نیایش شهید 3
خداوندا، رشته افکار در کدامین سوی بگسترانیم و عنان قلم بر کدامین صفحه رها کنیم؟ سخن از چه بگوییم و دیده بر کدام کران بیفکنیم تا در چهارچوب محدود توانمان درک کنیم شکوه و حکمت عظیم و بیپایان تو را؟/حمید اسکندری
******************
بارخدایا، تو میدانی که تار و پودم با مهر تو سرشته است: از لحظهای که به دنیا آمدم نام تو را در گوشم خواندند و یاد تو را در قلبم گره زدند. و تو میدانی که در سراسر عمرم هیچگاه تو را فراموش نکردم. در سرزمینهای دوردست، در بیابانها فقط تو در کنارم بودی و در شبهای تار فقط تو روشنگر راهم بودی و در صحنههای خطر تو مرا محافظت میکردی./علی شاکری
******************
بار خدایا، ببین عاشقانت چگونه در دل سنگر سرد شبانه فریاد و ناله میکنند. بارخدایا، ببین عاشقان درگاهت چه آسان درس شهادت را از رهبر آزادمردان، حضرت سیدالشهدا، میآموزند و چگونه در دل کوهها و دشتها گمنام در خون خود میغلتند. بارخدایا، خودت شاهدی که این مادران حزبالله چه آسان از فرزندان خود در راه تو میگذرند، و تو شاهدی که این کافران سرکش چگونه ر دین محمد(ص) میکوبند. پس، ای خدای بزرگ، اگر خون بر شمشیر پیروز است، خون مرا جاری کن تا دین محمد برپا و استوار بماند./غلامحسین شجاعیمطلق
******************
خدایا، به جبهه آمدهام تا در نماز خون با تو سخن گویم، زیرا که میل پرکشیدن به سوی تو لحظهای رهایم نمیکند. خدایا، آمدهام تا بار دیگر، اسماعیلوار، همچون هزاران شهید دیگر، جان خود را نثار این انقلاب کنم: خود قربانی شوم تا شاید شمعی فروزان بر مشعلی سوزان برای پویندگان راه تو باشم. خدایا، آمدهام تا در مکتب شهادت درس آزادگی بیاموزم و خود را از بندهای دنیا ـ که هر لحظه زنجیر اسارت را بر پای انسان محکمتر میکند ـ برهانم و به سوی تو بیایم و آزاد شوم. خدایا، اگر میتوانستم این جامة تنگ را بدرم و از این زندان که برای فرزندان آدم درست کردهاند رها شوم و به سوی تو بیایم، یک لحظه جانم را در دام صیاد نمیگذاشتم./حمید خسروی هزاره
******************
خدایا، مولاجان، پروردگارا، من صبر میکنم بر عذابت. خدا، مستحق عذابم: نافرمانی کردم، معصیت کردم، گناه کردم. اما، خدا، چطور صبر کنم بر دوری تو خدایا، من صبر میکنم بر آتش دوزخت؛ من مستحق عذاب دوزخت هستم. اما چگوه چشم بپوشم از کرامت؟ آخر تو رحیمی، تو کریمی، تو مهربانی./شهریار طالبی
******************
خداجان، تو را شکر میکنم که چنین نعمتهایی به من دادی تا خود را اینگونه وارسته ببینم. اکنون، با تمام وجود، شهادت را از تو میطلبم. آری، وقت پیوستن است، وقت رفتن است، وقت دیدار معشوق است./غلامحسین طالبی رحمتآبادی
******************
ای خدایی که لطف تو بود که مرا در زمرة مسلمانان قرار داد، حال مرا جزء مؤمنان قرار ده و درجة ایمانم را به حدّی برسان که رضای تو رضایم گردد. خدایا، گرچه نامم مسلمان بود، آنگونه که باید از روی دستورات حیاتبخش اسلام پیروی نمیکردم./حمید طالبی
******************
پروردگارا، ای وای بر من که حال پریشان یتیمی را میبینم و به گریه نمیافتم و اشکهای آن مادر مصیبتزده و آه آن مظلوم قلبم را نمیلرزاند و درصدد درمان درد آنان برنمیآیم و رقت و عطوفت دلم را فرا نمیگیرد!/علی صفاری
******************
خداوندا، از قلب سختم به تو شکایت میکنم. پروردگارا، تو تنها کسی هستی که دوای دردم پیش توست، و تنها تو قلبم را نرم میکنی و نور را در آن نفوذ میدهی. بزرگا، دلم از سنگ است ولی کاش سنگ بود، زیرا از سنگ نهر میجوشد و میشکافد و از آن آب خارج میگردد، و بعضی دیگر از سنگها از ترس خدا فرود میآیند، ولی این قلب از سنگ هم سختتر است./علی صفاری
******************
خدایا، اگر بعضی از ما رزمندگان صفات اخلاقی یک رزمندة واقعی را نداریم و شایستگی این را نداریم که بر خود نام «سرباز امام زمان(عج)» را بگذاریم، ولی تو با دیدة بخشش به اعمال ما بنگر، و مبادا به خاطر خطای ما پیروزی را از ما دریغ داری./محمد غلامی چیمه
خدایا، ببین که عاشقان درگاهت چگونه ملتمسانه و عاجزانه تو را میخوانند. ببین که چطور امام زمانشان را عاشقانه فریاد میزنند و به ظهور میطلبند. بارالها، خودت مارا در این عملیات یاری کن و تنهایمان مگذار، که فقط به تو توکل میکنیم و بس. خدایا، خودت فرماندهی را به امام زمان(عج) عطا کن. خدایا میشود که در این دم آخر چشمانمان به جمال نورانی امام زمان منور شود؟ آیا میشود به این بزرگترین آرزویم برسم؟ خدایا، ببین چگونه «یا زهرا، یا زهرا، یا زهرا(س)» میگویند. ببین که چگونه «حسین حسین» میگویند و در افق کربلا اشک میریزند. ببین چگونه ملتمسانه و عاشقانه «خدایا، خدایا تا انقلاب مهدی خمینی را نگهدار» میگویند. خدایا، آیا راضی میشوی که این فریادها بیجواب بماند؟ «انک سمیع مجیب.» بارخدایا، میدانم که درد ماندن سخت است و از هر دردی بالاتر است، و از آن سختتر در انتظار وصال، از هجر گداختن؛ ولی بالاخره باید رفت و هر ماندنی رفتنی به دنبال دارد./مهدی فریدطالبنیا
******************
خدای من، چه شد آن لحظات، آن دمها که تو را در آب میدیدم، تو را در خاک میدیدم، در دود در تاریکی شب؟ و در هنگام سپیدة سحر تو را در جبین پرضیای بسیجیها؟ تو را بر لبا مؤذن خاکریزها؟ در چهچهة مسلسلها، در غرش توپها و در دانه دانة تسبیح آن رزنمده که فقط برای زیارت فرزندت حسین(ع) آمده بود میدیدم؟... آه، خدای من! این لحظات را چگونه به فراموشی میسپارم و یا چگونه در صورت نبودشان مرگ را مضمضه نکنم و تمامی روح و جانم را در قطرات سرشک به گونههای زردم جاری سازم و در غلتیدن آخرین قطرة اشک خود به خود بر زمین ـ که تنها همسایة من است ـ مفلوک نغلتم؟/احمد علیایی
******************
الهی، دانستم که تو متاع پاک را و کالای نیکو را خریداری. پس چگونه شد که این زنگار ناچیز را خریدار گشتی؟ معبودا، مگر من چیزی جز گناه، آلودگی. ناپاکی، سیاهی به کولهام گذاردم؟ غفورا، مگر من چه هستم جز هوای نفس/ عزیزا، مگر من چه گفتم جز حرف گزاف و چه شنیدم جز گفتار بیهوده؟/سیدمحمد عظیمی
******************
خدایا، عقیدهام را از شر عقدهام مصون بدار. پروردگارا، انصاف و عدالت را روزیم گردان و در خط خودت مستقیم و پایدارم بدار. مرا دوستدار دوستانت و دشمن دشمنانت قرار بده. مرا با حقایق کتابت آشنا فرما و نور ایمان را در دلم بتابان. چراغ عقلم را پرنور بدار و زبانم را از لغو بگریزان. لغزش و انحراف را از دست و زبان و قلم و قدم و چشمهایم دور بدار و نیت بد را در قلبم رسوخناپذیر بدار. حب دنیا را از دلم بزدای و محبت آخرت را جایگزین گردان./علی عدالتمنش
******************
خدایا، دوست دارم همچون برادر شهیدم محمود با عذاب و شکنجه جان دهم تا گناهانم آمرزیده شود، چون طاقت عذاب اخروی را برای یک لحظه ندارم./فریدون(علی) گلدیانی
******************
خدایا، مرا از کشته شدن در راه تو چه باک؟ خدایا، تو زبان ما را از دروغ پاک کن تا انچه را که ادعا داریم عمل کنیم... خدایا، به من یک مجاهدت علیگونه و یک شهادت حسینوار عنایت کن ـ گرچه نالایقم./محسن عقیلی آشتیانی
******************
خدایا، تا به کی در این دنیا تابع نفسمان باشیم؟ دیگر میخواهم فرار کنم از این درون و فریاد برآورم که «عاشقم!» و فریاد زنم که «دیوانهام!» بله عاشقم، عاشق راه خدا؛ دیوانهام، دیوانة کشته شدن در راه خدا./رحمتالله انصاری
******************
مة اطهار(ع) را لحظه به لحظه در دل ما بیشتر کن. چون خجالت میکشیم مستقیم با تو صحبت کنیم، اینها را واسطه قرار میدهیم، هرچند از اینها هم خجالت میکشیم. اما مگر به جز تو کسی را هم داریم که نزد او گله کنیم./حسین بادینده
******************
خدایا، به من آن شوقی عطا فرما که به درگاهت با اشتیاق بیایم. خدایا، زبانم را به ذکرت گویا و دلم را به دوستیت بیتاب فرما... خدایا، چهقدر به من نعمتها عطا کردی که من شایستگی آن را نداشتهام؛ و چهقدر بد کردم که خودت، از روی مهربانی، آنها را نزد مردم خوب جلوه دادهای. و، ای خدا، اگر پرده از اعمالم برداری، خجل و شرمنده هستم. خدایا، هرچه به درگاهت گریه و ناله کنم، روحم و قلبم آرام میگیرد. دوست دارم که همیشه به درگاهت تضرع کنم، که این عمل برایم روحبخش است./نصرالله غلامی
******************
پروردگارا، در بستر تشیع سرخ به خون خفتم تا خفتگان و بازیخوردگان را از خواب غفلت بیدار کنم./حسین آذرنیا
******************
سپاس خداوندی را که بر ما فرماندهی قرار داد که طریقة صحیح مرزداری را از او آموختیم. و سپاس خداوندی را که بر ما منّت نهاد و تکلیف احیای اسلام را برعهده ما قرار داد و بر این اراده ماند که ما را وارثین زمین قرار دهد و ما به این عنایت افتخار میکنیم./محمدمهدی عباسی
******************
الهی، اگر یکبار گوی بندة من، از عرش بگذرد خندة من... الهی، چو حاضری چه جویم، و چون ناظری چه گویم الهی، دستم گیر که دست آویز ندارم؛ عذرم بپذیر که پای گریز ندارم. الهی، اگرچه طاعت بسی ندارم، در دو جهان جز تو کسی ندارم./حسین عادلیان
******************
الهی، چه کنم تا تو را شناسم و خون دل از دیده بپالایم. الهی، کدام درد از این بیش باشد که معشوق توانگر بود و عاشق درویش؟ الهی چون آتش فراق داشتی، با آتش دوزخ چه کار داشتی، الهی، با تو آشنا شدم، از خلایق جدا شدم؛ در جهان شیدا شدم، نهان بودم پیدا شدم. الهی، نوازندة غریبان تویی و من غریبم؛ دردم را دوا کن که تویی طبیبم، ای دلیل هر گم گشته...
هرکس ز در تو حاجتی میخواهد من آمدهام از تو تو را میخواهم
الهی، توانگران بر زر و سیم نازند و درویشان به «نحن قسمنا» سازند. الهی، اگرچه شب فراق تاریک است، دل خوش دارم که صبح وصال نزدیک است:
عاشق چو دل از وجود خود برگیرد اندر دو جهان دو زلف دلبر گیرد
بالله که عجب نباشد از دلبر او او را به کمال لطف دربر گیرد
الهی، دیگران مست شرابند و من مست ساقی؛ مستی ایشان فانی است و از من باقی:
مست توام، از جرعه و جام آزادم مرغ توام، از دانه و دام آزادم
مقصود من از کعبه و بتخانه تویی ورنه من از این هر دو مقام آزادم
الهی، اگر از دوستانم، حجاب بردار؛ و اگر مهمانم، مهمان را نیکو دار. الهی، حجابها از راه بردار و ما را بما مگذار. الهی، اگرچه بهشت چشم و چراغ است، بیدیدار تو درد و داغ است.
الهی، هرکه با تو سازد گویند دیوانه است، و هرکه با خود پردازد از تو بیگانه است.
چون خود دانی که این فسانه است، هدایت فرما که عذرها بهانه است.
نم بندة عاصیم، رضای تو کجاست؟ تاریک دلم، نور و ضیای تو کجاست؟
ما را تو بهشت اگر به طاعت بخشی، آن بیع بود، لطف و عطای تو کجاست؟/حسین عادلیان
خدایا، بگذار در معرکة نبرد حق و باطل عاشقانه بتازم و طاغوت و شیطان را بر زمین بیندازم. بگذار پروانهوار به دور شمع وجودت بگردم و بسوزم، تا قید و بند را ببرم و آزادانه در معرکة حیات جولان دهم. بگذار با شمشیر بران شهادت سکوت تاریخ را بشکنم... بگذار از جاذبة مادّی خود را آزاد کنم./مسعود صالحی
******************
خدایا، درست است که لیاقت ندارم، ولی خواستن از کریم عیب نیست. پس من از تو میخواهم، و از تو خودت را میخواهم نه بهشتت را؛ لغایت را میخواهم نه جنتت را. معبودا، وجه خود را به من هم نشان ده./ناصر شفیعی
******************
خداوندا، از تو چنان شرمسار و خجلم که اگر غفران و لطف بیحساب تو نبود و اگر نگفته بودی «إنّ الله یغفر الذنوب جمیعاً»، و اگر سیدالساجدین تو را «غافرالذنب الکبیر» نمیخواند، نمیدانستم با عذاب الیم تو چه کنم و چطور بار دیگر از تو درخواست عفو و بخشش کنم. خدایا، بار گناهان ما را از موهبت مناجات با تو محروم ساخته.../سیدمحمدرضا سیدآقا
******************
خدایا، جور دیگری نمیتوانستم در راه تو، برای اسلام و مسلمین، خدمت کنم: نه زبانی داشتم که اسلام را به دیگران بفهمانم و نه ثروتی داشتم که در راه تو برای نشر اسلام و مسلمین خرج کنم. خدایا، از آن اول که میخواستم عضو سپاه بشوم، به یاد تو داخل سپاه شدم و به یاد تو مأموریت رفتم و به یاد تو جنگیدم، و حالا هم ـ تا آنجا که جان در بدن داشته باشم ـ جهاد خواهم کرد./محمد صمدی
******************
بارالها، از تو میخواهم به من یقین رهبرم را عطا بفرمای که بتوانم با دشمنانت، بدون هیچ سازشپذیری، مبارزه کنم. بارالها، به من صبر و مقاومتی همچون شهید مظلوم بهشتی عنایت فرما تا بتوانم در مقابل شایعات و تهمتهایی که دشمنان به ما میزنند مقاوم باشم و راهم را ـ که همانا راه توست ـ ادامه دهم./حسن سعیدی نیشابوری
******************
ای دوست پر از مهر، ای یاور درماندگان، ای فریادرس واماندگان، تنها به تو امید بستهام. وقتی همة درها به رویم بسته است، تنها تویی که در را برویم میگشایی، به رویم لبخند میزنی. اگر تو نبودی من میمردم، خفه میشدم، خفقان میگرفتم. بیتو من چه میکشم! مونس شبهای تنهای من، با فکر تو آرام آرام جسد مردهام تکان میخومرد و حرکت میکند و زنده میشود. وصال تو رنجهای سالهای فراق را خواهد کشت، غم را از دلم خواهد برد و مرا چون پرندهای خسته از زندان قفس. بستوه از شب و روز آزاد خواهد ساخت. و من تنها با فکر تو زندهام، با یاد تو این تلخیها را میکشم، زمان را با تمام سنگینیش بر پشت نحیفم گذاشتهام و میکشم. و تنها یاد توست که نوازشم میکند، «خسته نباشی» میگوید و مرا امیدی میدهد./ارشد نعلبندی
******************
بارالها، هنگامی این وصیتنامه را مینویسم که دیگر صبرم از شوق وصال تو تمام شده و این دنیا دیگر باریم جز قفسی نیست، قفسی که جز گناه و معصیت در آن کاری نمیتوانم بکنم:
هرکه از جان بگذرد جانش دهی، هرکه جان در باخت جانانش دهی
هرکه گردد مبتلای درد عشق از وصال دوست درمانش دهی/احمد کربلائی صفرعلی
******************
خدایا، خودت میدانی که مدتهای زیادی است که در پی تو هستم. در این مدت مصیبتها دیدم و دوریها تحمل کردم. دوستانم از کنارم رفتند، آنان که با هم همچون برادر بودیم. و وقتی مدتها آنها را نمیدیدم، سخت محزون میشدم، ولی حالا آنها را نمیبینم و فقط یادی از آنها برایم زنده است. ولی، خدایا، خودت میدانی که من این مصیبتها و رنجها را فقط به یک امید تحمل میکردم و این امید بود که مرا تا به اینجا نگاه داشت، و این امید وصل تو بود که سختیها را برایم شیرین و گوارا میکرد./احسان کشاورز محمدی
******************
تو که از همه غریبتر و مظلومتری، ای الله، ای همه چیز من و همه... تو که این همه لطف و کرم کرده و میکنی ولی در دلهای خلایق مظلومی؛ تو که اندک مردمان همیشه یادت میکنند ولی اکثر مردم غریبت کردهاند در دل؛ تو که اگر میشناختمت، دیگر چه کم داشتم؛ تو که آتش عشقت در دل عاشقت غوغا میکند؛ تو که دوست داری مخلوق و بندهات در راهت همه کار بکند و در آخر جان را نثال تو کند؛ تو که از پدر و مادر و از هر نزدیک و محبوبی بیشتر دوستم داری؛ تو که در انتظار آشتی بندهات هستی... خدایا، مرا عاشق خود بگردان. خدایا، عشقهای مجازی بیچارهام کرده. خدایا، محبت و عشق، همان که تو در من قرار دادی، در مسیر خود نیست؛ آن را در مسیر خودش، که همان تو هستی بینداز. اگر عاشقت شوم، که دیگر شبها خواب ندارم؛ اگر شیدایت شوم، که دیگر به اغیرا کار ندارم؛ اگر آشفتهات شوم، که دیگر به حرف مردم اعتنا ندارم. دیگر ریا، محبوبیت، ریاست، خودخواهی، جلبنظر دنیا و تمام لذایذش برایم معنا ندارد. اگر با تو باشم، نامت دلم را میلرزاند؛ اگر آتش عشقت در دلم باشد، که از مناجات خسته نمیشوم ـ مگر جنون و عاشقی، دیدار و بودن با معشوق را رها میکند؟/حمید کیهانی
******************
بارالها، این روزها تمام فکرم این است که با تو چگونه روبهرو خواهم شد. از فکر این دیدار عرق شرم از سر و رویم سرازیر است. خدایا، کمرم زیر بار سنگین گناهان خم شده و تابی نیست که از فرط این سنگینی قامت راست کند... تا به کی بمانم و ببینم که دوستانم از کنار من سبکبالانه پر میگشایند و به سوی تو با دلی آکنده از عشق میشتابند و من در این میان فقط نظارهگر این پروازهای عاشقانه باشم؟... خدایا، دوست دارم که آرامآرام به گرد شمع عشقت بگردم و بالهای خسته و ناتوانم را آرام با آتش عشقت آشنا کنم، و چون پروانهای عاشق بسوزم تا بقا یابم؛ باشد که با سوختنم در این دنیا از سوختن در آتش قهرت برحذر باشم./محمد کاظمی
******************
خدایا، من از تو میخواهم به حق آن رحمتت که همه چیز را فراگرفته، و به آن نیرویت که همه چیز را به وسیلة آن مقهور خویش کردی و همه چیز در برابر آن خاضع و همه در پیش آن خوار است، و به جبروتت که به وسیلة آن بر همه چیز چیره گشتی، و به عزتت که چیزی در برابرش نایستد، و به آن عظمت و بزرگیت که پر کرده هر چیز را، و به آن سلطنت و پادشاهیت که بر هیچ برتری گرفته، و به ذات پاکت که پس از نابودی هر چیز باقی است، و به نامهای مقدست که اسامی هر موجودی را پر کرده، و به آن علم و دانشت که به هر چیز احاطه یافته، بپذیری توبة مرا و آزادم سازی از وابستگیهای غیر خودت و شهادت را نصیبم سازی که تا ابد زنده بمانم ـ زنده به خاطر تو و از تو میخواهم بهای خونم را ظهور حضرت مهدی(عج) قرار دهی. خدایا، اینک که غرق در عشق تو هستم و در آتش فراقت میسوزم و از عشق دیدارت آرام ندارم، آنگونه شهیدم کن که در روز قیامت از سرورم، امام حسین(ع)، و امام حسن(ع) خجالت نکشم. جسمم را پاره پاره کن و پیکرم را گمنام ساز و تشنه لب شهیدم کن، ولی حضرت مهدی(عج) را نشانم ده تا چشمان پرفروغش را ـ که نظارهگر انقلاب اسلامی ماست ـ ببینم. امام حسین را نشانم ده تا به ایشان بگویم که اگر آن روز تو مرگ سرخ را به خاطر پایداری دین محمد(ص) پذیرفتی، ما پاسداران نیز اینک مرگ سرخ را به خاطر پایداری انقلاب اسلامی ـ که زمینهساز انقلاب مهدی است ـ با آغوش باز و دلی عاشقانه پذیرفتیم. پیامبرت، محمد(ص)، را نشانم ده تا به او بگویم که آنچه خدایت توانم داد جهت رساندن پیامت به گوش جهانیان گمراه کوشیدم... و علیاکبر را نشانم ده تا به ایشان بگویم که اگر آن روز تو با پدرت مردانه بیعت کردی و او را یاری دادی، من هم اینک با خمینی بیعت میکنم./محمدرضا کربلائی حاجاوغلی
خدایا، رحمتت را در قالب شهادت به من عطا کن؛ خدایا، اعمالم را خالص کن... خدایا، توفیق بیدار شدن در شب را از من مگیر. خدایا، رزق حلال و وسیع و طیّب نصیبم کن. خدایا، توفیق حضور در جبهه را از من مگیر. خدایا، مرا دوستدار ائمه و محب حسین(ع) و مهدی(عج) قرار بده. خدایا من ظرفیت ندارم که مهدی را ببینم؛ این ظرفیت را نصیبم کن. خدایا، مرا سرباز مهدی قرار ده، نه سرباز دست بستة شیطان./مجید فرشته
******************
الهی، چون در تو نگرم، از جمله تاجدارانم و تاج بر سر؛ و چون بر خود مینگرم، از جمله خاکسارانم و خاک بر سر./محمدعلی فتاحزاده
******************
خدایا، مرا از این قفس تنگ برهان، و همانطوری که از مادیات رهانیدی، به معنویات بیشتر سوق بده... خدایا، تو را بینهایت سپاسگزارم که روح و نفسم را از این دنیا رهانیدی و مرا وابسته به این دنیا نکردی./محمدحسن مسعودی همتآبادی
******************
خدایا، به من کمک کن تا بتوانم آن شعور و کمالات انسانی و اسلامی را، که موجب رشد یک انسان مسلمان متقی میشود، به دست آورم و بتوانم در جهتی که رضای تو در آن است گام بردارم./حمیدرضا محمدی
******************
خدایا، سرودمان را شنیدی؟ «انالله و اناالیه راجعون». خدایا، فریادمان را شنیدی؟ «نصر من الله و فتح قریب.» خدایا، آوایمان را شنیدی؟ «لااله الا الله.» خدایا، شعرمان را شنیدی؟ «فبأیِّ آلاء ربِّکما تُکذّبان.» پروردگارا، کتابمان قرآن، پیاممان ایمان، جرممان قیام، راهمان اسلام، اماممان امام، سلاحمان وحدت، درسمان جهاد، سلاحمان تقوا، مقصدمان شهادت./محمد مهاجری ابرنمان
******************
پروردگارا، سالهای فراوان از عمرم سپری شد و شبها و روزها پشت سرهم فرارسیدند و به گذشته درخزیدند و چهرة واقعی زندگی همچنان برای من، تیره و تار و به شکل معمایی ناگشودنی، همواره آزارم میداد. و با گذشت روزگاران و افزودن عمر، کولهبار گناهان بر دوشم سنگین و سنگینتر میگشت، و رسوب گناهان همچون زنگاری از تیرگی بر قلبم افکنده بود. با آنکه تو فرموده بودی «إنّما الدنیا لعب و لهو» (دنیا بازی و بیهودهای بیش نیست)، این درایت در ما نبود که معنی این کلمات الهی را درک کنیم، و گوش جانمان در اثر کثرت گناه کر شده بود و چشم و دلمان از فزونی تقصیر کور گشته بود و زبانمان بر اثر بیهودهگوییها لال گشته بود. و اگر تو به فریاد ما نمیرسیدی، چه بسا که در بند شهوات حیوانی و هواهای نفسانی له میشدیم. معبودا، کدام ارباب در حق غلام و بندهاش اینقدر مهبران است جز تو؟ جز تو که همواره ما را در سختترین پرتگاهها و لغزندهترین لغزشها درمییابی./مهدی رضا