرف خود درآوردند. متقابلاً، دشمن نیز با فرارسیدن صبح، علاوه بر انجام سه مورد پاتک همراه با استفاده از سلاح شیمیایی خطوط خود در این محور را تقویت کرد.

در ادامه عملیات، نیروهای خودی موفق شدند تا روز   65/12/13ضمن پیشروی در غرب کانال ماهی و تصرف هلالی شکل شوم و نیز تسخیر یکی از مستحکمترین قرارگاههای دشمن در منطقه، به انهدام نیروهای دشمن بپردازند.

 

شادی ارواح طیبه شهدا به خصوص شهدای عملیات کربلای ۵ صلوات

 

الـلَّـهــُمَّ صــَلِّ عَـلَـى مُـحَمَــّـدٍ و آلِ مُـحَـمــَّدٍ و عَـجِّـلْ فَرَجَــهمْ

۰ نظر ۳۰ شهریور ۹۴ ، ۲۲:۲۶
همسفر شهدا

پرواز در بی نهایت

نشسته بود با فرمانده اش شوخی می کرد. "حاجی کی می خوای شهید شی، یه دلی از عزا دربیاریم" یدالله خنده اش گرفت و گفت "دلتو صابون نزن. اولا که بادمجون بم آفت نداره. دوما اگرم آفت بزنه کسی بهت حلوا و شام وناهار نمیده، خیالت راحت" همین طور می گفتند و می خندیدند. چند روز بعد همان که داشت با حاجی شوخی میکرد یکی از بچه ها را دید که ناراحت است. پرسید " چت شده؟ خبری شده؟" طرف گفت "مگه نمی دونی! حاج یدالله شهید شده" یخ زد. بغضش گرفت. باورش نمیشد. همین چند روز پیش داشت سر همین شوخی می کرد.



شهید کلهر که چمدانی پر از شکوفه های یاس تقوا همراه داشت و برای ملاقات و ضیافت با شکوه عشق لحظه شماری می کرد، عاقبت در شلمچه کارت دعوت در میهمانی پروردگارش را دریافت کرد. و در اول بهمن ماه ۱۳۶۵ در عملیات کربلای ۵ درمنطقه شلمچه در حالی که برای شرکت در جلسه عازم پشت جبهه بود،  تذکره عبور و معراج به عالم ملکوت را گرفت و بر اثر اصابت ترکش به سرش به شهادت رسید.

 

 

 

وصیت نامه

 من طلبنی وجدنی و من ...

 

خدایا شاهد باش که از تمام مظاهر مادی دنیا برهیم تا بیشتر به تو نزدیک شویم و به تو بپیوندیم.

خدایا شاهد باش به عشق تو به مسیر تو حرکت کردیم و اینک فقط پیوستن به تو را انتظار داریم.

می خواهم شهید شوم تا خونم به سرور شهیدان حسین علیه السلام گواهی دهد که من مانند مردم کوفه نیستم و رهرو راهش بوده ام.

ای بهتر از همه دوستها و یارها مرا دریاب.

ای معشوقم مرا تو خوش بخوان من انسانی گنهکار و روسیاه هستم. مرا فراخوان که دیگر نمی توانم صبر کنم و صبرم به پایان رسیده است.

گرچه سخت و ناگوار است بین دوستان صمیمی جدایی می افتد و چه سخت است آن زمان که یک رهرو به مقصدش برسد و دیگری مثل من به مقصد خویش نرسد.

بارالها خودت این سختیها را از دوش من بردار

 

شادی ارواح طیبه شهدا به خصوص شهید حاج یدالله کلهر صلوات

الـلَّـهــُمَّ صــَلِّ عَـلَـى مُـحَمَــّـدٍ و آلِ مُـحَـمــَّدٍ و عَـجِّـلْ فَرَجَــهمْ

۰ نظر ۲۴ شهریور ۹۴ ، ۰۰:۱۷
همسفر شهدا

شهید خرازی به روایت شهید آوینی

 

وقتی از این کانال که سنگرهای دشمن را به یکدیگر پیوند می داده اند بگذری ، به فرمانده خواهی رسید ، به علمدار .

 

اورا از آستین خالی دست راستش خواهی شناخت . چه می گویم چهره ریز نقش و خنده های دلنشینش نشانه ی بهتری است. مواظب باش ، آن همه متواضع است که او را در میان همراهانش گم می کنی . اگر کسی او را نمی شناخت ، هرگز باور نمی کرد که با فرمانده لشکر مقدس امام حسین (ع) رو به رو است .

 

ما اهل دنیا ، از فرمانده لشکر ، همان تصویری را داریم که در فیلم های سینمایی دیده ایم . اما فرمانده های سپاه اسلام ، امروز همه آن معیار ها را در هم ریخته اند.

 

حاج حسین را ببین ، او را از آستین خالی دست راستش بشناس . جوانی خوشرو ، مهربان و صمیمی ، با اندامی نسبتا لاغر و سخت متواضع. آنان که درباره او سخن گفته اند بر دو خصلت بیش از خصائل وی تاکید کرده اند: شجاعت و تدبیر .

 

حضور حاج حسین در نزدیکی خط مقدم درگیری، بسیار شگفت انگیز بود . اما می دانستیم او کسی نیست که بیهوده دل به دریا بزند. عالم محضر خداست و حاج حسین کسی نبود که لحظه ای از این حضور ، غفلت داشته باشد . اخذ تدبیر درست ، مستلزم دسترسی به اطلاعات درست است. وقتی خبردار شدیم که دشمن با تمام نیرو ، اقدام به پاتک کرده ، سرّ وجود او را در خط مقدم دریافتیم.

 

 

وصیت نامه

 

از مردم میخواهم که پشتیبان ولایت فقیه باشند، راه شهدای ما راه حق است، اول میخواهم که آنها مرا بخشیده و شفاعت مرا در روز جزا کنند و از خدا میخواهم که ادامهدهنده راه آنها باشم. آنهایی که با بودنشان و زندگیشان به ما درس ایثار دادند. با جهادشان درس مقاومت و با رفتنشان درس عشق به ما آموختند. از مسئولین عزیز و مردم حزبالهی میخواهم که در مقابل آن افرادی که نتوانستند از طریق عقیده، مردم را از انقلاب دور و منحرف کنند و الان در کشور دست به مبارزه دیگری از طریق اشاعه فساد و فحشا و بیحجابی زدهاند در مقابل آنها ایستادگی کنید و با جدیت هر چه تمامتر جلو این فسادها را بگیرید.

 


سخنان رهبری

 

رهبر معظم انقلاب و فرمانده کل قوا در مورد ایشان میفرمایند:

 

او حسین خرازی سردار رشید اسلام و پرچمدار جهاد و شهادت بود که با ذخیرهای از ایمان و تقوا و جهاد و تلاش شبانهروزی برای خدا و نبرد بیامان با دشمنان اسلام، در آسمان شهادت پرواز کرد و بر آستان رحمت الهی فرود آمد و به لقاءالله پیوست.

 

درود بر او و بر همه همسنگرانش که خود نامش حسین بود و لشکرش نیز همنام مولایش امام حسین(ع).

 

 

نحوه شهادت

 

در عملیات کربلای ۵ ، زمانی مه در اوج آتش توپخانه دشمن، رساندن غذا به رزمندگان با مشکل مواجه شده بود، خود پییگیر جدی این کار شد، که در همان حال خمپاره ای در نزدیکی اش منفجر شد و روح عاشورایی او به ملکوت اعلی پرواز کرد و این سردار بزرگ در روز هشتم اسفند ماه  ۱۳۶۵ در جوار قرب الهی مأوا گزید. سردار دلا وری که همواره در عملیات ها پیشقدم بود و اغلب اوقات شخصاً به شناسایی می رفت.

 

در هر شرایطی تصمیمش برای خدا و در جهت رضای حق بود.

 

او یار حسین زمان، عاشق جبهه و جبههای ها بود و وقتی به خط مقدم میرسید گویی جان دوبارهای مییافت؛ شاد میشد و چهرهاش آثار این نشاط را نمایان میساخت.

 


شهید خرازی پرورش یافته مکتب حسین(ع) و الگوی وفاداری به اصول و ایستادگی بر سر ارزشها و آرمانها بود. جان شیفتهاش آنچنان از زلال مکتب حیاتبخش اسلام و زمزمه خلوص، سیراب شده بود که کمترین شائبه سیاستبازی و جاهطلبی به دورترین زاویه ذهنش راه نمییافت.

 

این شهید سرافراز اسلام با علو طبع و همت والایی که داشت هلال روشن مهتاب قلبش، هرگز به خسوف نگرایید و شکوفههای سفید نهال وجودش را آفت نفس، تیره نگردانید. در لباس سبز سپاه و میقات مسجد، مُحرِم شد، در عرفات جبهه وقوف کرد و در منای شلمچه و مسلخ عشق، جان به جان آفرین تسلیم نمود.

 

شادی ارواح طیبه شهدا به خصوص سردار شهید حاج حسین خرازی صلوات

 

الـلَّـهــُمَّ صــَلِّ عَـلَـى مُـحَمَــّـدٍ و آلِ مُـحَـمــَّدٍ و عَـجِّـلْ فَرَجَــهمْ

۰ نظر ۱۶ شهریور ۹۴ ، ۱۹:۰۳
همسفر شهدا

شهید و دفاع مقدس

 

به دنبال شروع تهاجم سراسری و ناجوانمردانه عراق، به عنوان نماینده سپاه در اتاق جنگ لشکر ۹۲ زرهی اهواز حضور یافت و در شرایطی که با کارشکنی های بنیصدر خائن مواجه بود در سازماندهی نیروها و تجهیز آنها تلاش گستردهای را آغاز کرد. او به لحاظ احساس مسئولیت ویژهای که داشت در برخی مواقع در مناطق عملیاتی حاضر میشد و به سر و سامان دادن نیروها میپرداخت. در جریان محاصره شهر سوسنگرد توسط عراقیها، با مشکلات زیادی از محاصره خارج شد. بعدها به همراه شهید علمالهدی در شکستن محاصره سوسنگرد دلیرانه جنگید. در عملیات فتحالمبین نیز در قرارگاه لشکر فجر با سردار شهید بقایی که در آن زمان فرماندهی قرارگاه فجر را به عهده داشت همکاری کرد.  

 

 

مسئولیت یگان حفاظت

 

بعد از عملیات بیتالمقدس، از آنجا که جنگ، حالت فرسایشی به خود گرفت و تحرک جبههها کم شده بود، منافقین و ضدانقلاب در راستای اهداف استکبار جهانی، دست به ترور شخصیتها و افراد موثر نظام و حزبالهیها میزدند تا نظام را از داخل تضعیف کرده و عقبه جنگ رادچار تزلزل نمایند. ایشان به سپاه منطقه یک مامور گردید و مسئولیت مهم یگان حفاظت شخصیتها را در قم و استان مرکزی به عهده گرفت و با تدبیر و درایت خاص خود و بکارگیری برادران سپاه مخلص و جان برکف، به گونهای عمل کرد که در دوران تصدی فرماندهان ایشان در این مسئولیت، به لطف خدا هیچگونه ترور و سوءقصدی از جانب منافقین و ضدانقلاب در حوزه مسئولیتی او پیش نیامد. پس از یک سال و اندی کار و تلاش صادقانه در جهت حفظ سرمایه انسانی انقلاب، هنگامی که حضرت امام خمینی(ره) در سال ۱۳۶۲ طی فرمانی تاکید خاصی بر حضور افراد در جبههها نمودند، ایشان بیدرنگ طی نامهای به فرماندهی، گزارش مشروح فعالیتهای خود را منعکس و ضمن آن بدینگونه کسب تکلیف کرد: در شرایطی که مساله اصلی سپاه و طبعاً کشور، جنگ است، آیا ماندن و عدم همکاری با سپاه در جنگ نوعی راحتطلبی نیست؟ و ضمن آن، درخواست خود را باتوجه به تجربیاتی که در جنگ اندوخته بود، برای خدمت فعال و حضور در جبهه مطرح ساخت

 

 


راهاندازی دوره عالی مالک اشتر

 

پس از بازگشت مجدد به جبهه، مسئول راهاندازی دوره عالی مالک اشتر ویژه آموزش فرماندهان گردان گردید. این اقدام ضروری در جهت آشنایی هرچه بیشتر برادران عزیزی که در جنگ تجارب زیادی را کسب کرده و استعداد فرماندهی را داشتند توسط شهید دقایقی صورت گرفت. ایشان با دقت، یکایک آنها را شناسایی و انتخاب کرد تا ضمن آموزش به اصول و مبانی جنگ و آرایش و تاکتیکهای نظامی، افراد نخبه و توانمند را برای بکارگیری در مسئولیتهای فرماندهی معرفی کند. البته خود ایشان هم در این دوره شرکت کرد. در زمان اجرای طرح مالک اشتر، عملیات خیبر در منطقه عملیاتی جزایر مجنون انجام شد و شهید دقایقی نیز با حضور در این نبرد فراموش نشدنی، فرماندهی یکی از گردانهای خط مقدم را به عهده داشت. بعد از عملیات خیبر به پشت جبهه بازگشت و دوره یاد شده را در تابستان  ۱۳۶۳ به پایان رسانید.

پس از مدتی در لشکر ۱۷ علیابن ابیطالب(ع) در کنار شهید دلاور مهدی زینالدین قرار گرفت و در نظم بخشیدن و سازماندهی لشکر، یار دیرینه خود را کمک کرد وبا پذیرش مسئولیت طرح و عملیات لشکر، خدمات ارزندهای را به جبهه و جنگ ارائه کرد

 

 

راهاندازی تیپ مستقل بدر

 

هنگامی که ماموریت تیپ یاد شده به ایشان واگذار گردید همانگونه که شعار همیشگیاش در زندگی این بود که هیچوقت نباید آرامش خودمان را دره آرامش مادی بدانیم، برای عملی ساختن و تحقق آن، تلاشی شبانهروزی داشت و تمامی قدرت و امکانات خود را وقف انجام وظیفه الهی کرد و با توکل به خدا و پشتکار و جدیت در مدت کوتاهی موفق شد یگان رزم منسجم و قدرتمندی را پایهگذاری نماید. نیروهای رزمنده تیپ همه عاشق او بودند. او در قلوب یکایک آنان جا گرفته بود و آنها اسماعیل را از خودشان و جزو جامعه خودشان میدانستند و وجودش را نعمت الهی تلقی میکردند. او فقط از نظر تشکیلاتی فرمانده نبود، بلکه بر قلوب افراد فرماندهی میکرد. درحیطه مسئولیتی او نظارت بر نیروهای تحت فرماندهی امری بدیهی بود. از سرکشی به خانوادههای شهدا نیز غافل نبود

 

 

 

ویژگیهای اخلاقی

 

در مطالعه و بالابردن آگاهی و معلومات خود جدیت خاصی داشت و تا آخر عمر پربرکتش از تحصیل دانش باز نماند. ایشان با استفاده از فرصتی که برایش در قم و استان مرکزی پیش آمده بود، در کنار وظیفه حساس و مهم فرماندهی و حفاظت از شخصیتها و کادرهای انقلاب، به فراگیری ادبیات عرب، تفسیر،اخلاق و تاریخ اسلام پرداخت. انس با قرآن از شاخصترین خصوصیت او بود. حتی در اوج مشکلات و گرفتاریها از تلاوت قرآن نیز غافل نمیشد. از همسر محترم ایشان نقل شده که او سالی سه بار قرآن را ختم میکرد. روحیهای که بیش از هر خصیصه و صفت دیگر در تمامی مراحل زندگی بدان پایبند بود، پذیرش خطای خود بود. بدین معنی که اگر احساس میکرد که با فعل و حرکت خود در رابطه با فردی دچار خطا شده، هرچند که از نظر مسئولیت و شرایط سنی از طرف مقابل خود بالاتر بود، در صدد اعتراف به خطا بر میآمد و از آن فرد پوزش میطلبید. با افراد مختلف و خطاکار بشدت برخورد میکرد و همیشه رعایت جوانب شرعی را در تنبیهات و برخوردها متذکر میشد. تواضع و فروتنی او به نقل از همرزمانش چنان مشهود بود که مثل یک بسیجی و یک رزمنده عادی در چادرها زندگی میکرد. در کارها به آنان کمک میکرد و در برخوردهایش خیلیها تصور نمیکردند او فرمانده یگان باشد. در اولین برخورد با او، صفت تواضع زودتر از صفات دیگر جلوهگر میشد. رزمندگان اسلام او را الگوی واقعی یک انسان مجاهد و وارسته میدانستند. با همه مسئولیتهای سنگین و دشواری که برعهده داشت هیچگاه در چهرهاش آثاری از خستگی یا کسالت ظاهر نبود. لبخند مداوم او در مقابله با سختیها برای همه نیروها درس بود.

 

 

نحوه شهادت و فرازی از وصیت نامه

 

این شهید بزرگوار در عملیات عاشورا و قدس ۴ و همچنین کربلای ۲، ۴ و ۵ در سمت فرماندهی تیپ خالصانه انجام وظیفه نمود و یگان او جزو یگانهای موثری بود که در موفقیت رزمندگان اسلام نقش چشمگیری داشت. بالاخره هنگامی که در عملیات کربلای ۵ برای انجام ماموریت شناسایی، با یک دستگاه موتور سیکلت عازم محور بود در مسیر راه مورد اصابت بمباران هواپیماهای رژیم متجاوز عراق قرار گرفته و به لقای حق میشتابد و در اوج اخلاص و ایثار، با نوشیدن شربت شهادت روح تشنه خود را سیراب میکند.

 

فرازی  از وصیتنامه

 

برای شما آرزوی صبر و استقامت و پیگیری اهداف اسلامی را دارم. انشاءالله بتوانید با کار و فعالیت، خود را بیش از پیش وقف راه خدا و اسلام کنید. پیش بردن اسلام در جهان ، جهانی که پر از فسق و فجور و خیانت ابرقدرتهاست. تلاش و ایثار میخواهد. در راه امام حسین (ع) ، حضرت سیدالشهداء (ع) ، رفتن، حسینی شدن را میخواهد. ان شاء الله در پیروی از راه امام امت خمینی عزیز (ره) که همان راه خدا، قرآن و اهل بیت عصمت و طهارت(ع) است، موفق باشید.

 

شادی ارواح طیبه شهدا به خصوص سردار سرلشکر پاسدار شهید اسماعیل دقایقی فرمانده لشکر  ۹ بدر صلوات

 

الـلَّـهــُمَّ صــَلِّ عَـلَـى مُـحَمَــّـدٍ و آلِ مُـحَـمــَّدٍ و عَـجِّـلْ فَرَجَــهمْ


۰ نظر ۱۵ شهریور ۹۴ ، ۱۸:۴۵
همسفر شهدا