همسفر شهدا

همسفر شهدا ، زنده یاد سید علیرضا مصطفوی

همسفر شهدا

همسفر شهدا ، زنده یاد سید علیرضا مصطفوی

همسفر شهدا

فعال فرهنگی ، طلبه بسیجی ، ذاکر اهل بیت (ع) ، پرپر شده راهیان نور و همسفر شهدا
زنده یاد "سید علیرضا مصطفوی"

سید علیرضا مصطفوی در هفدهم تیرماه سال ۱۳۶۶ مصادف با میلاد حضرت ثامن الحجج علی ابن موسی الرضا (ع) در خانواده مذهبی و در محله میدان آیت الله سعیدی (غیاثی) دیده به جهان گشود. مراحل رشد را به همراه آموزه های دینی سپری کرد. پس از جذب در بسیج مسجد موسی ابن جعفر (ع ) ابتدا کانون نوجوانان شهید آوینی و هیئت رهروان شهدا را تاسیس نمود و سپس مسئول فرهنگی بسیج شد و با جذب نوجوانان محله کار فرهنگی را آغاز نمود.
در نهایت در تابستان سال ۱۳۸۸ به دلیل سفر به مناطق عملیاتی دفاع مقدس آسمانی شد.
در این رابطه گروه فرهنگی شهید ابراهیم هادی پس از مصاحبه با خانواده و دوستان و همراهانش ، کتابی با عنوان «همسفر شهدا» تهیه و در سرتاسر کشور توزیع نمودند.

پس از مطلع شدن رهبر معظم انقلاب از زندگینامه وی ، ایشان پیام زیر را به همراه یک جلد قرآن کلام الله مجید به خانواده وی اهدا نمودند.

«خداوند سکینه و سلام بر قلب این مادر دلسوخته و رحمت بی منتها بر قلب آن جوان صالح عطا فرماید»

طبقه بندی موضوعی

۳۵ مطلب با موضوع «وصیت نامه شهدا :: پیام شهید به پدر و مادر» ثبت شده است

خط امام را ادامه دهید چون خداوند متعال در قرآن کریم می‌فرماید: «فان حزب‌الله هم الغالبون» مادرجان و پدرجان، شب شهادت مرا جشن بگیرید، چون شب دامادی من است. من تا آخرین قطرة خونم دست از مبارزه و دفاع از اسلام و قرآن برنمی‌دارم و پیامم به همة کسانی که مرا می‌شناسند این است که از اسلام و امام حمایت کنید تا خداوند شما را جزء شهیدان قرار دهد. و پیامم به منافقین و ضدانقلاب این است که هر چه ترور کنید با خدا نمی‌توانید مبارزه کنید. چون خیلی ضعیف هستید که بخواهید با خالق خود مبارزه کنید. پس به آغوش اسلام برگردید. و تا پرچم «لااله‌الا‌الله» در جهان مستقر نشود مبارزه هست.

خانوادة عزیز، هیچ ناراحت نباشید و فقط خدا را شکر کنید و بگویید در راه خدا شهید شد. من با آگاهی کامل این راه را انتخاب کرده‌ام و در این راه، شهادت برایم سعادت ابدی است. خانوادة عزیز، تا آخرین لحظة عمرتان دست از مبارزه علیه کفر و نفاق و استکبار جهانی برندارید و همیشه برای امام دعا کنید. ما در جبههاری امام زمان را همیشه احساس می‌کنیم. گریه نکنید، چون ضدانقلاب گریة شما را ضعف حساب می‌کند. استوار باشید و خط امام را ادامه دهید. /علی‌الله کرمی

******************

پدرجان، این را بدان دیگر تا خود کربلا نروم، برنمی‌گردم، چون فقط برای آزادسازی کربلا راهی جبهه شدم، کربلای حسینی، حسینی که در راه آزادی و اسلام شهید شد. و ما رزمندگان به ندای حسین زمان لبیک گفته و می‌رویم تا از کربلا به قدس برویم. /ابوالفضل عبدالحسینی

******************

اگر سعادت شهادت نصیب من، این بندة حقیر شد، همچو زینب(ع) صبور باشید و در مسیر انقلاب تخطی نکنید و کسانی را که از خط انقلاب و اسلام جدا می‌شوند، اگرچة عالم باشد و اگرچه، مرجع و شما مقلد او باشید، از خود برانید. چه بسا کسانی بودند و هستند که عمری به عبادت خدا مشغول بودند، اما در لحظات آخر عمرشان نفس شیطانی بر آنها غلبه کرده و طغیان کردند. عزیزانم، همه بدانید که من به آرزوی خود رسیدم. خدا شاهد است که چه قدر از او خواسته‌ام که مرا با مرگ طبیعی از دنیا نبرد. مرگ خواه‌ناخواه به سراغ همه خواهد آمد. امّا چه شیرین‌تر از این که در میدان نبرد حق علیه باطل و در راه خدا باشد. امیدوارم که شما نیز با شادی این جانب شریک باشید که شادی شما روح مرا بیشتر شاد خواهد کرد.

پدر و مادر عزیزم، آگاه باشید که خداوند هر لحظه ما را در معرض آزمایش قرار می‌دهد. پس آگاه باشید و صبور که از این امتحان سربلند بیرون آیید که ما هیچ کدام بیکدیگر تعلق نداشتیم و همه از آن خداییم، «انالله و انا الیه راجعون». /عبدالحسین پیشگیر نوساله

******************

پدر و مادر عزیز، آن روزی که خداوند مرا به شما امانت داد، شما خیلی خوشحال شدید. حالا که این امانت را از شما گرفته است، نباید ناراحت باشید؛ خوشحال باشید که امانت را سالم به صاحبش دادید. شما می‌دانید که اسلام و انقلاب اسلامی در خطر است. برای همین تکلیف شرعی است که من به فرمان امام علیه دشمنان خدا و مملکت اسلامی جهاد کنم. /علیرضا پیکاری میان

******************

ای پدر، ای کسی که با دستهای ترکیده که بر اثر کارکرد زمان پینه بسته است، بر تو درود می‌فرستم که با افتخار می‌توانی در مقابل خدا و پیغمبر، سربلند باشی و بگویی که من هم توانستم فرزندی در راه الله بدهم. و دوست دارم، پدرم، به جوانها و پیرها بگویی که پیوند خود را محکم و مستحکم نگاه دارید تا نور تشعشع اسلام در سراسر جهان روشنایی اندازد. امیدوارم که در روز موعود او را ملاقات کنم. /احمد جمالی

******************

ای پدر و مادر عزیزم، اگر در این دانشگاه خداوند مرا قبول کرد و به پیش خودش برد، هیچ نگران نباشید و شکر خدای را به جای آورید؛ چرا که من تنها متعلق به شما نیستم، بلکه فرزند اسلام و متعلق به کل ایران هستم که همه بر گردن من حق دارند، و باید حقم را ادا کنم، و امیدوارم که بتوانم حقم را ادا کنم تا در پرتو اسلام، برای قرآن خدمت کرده باشم. /براتعلی تاتار

مادران و پدران عزیز، بپرورانید؛ جوانانی مانند اکبر را بپرورانید؛ دخترانی مانند زینب را ـ و آگاهم که چنین می‌کنید. دنیا محلی است برای آزمایش شما و میدانی است برای مبارزه. پس بیدار باشید و به توصیه‌های امام بزرگوارمان عمل کنید که اوست اینک‌هادی همة انسانهای گمراه و تحت ستم جباران. ولایت فقیه و روحانیت همیشه سد محکمی خواهد بود علیه استکبار شرق و غرب. پس بر همة شما، ای زن و مرد، پیر و جوان، واجب است که متابعت کنید از اینها. /حسن چهاردوری

******************

امیدوارم، در پناه الطاف و توجهات حق تعالی، به راه خود ـ که ان‌شاءالله همان راه و خط امام عزیز است ـ ادامه دهید که موفقیت با شماست. والدین عزیزم، اگر لطف خداوند رحمان بیشتر شامل من شد و در راهش به شهادت ـ که فوز عظیم است ـ رسیدم، از شما انتظار دارم که زینب گونه صبر را پیشه خود کنید که «ان‌الله مع‌الصابرین»: خداوند با صبرکنندگان است. برادرانم را چون سربازانی جانباز و پاسدارانی افتخارآفرین بزرگ کنید. به گفته‌های امام و رهبر عزیز، جامة عمل بپوشانید. همیشه در صحنه باشید تا بتوانید توطئه‌های ضدانقلاب را خنثی کنید. فقط حرف امام خمینی را ملاک قرار دهید و تمام چیزها را با آن بسنجید. همیشه پشتیبان روحانیت و تمام نهادهای انقلابی باشید و گول ایادی و ستون پنجم دشمن را نخورید، و به گفتة امام: تقوا را، تقوا را، تقوا را پیشه خود کنید. /علی پیرهادی

******************

مادر عزیزم، امیدوارم که در صبر و طاقت بی همتا باشی. چنانکه در گذشته نیز تکرار کردم، من فقط فرزند تو نیستم، من فرزند تمام مادرانی هستم که فرزندشان را در راه استقلال و اسلام از دست داده‌اند. و من نیز باید به خیل آنها می‌پیوستم. امیدوارم به جای ناراحتی، فریاد خودت را بلند کنی و امپریالیسم امریکا را که مسئول چنین فجایعی در سراسر جهان است به گورستان تاریخ بفرستی. /بلدا پورباقری ششکلانی

******************

فکر می‌کنم اگر لیاقت داشته باشم لحظاتی دیگر در راه آزادی اسلام و مملکت اسلام و رهبرم، امام خمینی، جان به جان آفرین تسلیم خواهم کرد. مادرجان، از تو می‌خواهم که همچون زینب باشی که با از دست دادن تمام کسان خود، حتی برادرش، استوار همچون کوه می‌ایستد و مشت محکم به دهان کفار می‌زند. مادر عزیزم، می‌دانم که تو راضی به خفت و خواری مسلمین نیستی، و خودت از زنان با ایمان هستی. پس، مادرجان، اگر یادم افتادی، یاد شهدای عزیزی چون بهشتی، مطهری، رجائی، باهنر و هزاران شهید دیگر ـ که با خون سرخشان تداوم‌بخش این انقلاب بودند ـ باش. مادر، نمی‌گویم گریه نکن؛ گریه کن، ولی برای آمرزش من، نه برای از دست دادن من. مادرم، تو که خودت بهتر می‌دانی که خداوند ما را به عنوان خلیفه‌ای روی زمین آفریده. پس آن‌طور که در شأن یک انسان مسلمان است باش، و در کارها توکل به خدا کن. /حسین پاشایی

******************

پدر و مادر عزیزم، در پیشبرد انقلاب از هیچ کمکی، حتی شهید دادن، فروگذار نکنید و به همهی جنبشهای مستضعف کمک کنید و به گروهها بگویید گروه‌پرستی را کنار بگذارید، به خاطر خدا کار کنید و ریاست طلب نباشید؛ تهمت نزنید، پشتیبانی کامل خود را از امام امت، تا پیروزی کامل و حتی بعد از آن، اعلام کنید و فرمانهایش را اجرا کنید. در کارهای عمرانی شرکت کنید. کتابهای داخل کتابخانه را پس از مطالعه به کتابخانة عمومی تحویل دهید. /عباس پالیزگر 

۰ نظر ۱۵ مهر ۹۴ ، ۱۶:۴۷
همسفر شهدا

پدران و مادران شهدا، فرزندان شما مرگ سرخ را برای این نسل تفسیر کردند و شما صبر سرخ را. خوشحالم که جانم را نثار اسلام و مکتب محمد(ص) و علی(ع) می‌کنم. و مفتخرم که ایدئولوژی‌ام اسلام است، اسلامی که به ما فهماند چگونه بیندیشیم و راهمان را انتخاب کنیم. ای کاش می‌توانستیم هزار بار به دست دشمن خدا کشته شده و دو باره زنده شوم تا دینم را نسبت به شیران روز و شاهدان شب، به پیرمردهای پنجاه شصت ساله و نوجوانان عزیزی که رهبر انقلاب آنها را رهبر خود می‌داند، به شهدا و مجروحین ادا کنم. /محمدکمال اخوان

******************

پدر عزیز و مهربانم، می‌دانم که عشق به فرزند زیاد است، و غم از دست دادن آن سنگین و دشوار. اما در مقابل عشق به خدا و برای خاطر او، این غمها سبک و قابل تحمل است، و حتی برای برخی از مردان خدا لذتبخش می‌گردد. چرا که می‌بینند چیزی را در راه خدا داده اند که از همه چیز برایشان عزیزتر بوده است. و خدای خود فرموده است «لن تنالوا البر حتی تنفقوا مما تحبون»: از چیزهایی که نزدتان عزیز است و دوستشان دارید، در راه خدا بدهید. و چه از فرزند عزیزتر و برای ما چه چیز از جان، شیرین‌تر که نثار قدم دوست کنیم. وزنهار که در این غم، بی‌تابی نکنید که از اجر و پاداش شما نزد پروردگار کم می‌شود. /ولی‌الله شیرالی

پدرم و مادر عزیزم، از آن روزی که به دنیا آمدم تمام تار و پود بدنم با اسلام درآمیخت. و از آن اوان کودکی همیشه آرزو داشتم که در کنار امام حسین(ع) می‌بودم و در کنار او شهید می‌گشتم. از همان کودکی، این فکر که من لایق یاری امام حسین نبوده‌ام که در کنار آن ابرمرد تاریخ باشم، چون خوره‌ای تمام وجودم را می‌خورد و فکرش چون پتکی در تمام اندیشه‌ام نواخته می‌شد. و حال که این فرصت طلایی را به دست آورده‌ام، امیدوارم کاری نکنید که از اجر آن کاسته شود. در مرگ من گریه نکنید چون موجب خنده‌های مستانة دشمن می‌گردد. بخندید که موجب گریستن دشمن و موجب آرامش خاطر من گردد، گر چه می‌دانم که بسیار دشوار است. اگر هم نخندید، حداقل گریه هم نکنید و بدانید که زمان شهادت من همان زمان عروسی من است، همان چیزی است که من در رسیدنش ثانیه‌ها را می‌شمارم. بدانید که این عروسی، جشن خون است. /کمال‌الدین طایفه حاج‌اکبر خامنه

******************

اگر جنازه‌ام گیرتان آمد، بر تابوتم یک جلد قرآن بگذارید تا مردم بدانند که هدفم خدا بوده و قرآن، و نه هیچ چیز دیگر. بر تابوتم عکس امام بزنید و در کنار آن عکس کوچک مرا بزنید تا مردم بدانند که این شهید، پیرو وفادار ولایت‌فقیه بوده. و در تشییع جنازه‌ام پرچم امریکا را به آتش بکشید تا مردم بدانند که هر ملتی را می‌شکنیم تا خود را در برابر الله شکسته و قربانی کنیم. بر جنازه‌ام گریه نکنید که شهید شدن گریه ندارد، شکست اسلام گریه دارد. و بهوش باشید تا اسلام شکست نخورد که روح مرا می‌آزارد. /محمدابراهیم هفتسن

******************

بر تابوتم عکس امام را بزنید و در کنار آن، عکس کوچک خودم را بزنید تا مردم بدانند که شهید، پیرو وفادار ولایت فقیه بوده، بر تابوتم یک جلد قرآن بگذارید تا مردم بدانند که هدف من خدا و قرآن بوده و نه هیچ چیز دیگر. بر جنازه‌ام گریه نکنید، یا اگر می‌کنید، صدایتان را بلند نکنید که شهید شدن گریه ندارد. شکست اسلام گریه دارد. و بهوش باشید که خدای ناکرده اسلام شکست نخورد که روح مرا آزار می‌دهد. از برای من تبلیغ نکنید. از شهادت من فقط برای اسلام تبلیغ کنید. /حمیدرضا مشکین‌آرا

******************

آری، مادر، بر تنم کفن بدوز که من پویندة راه حسینم و تداوم‌دهندة راه شهدا. آری، مگر از علی‌اکبر حسین عزیزترم؟ مگر من از هزاران هزار شهدای گلگون کفن بهترم؟ مگر نه این است که شهادت در مکتب ما و مذهب ما افتخار است؟ پس چه باک! یا پیروز می‌شویم و دشمن متجاوز را از خاک و میهن اسلامی بیرون می‌رانیم، و یا به فوز عظیم شهادت نایل می‌شویم که هر دو برای مؤمنان نیکویی است و خسران محسوب نمی‌شود. پس، مادر، چرا نگران باشی و چرا غم از دست دادن فرزند تو را دلگیر کند؟ مادر، امروز انقلاب ما قربانی می‌طلبد. و اگر می‌گوییم این جنگ، جنگ اسلام و کفر است، باید بهترین هایمان را فدای آن بکنیم، البته مؤمنان واقعی در مسیر اسلام و توحید گام برمی‌دارند، و آنها که امام خمینی را به عنوان نایب امام خویش در عصر حاضر پذیرفته‌اند چنین می‌کنند. آنها همواره در صحنه بودند و خطشان خط سرخ شهادت است. /محمدتقی باقری

******************

پدر، اگر خداوند شهادت را نصیب من می‌کرد، تو را به خدا قسم، برای من ناراحت مشو. چون در راه خدا و اسلام به شهادت رسیده‌ام، و این شهادت یک معجزه‌ای است که خداوند برای مسلمین آورده است. پدر، مثل من هزاران پیر و جوان در مقابله با دشمنان اسلام هستند و دارند شب و روز با آنها می‌جنگند تا اسلام را نجات بدهند و مسلمین را از زیر بار این کافران شرق و غرب بیرون بکشند. /شریف سنچولی

******************

پدرجان، افتخار کن که خداوند به تو چنین فرزندی عطا کرده است که در راه خدا انجام وظیفه می‌کند. اگر من در جبهه شهید شدم، چه سعادتی بهتر از این. مگر من از علی اکبرها بهترم و از علی اصغر‌ها کوچکترم؟ پدرجان، چه راهی را بهتر از راه سرخ حضرت حسین(ع) سراغ دارید. اگر هست به من نشان بده تا به آن راه بروم. اسلام در خطی است که همیشه به خون احتیاج دارد. با توجه به اینکه برادران دوازده ساله و سیزده سالة ما شهید می‌شوند، هنوز هم کم است و این درخت اسلام باید با این خونها آبیاری شود. /عیسی شیخ‌حسینی

******************

پدر و مادر عزیزم، خواهرانم و برادرانم را تشویق بکنید به شناخت و آگاهی و عمل به مسائل اسلامی و سیاسی روز که، خدای ناکرده، فریب دشمنان اسلام را نخورند، و خواهرانم و برادرانم را نصیحت کنید که راه اسلام تنها راه سعادت و پیروزی و رستگاری و فلاح است./رضا مقیری

******************

مادرجان، تو دیگر صاحب یک شهیدی و مسئولیت تو در جامعه، خیلی بیشتر شده و وظیفه داری به برادران و خواهران تکالیف اسلام را بیاموزی که راه سعادت آنان است. /رضا الهیار ترکمن

******************

پدر و مادر عزیزم، اگر مرا دوست دارید، این انقلاب را دوست داشته باشید، چون این انقلاب، انقلاب حسین(ع) است. حسین در کربلا قیام کرد و خمینی در ایران. و از خدا می‌خواهم که مرا به شهادت برساند. /مهدی شنگی

مادرم، پدرم، برادران، لباس مشکی نپوشید، چرا که زین العابدین(ع) و زینب(س) لباس و معجر نداشتند. حجله نگذارید. کمتر چراغان کنید و به یاد موسی بن جعفر(ع) باشید که تنها در گوشة زندان جان داد. همیشه به فکر امام و انقلاب باشید. /منصور دانش‌فر

******************

پدر و مادر، ممکن است بپرسید که ما چرا باید فرزندانمان را از دست بدهیم. در جواب باید بگویم که نه من از علی‌اکبر عزیزترم و نه شما از پدر و مادر علی‌اکبر بهتر. زیرا هرگاه اسلام دچار خطر شود، باید آن را به وسیلة همین خونها نجات داد. درست است که شما دربارة من زحمات زیادی کشیدید و به سختی و خون دل مرا بزرگ کردید، اما فراموش نکنید که در راه خدا دادید و با خدا معامله کردید. و کسی که با خدا معامله کند ضرر نمی‌کند. .... مادامی که انقلابمان به خون نیاز دارد، باید خون بدهیم تا پایه‌های حکومت «الله» محکم شود. پس راضی باشید به رضای خدا و صبر کنید بر قضای پروردگار. /محمد باقری سهرابی

۰ نظر ۱۵ مهر ۹۴ ، ۱۶:۴۶
همسفر شهدا

پدر و مادر عزیز و گرامیم، ممکن است وقتی که شما این نوشته را می‌خوانید، من دیگر نباشم و از حالت مادی که دارم، خارج شده باشم. چون برای یک مسلمان، مرگی وجود ندارد و این حالت تحولی بیش نیست. امیدوارم زیاد بی‌تابی نکنید که این کار از اجر شما می‌کاهد. انسان برای گذراندن امتحان در این جهان آفریده شده و تمام کارها و مسائل برای امتحان انسان است و فرزنددار شدن هم جزئی از این امتحان است. فرزند امانتی است پیش شما از طرف خداوند که در موقع لزوم باید آن را پس داد. من آموختم که زندگی مادی نکبت بار است و نباید منتظر باشم که مرگ مرا فرا گیرد، بلکه باید سراغ مرگ بروم. مگر انسان یکبار بیشتر می‌میرد؟ پس چه بهتر که آن یک دفعه در راه خدا باشد. باید بگویم که امید زیادی برای شهادت دارم و شهادت را یک افتخار می‌دانم برای مکتبم، میهنم. و شهادت را یک پیروزی می‌دانم و امیدوارم این پیروزی هر چه زودتر نصیبم شود. انسان تنها در مقابل مرگ تسلیم است. و هیچ کاری از او برنمی آید. پس چه بهتر که این مرگ در راه عشق خود و در راه آن کس باشد که انسان او را می‌پرستد. من زندگی را جز جهاد در راه عقیده نمی‌دانم و شهادت را جزو بهترین نعمتهای خداوند می‌دانم، زیرا که شهادت حد نهایی تکامل یک انسان است. و امیدوارم که احساس ناراحتی نکنید، زیرا آن کسی که به من جان داد و حیات اینک جانم را خریده و من هم با کمال میل جانم را فروختم و باز می‌گردم به سوی او. و من بی هدف راه امام و شهیدان را دنبال نکردم و کسی هم مرا مجبور به رفتن این راه نکرد. و شما مرا از دست نداده اید، بلکه هدیه کرده اید. نباید غیر از اسلام و قرآن به چیز دیگری فکر کنیم. هر چه خیر و صلاح انسان است در این کتاب نهفته و هیچ وقت به من ناکام نگویید. در نهایت کامم را گرفتم که بهترین نعمتهاست و شکر خدا که با جاری شدن خونمان، حکومتمان به حکومت عدل الهی آخر زمان متصل می‌شود. /علی(سعید) طائی

******************

برای فدا کردن چند قطره خون ناقابلم، که هیچ ارزشی در مقابل اسلام ندارد، به جبهه می‌روم تا شاید ذره‌ای از این سفری که در آن هستم در راه خدا باشد و برای خدا باشد. برادرها و پدرجان و مادرجان، به شما از خدا و راه خدا می‌گویم که همیشه به فکر خدا باشید و در راه خدا قدم بردارید و هیچ‌وقت و هیچ جا از خدا غافل نشوید که شیطان در انتظار است که شما را به سوی خود بکشد. و امام را یاری کنید. پیرو خط امام باشید و امام را دعا کنید. در مسجد بروید و در نماز جماعت شرکت کنید و شبها، نماز شب بپا کنید. /محسن شادفر

******************

مادرم، من برای این به جبهه آمدم که تو در میان مردم سربلند باشی و افتخار کنی که چنین فرزندی داری و با افتخار بگویی که من هم فرزندی در راه اسلام و آبادانی مملکتم دادم. /حبیب‌الله مجدزاده

******************

آری، براستی که مستضعفین وارثان زمین می‌شوند و ما پیش قراولها و وارثان زمین هستیم. و شما، ای خانواده‌ای که برای من بهترین خانواده هستید، پدر و مادر، شما بدانید هیچ قدرتی نمی‌تواند آتش خشم ملتی را که برای اسلام به پا خاسته فرو نشاند. و شما، پدر و مادرم، ما مصمّم هستیم که روزی این جان را به صاحب اصلی برگردانیم. چه بهتر که این جان را در راه خودش فدا کنیم. /حیدر کوشی

پدر و مادرم، من راهم را انتخاب کردم. امیدوارم که پس از شهادتم گریه نکنید، چون من لیاقت اشکهای شما را ندارم. ما می‌میریم تا به رنجدیده‌های جامعة فردا بگوییم که زندگی در رفتن است نه به مقصد رسیدن. اصلاً دلتان برای من نسوزد. فقط دلتان برای اسلام بسوزد که در این دنیای پر از کفر تنهاست. /علیرضا ارباب

******************

به شما، ای پدر و مادر عزیزم که از جان خود مایه گذاشتید، روز و شب بیداری کشیدید تا مرا تربیت کردید، تبریک عرض می‌کنم، زیرا می‌دانید که کشتة شما در چه راهی فدا شده. به توایم مادر عزیز که شیرزنی شجاع و روشن کنندة روح من هستی، در صورتی که در مقابل سخنان بی جای دشمن چاپلوس استوار و شاد باش. تا می‌توانی گریه کن اما نه در انظار مردم، نه، بلکه به دور از چشم آنها. و در مقابل آنها شاد باش و با روحیة عالی. و تو، ای پدر مهربان و گرامی و برادران و خواهران ارجمندم. از شما می‌خواهم که تا آنجایی که جان در بدن و زبان در دهان دارید، از دو طریق از اسلام و مکتب اسلامی، دفاع کنید و بدانید که من خوشحالم که جانم را نثار اسلام و مکتب محمد(ص) می‌کنم. /حسن مهری

******************

مادرم، سلام مرا بپذیر و مرا حلال کن. مادرجان، افتخار کن که فرزندت در راه خدا به این مقام بزرگ که لایق آن نیستم رسیده. و من هم افتخار می‌کنم که در دامن چنین مادری پرورش یافتم و در راه خدا به این مقام پرافتخار نایل گردیدم. مادرجان نتوانستم حق فرزندی را که بر گردن من بود، ادا کنم، چه در هنگام کودکی و چه در هنگام مجروحیتم چه بی خوابیها و انواع رنجهای دیگر بردی با این همه زحمتی که برایم کشیدی،‌من در عوض هیچ کاری برای تو نکردم. مرا حلال کن، برای من از خدای بزرگ آمرزش طلب کن و اگر خواستی برای این بندة حقیر گریه کنی، در خلوت گریه کن که دشمنان از غمگین بودن شما خوشحال نشوند. اما پدر عزیزم، امیدوارم که مرا حلال کنی و برایم آمرزش از خدا طلب کنی. چگونه من ناچیز نتوانستم و یا اصلاً در فکر این نبودم که پدرم بر گردن من حق دارد، و حق او را که پدرم است ادا نکرده و از شما عاجزانه می‌خواهم که مرا ببخشید. /داود مهری

******************

سلام بر تو که بالاخره بر مهر مادری خود غلبه کردی و فرزند خویش را به نبرد کفر و اسلام فرستادی. آری، مادرم سلام بر تو و به تمامی مادران شهیدان، مادر، من به وجود تو افتخار می‌کنم. در آن دنیا، باقی و سربلند خواهم بود. و تو، مادر، با سخن مادرگونه‌ات، نه از روی مهر مادری، بلکه از روی عشق به اسلام و با حجاب خود پیام مرا خواهی رساند. /مجید گنجه

******************

مادرم، چون کوه باش. آیا من از حبیب بن مظاهرها و ابوذرها، و یا از این شهدایی که در جبهه‌های حق علیه باطل به درجة رفیع شهادت نایل می‌آیند و برتر هستم؟ من هم باید بمیرم در راه قرآن و دین. افتخار کن مادر، افتخار... /هوشنگ معصومی

******************

پدرجان، اگر فرزندت قطعه‌ای از دل شماست، بدان که سرور شهیدان، تمام جان و دل و خون و گوشت حضرت رسول‌الله (ص) بوده که به خاطر حفظ اسلام جان خود را فدا کرده و درخت اسلام را با خون خود آبیاری کرد. حتماً می‌دانید که بر امام حسین(ع) چه گذشت. آیا خونی از خون حسین پاکتر و رنگین‌تر داریم که می‌خواهید بر من ناله و زاری کنید؟ و اگر خواستید اشک بریزید، بهاد امام حسین(ع) اشک بریزید. /عبدالعظیم خالدی

۰ نظر ۱۵ مهر ۹۴ ، ۱۶:۴۶
همسفر شهدا

مادر و پدرم اصلاً نگران نباشید، زیرا خدا با ماست و به فرمودة ابرمرد تاریخ، خمینی بزرگ، هیچ یأسی به خود راه ندهید که خدا با شماست. عزیزان من، همین قدر بگویم که اینجا از هر جایی برای ما عاشقان بهتر است. اینجا هنگامی که نیمه‌های شب از جا برمی‌خیزیم، صدای مناجات عزیزان به گوش می‌رسد ـ و چه زیباست به درگاه معبود نالیدن و آرزوی شهادت کردن! باور کنید این دنیا برای من قفس است و رفتن و رفتن و رفتن برایم بهتر از هر عطیه‌ای است. شما برای من گریه نکنید. صابر باشید و درس استقامت از رهبر عزیزمان بیاموزید که چطور در مقابل پسرش سیدمصطفی و برادرش طالقانی و یاورش بهشتی و بهشتی‌ها و رجایی و باهنر چون کوه استقامت می‌کند و به سان جدّ بزرگوارش صبور است. مادرم نشنیدی که لیلا و زینب چگونه در کربلای زینب استقامت کردند؟ تو نیز همچون آنان باش. /حمیدرضا احمدی کمرودی

******************

پیام به پدر و مادر: تنها خواهشی که از شما دارم این است که برایم اشک نریزید و لباس سیاه بر تن نکنید. و سعی در نوازش خواهر و برادر کوچکم داشته و آنان را نوازش کنید. آنها را به راه اسلام تشویق و هدایت کنید.

خداحافظ تو، ای مادر. مرا همیشه به خاطر بسپارید، چرا که من نزد خداوند هستم. اگر می‌خواهید چهره‌ام را بعد از مرگم ببینید، بنگرید آنجا را که شاخه‌ای جوانه زده، آنجا که گندم زارهای یک مزرعه ثمر داده‌اند. آنجا می‌توانید شادی تک تک بچه‌های نسل آزاد فرداها را بنگرید. /علی‌حسین بختیاری

******************

به مادرم بگویید آن قدر صبر کند که از صبرش، صبر به تنگ آید. به پدرش وفادارم بگویید که در سوگم شادمانی کند؛ و این را بداند که تا صدامیان بر زمینند، زندگی آرام ننگ است. ثروت ناچیزم را به شکم بادکردگانی بدهید تا گرسنگی، ایمانشان را نرباید.

به خواهرم بگویید که در مرگم نگرید. و در روز دفنم، هدایای مرا بپوشد و آنگاه راهم را ادامه دهد؛ سلاح برگیرد و با سلاح ایمان، بنیان بی ایمانان را بکند. راه حق را ادامه دهید و با باطل بستیزید تا حق پیروز گردد. /بهرام امامی

******************

پدر و مادر عزیزم، به تمام افراد خانواده می‌گویم که انسانی باشید پاکدل و یکدل، زیرا که انسان بودن و از فقر و بیچارگی مردن هزار بار بهتر است از پستی و بی عاطفه بودن. /حسین عادلیان

******************

ای مادر عزیزم، من می‌دانم دلتان می‌خواست و همواره از من می‌خواستید که ازدواج کنم و در کنارتان بمانم. البته من هم به این امر بی میل نبودم، ولی ما که خود را مسلمان می‌نامیم چگونه می‌توانیم زمانی که اسلام در جبهه‌ها به وجودمان احتیاج دارد سرمان را پایین انداخته و یک زندگی راحت و بی‌دغدغه را شروع کنیم و دلمان را بةیک سری کمکهای جزئی خوش کنیم در حالی که این انقلاب برای گسترده شدن و حاکم کردن احکام خود و نجات مستضعفان احتیاج به فداکاریهای بزرگ دارد و در چنین زمانی است که میزان ایمان ما معلوم گردیده و عمل ما ارزش پیدا می‌کند. /سعید افشار هاشم‌خانی

******************

ای مادر و پدر گرامی، اگر شهید شدم، مرا تشییع جنازه نکنید که از روی هزاران شهیدی که بی‌هیچ تشییع جنازه‌ای جانشان را در راه انقلاب فدا کردند شرمنده‌ام. و به روی سنگ قبرم اسمم را ننویسید. می‌خواهم همچون دهها هزار شهید دیگر گمنام باقی بمانم. اگر خواستید فقط این جمله را بنویسید: «پر کاهی تقدیم به آستانة کبریایی الله». /غلامرضا صفا

******************

در نبود من شیرینی پخش کنید و شهادت مرا تبریک عرض کنید که ان‌شاءالله من برای شما باقیات‌الصالحات و ذخیرة الآخرة باشم و بتوانم شفیع شما در آن دنیا باشم ان‌شاءالله تعالی. من از افرادی که امام خمینی را یاری نمی‌کنند بی زاری می‌جویم و آنها را دعوت به اصلاح و تهذیب نفس و متهذب شدن می‌کنم. /ابوالفضل نقاد

******************

پدر و مادرم، شما هم می‌دانید که سرنوشت همه ما رفتن است. ما همه از جانب خداوند آمده‌ایم و الزاماً به سوی او باز خواهیم گشت: انالله و انا الیه راجعون. امّا فرق است میان آن که خود اختیاری ندارد و اصولاً بازیچة دنیا قرار گرفته است، و اینک مسئله همین است. من رفتم امّا با شناخت کامل، با شناخت مسیری که بعد از پیامبر(ص) و امامان(ع) و قرآن کریم و امام امت، نایب بر حق امام زمان(عج) آن را بما شناساند. /فرامرز رمضانی‌زاده

******************

زندگی دنیا را دوست ندارم. و زنده ماندن فقط این ارزش را دارد که انسان خداوند را عبادت کند. و برای خدا بودن و کار برای خدا کردن خود عبادت است پس ارزش دنیا به عبادت رحمن و رحیم است. /هادی آشوری

انسان از بدو تولد تا پایان عمرش سعی در این دارد تا بتواند زندگی جاودان و ابدی خود را بسازد. و یک پدر و یک مادر همیشه سعی می‌کنند تا فرزند خود را به جایی برسانند تا به معراج برسد. و من امیدوارم مادر من خوشحال باشد از اینکه توانسته است امانتدار خوبی باشد و مرا سالم تحویل خالق بی همتا بدهد. /رضا جعفری گرگانی

******************

مادرم، مادر خوبم که تو را بعد از خدا بیشتر از چشمانم دوست دارم. کوه باش و چون کوه استقامت کن! لحظه‌ای از نام و یاد خدا غافل مباش و در این راه بکوش و هر چه بکوشی باز هم کم است. ای مادرم، قامتت را بلند گیر و ندای الله اکبر، خمینی رهبر و سخن شهیدان راه خدا را به مردم برسان که همان سخن آنان پیروی کردن از قرآن و خداست. /اکبر بیک‌محمدلو

******************

اگر کشته شدم، مادرم، برایم اشک نریز، نه برای اینکه کشته شدم، نه! برای اینکه لایق اشکهایی که می‌ریزی نیستم. /عبدالله(کیانوش) عقابی

******************

همه و همه می‌دانید که شهادت من و ما مسئله‌ای نیست که بتوان بر آن گریست، زیرا در مکتب ما شهادت یک سفر عاشقانه است که متعاقب آن، سعادت و رستگاری است. آیا سعادت و رستگاری دوست و عزیز شما غم‌انگیز است یا فرحبخش و شادی انگیز؟ پس اگر درست بیندیشید، برای ما جشن می‌گیرید، زیرا که ما سعادتمندترین انسانها خواهیم بود. /سیدحسین علوی

******************

تو، ای مادر، ای که رسالت زینب را بر دوش و پیام سرخ شهیدان را در سینه داری. مرا ببخش تا در پیچ و خم حوادث نلغزم. زیرا که تو باغبانی و من گل نورسته‌ای که سر از خاک بیرون آورده‌ام و منتظرم تا باغبان دلسوز مرا بپرورد تا نماز‌های نیمه شب فاطمة بزرگ را به من بیاموز تا چون زینب باشم و بتوانم پیام سرخ شهیدان را از کربلای زمان به نسلهای آینده برسانم. مادرجان، تو که با رنج انقلاب را تحمل کرده‌ای و برای خدا و به خاطر تحقق قوانین نجات بخش قرآن، سینة خود را در مقابل حوادث قرار داده‌ای، مرا زیستنی فاطمه‌وار و زینب گونه بیاموز؛ زیرا که تو زینب زمانی، زیرا که بوی عطر شهیدان را شنیده‌ای و دقایق پرشکوه و عظمت تشییع جنازة هر شهید را با پوست و گوشت و ذرات وجودت لمس کرده ای. و من می‌خواهم که به من راه و رسمی را بیاموزی که نجات و رستگاری من در آن باشد، تو با نمازهای نیمه شبان و رعایت حجاب و اخلاق اسلامی در خانه و اجرای دقیق قوانین الهی، درس زندگی را برای من هجی کن که در قدم اول زندگیم می‌خواهم زینب باشم و اسلام را بگویم و از اسلام دم بزنم و به خدا برسم، زیرا که همه چیزم در آن است و همه هستیم آن است، و من جز این هیچ چیز را نمی‌خواهم و هیچ راهی را. / مجید محمدزاده

۰ نظر ۱۵ مهر ۹۴ ، ۱۶:۴۵
همسفر شهدا

با نام خدا، آن که زنده است و سپاهیانش را یاری می‌کند و آن که جان را به امانت به همه داده و با تشکر از او که مرا امانتداری صدیق قرار داده که در لحظه‌ای که امانت خود را طلب کرد با روی باز تقدیمش کردم و با سلام به شما که چنین مقرر شده بود تا در این دوروزدنیا مزاحمی برای شما باشم و مسئولیت پرورش و تربیت مرا بر گردن شما نهادند. امروز سوّم محرم است و عملیات نزدیک. و ما هم آماده‌ی بستن بار سفری درازیم. ولی افسوس که دستمان خالی است و با کوله‌باری از افسوس از آنچه که می‌توانستیم باشم و نبودم راهی این راه می‌شوم و تنها چیزی که امیدوار به آن هستم فضل و کرم بی نهایت خداست که دلم را گرم می‌کند. پدر و مادر عزیزم، طبیعی است که از دوری من ناراحت خواهید شد، ولی این را که من در این ماه کنار سرورم بروم را به فال نیک بگیرید و بدانید که اینجا من راضی هستم ولی بدانید که من راحتم و همیشه از خدا می‌خواستم که با این بارتهی که من دارم شهادتم را در زمان و موقعیتی قرار دهد که شفیعم مولایم باشد والا هرگز روی رستگاری را نخواهم دید. و برای اینکه پسرتان به آرزویش رسید خوشحال باشید. و ما هر چه بکشیم کم کشیده‌ایم و بدانید هر چه بیشتر سختی بکشیم پاکتر خواهیم شد و راحت‌تر جان خواهیم داد و به دیار خوبان خواهیم رفت. و از جانب من خیالتان راحت باشد و بدانید این راه را همه باید بروند و بزودی همه را ملاقات خواهم کرد.

خواهر و برادرم، امیدوارم که بتوانید صبر کنید و ائمه و مصیبتهای آنان را از یاد نبرید، زیاد به فکر مرگ باشید و آنها را فراموش نکنید و راه شهیدان را ادامه بدهید و با یاد خدا در دل و ذکر خدا بر لب بر دشمنان اسلام بتازید که خدا یار شماست و در نهایت هم در کنار حق تعالی خواهید بود. /مهدی واعظی آشتیانی

******************

به نام خداوندی که وجودش را در وجود خود درک کرده‌ام و جانی را که او در من دمید برای تقدیمش آماده کرده‌ام. مسئلة اعتقاد به خداوند و وجود انقلاب الهی مان و رهبری پیامبرگونة امام امت، خمینی کبیر است که باعث می‌شود انسان وجود خویش را برای ایثار در این راه، بسیار کوچک پندارد. به پدرش و بالخصوص مادر ارجمندم، عرض می‌کنم: مگر نه اینکه «انالله و انا الیه راجعون»؟ پس چه بهتر که این بازگشتن به سوی او با رضا کامل و در راه او باشد. پس چه غم که من به این موت راضیم. کمترین غم به دل راه ندهید که من با دادن جانم در راه خدا بسیار شادم. در اینجا که هستم با مقاومت کامل، شیرینی شهادت را که برای خیلی ها در شهرها و پناههای دور از جنگ باعث خنده شده مضمضه می‌کنم و منتظر سرکشیدن آن بودیم که سرکشیدیم و راحت از دنیای فانی و بی وفای‌شرم‌آلود رخت بربستیم که کاش خدای رحیم ما را از گناهان پاک کرده باشد و ما را به سوی خود خواند. پدرش و مادر عزیزم، اگر اشکی ریختید اشک شوق باشد که غیر از این مرا آزرده می‌کند. نکند به کسی اجازه دهید که به شما تسلیت بگوید، چون شوق من، هر چه هست، می‌دانم که از شما لذتبخش‌تر است، چون رحمت خدا را به چشم دیده‌ام. پدر و مادرش عزیزم، اگر انتظار ازدواج مرا داشتید و ازدواج من شما را خوشحال می‌کرد، به شما تبریک می‌گویم. جشن بگیرید و شیرینی بدهید. من ازدواج کردم، با مرگ پاکی وصلت کردم که مرا به سوی خدا می‌برد. حجله‌ام اگر سنگرم نبود، در کنار سنگرم بود. لذت محیطش را چشیدم، حلقه‌های قشنگی در دست کردیم، حلقه‌های نارنجکهایی که چشم حسود دشمنان را از حدقه درمی آورد. بوسه از لبهای سرد تفنگم می‌گرفتم که وجودم را آتش می‌زد. من همه چیز را به راه خدا داده‌ام. آیا خدا با آن رحم و مهربانی مرا نمی‌پذیرد؟ پس شادی کنید تا شادم کنید. /یدالله فتاحی

******************

این انقلاب عمری دوباره به ما بخشید، عمری سعادت آمیز. پدر عزیزم، خوشحال باش که روضه‌هایت فریادرس من شد که حسین بگویم. و از هجرت حسین(ع) گفتی، مهاجر شدم. تو از هل من ناصرش گفتی، لبیک گفتم. از رشادتش گفتی، رشید شدم. از مظلومیت حسین گفتی بر ظالم خروشیدم. از رزم حسین گفتی، رزمنده شدم. از مقاومت حسین(ع) گفتی، مقاومت کردم. از سینة ستبرش گفتی، سینه‌ام را آماج گلوله‌ها کردم. و از شهادت حسین گفتی، شهید شدم. و خونم، مادر، ای مادر عزیز، همان قطره‌های شیر بود که در رگهایم جاری ساختی تا حسنت احسن شود، احسن. مادرم، سرت را بالا بگیر، قامتت را راسخ کن که فرزندت را به لیاقت سربازی حسین(ع) رساندی و در آن روز محشر پیش جده‌ات حضرت زهرا(س) سرافراز و خشنود و مقربی. /سیدحسن حسینی

******************

پدرم، درود بر تو که چونان ابراهیم فرزند خویش را به فرمان خدای بزرگ به قربانگاه فرستادی. بدان و آگاه باش که اسماعیلت هرگز از فرمان باری تعالی سر باز نمی‌زند و مرگ در راه خدا را جز سعادت نمی‌داند و زندگی را جز جهاد در راه عقیده درست نمی‌داند و شهادت را جزو بهترین نعمتهای خداوند می‌داند. مادرم، سلام بر تو که بالاخره بر احساس مادرانه‌ات پیروز شدی و فرزندت را روانة میدان نبرد کفار و مسلمین کردی و گفتی که تو را در راه خدا هدیه انقلاب اسلامی می‌کنم. و من به وجود تو افتخار می‌کنم که مادری از سلالة فاطمة زهرا(س) هستی. /عباس خزائی

******************

پدرم، افتخار کن که ابراهیم‌وار اسماعیلت را به قربانگاه فرستادی، افتخار کن و بدان که فرزندت همان راهی را رفت که تو می‌خواستی و گام در همان راهی گذاشت که اسماعیل گذاشت. /ابوالقاسم اخوان

******************

ای داغدیده‌ها، درست است که جوانهایتان، این گلهای تازه از غنچه باز شده، پرپر می‌شوند، ولی باید در نظر داشت که این جوانها برای چه کسی و چه هدفی و احیای چه مسلکی این گونه سرسختانه مقاومت می‌کنند. مسلماً برای خدا و قرآن و احیای سنتهای الهی و پیامبر است. و لازم است که این فرزندان اسلام این گونه علی‌اصغروار شهید شوند تا اسلام زنده بماند. و برای اینکه اسلام و این انقلاب زنده بماند، احتیاج به خونهای پاک این گونه برادران رزمندة مسلمان دارد تا جان از گمراهی و ظلمت و ظلم و ستم رهایی دهند. و خوشا به حال این مادرانی که فرزندان خود را قاسم وار به میدان نبرد حق علیه باطل می‌فرستند و این گونه مقاومت زینب وار می‌کنند و پیام خون جوانان و شهیدان را به گوش تمام جهانیان می‌رسانند. و من از خدا می‌خواهم که مادر من هم مانند مادران شهیدان صدر اسلام باشد و خداوند این توفیق را به او بدهد. /سیدعباس اصطهباناتی

اگر توفیق شهادت نصیبم شد، برای من گریه نکنید و خوشحال باشید و روی سنگ قبرم هم ننویسید جوان ناکام، چون به نظر من هیچ کامی شیرین‌تر از کام شهادت نیست. /سهراب امیرشاهی

******************

حال که جامعه حرکتی را پیش گرفته و می‌خواهد مسیری را طی کند، احتیاج به خون ما جوانان دارد، احتیاج به سربازانی که از اسلام دفاع کنند. حال که زمانی برای آزمایش رسیده است چرا ما خود را آزمایش نکنیم؟ ما می‌جنگیم برای رهایی نسلهای آینده. ما می‌جنگیم برای رهایی قدس. ما می‌جنگیم برای پیاده کردن احکام اسلام. ما می‌جنگیم و زمینه را برای ظهور مهدی (عج) آماده می‌کنیم. /مرتضی اصغری‌قمصری

۰ نظر ۱۵ مهر ۹۴ ، ۱۶:۴۴
همسفر شهدا