همسفر شهدا

همسفر شهدا ، زنده یاد سید علیرضا مصطفوی

همسفر شهدا

همسفر شهدا ، زنده یاد سید علیرضا مصطفوی

همسفر شهدا

فعال فرهنگی ، طلبه بسیجی ، ذاکر اهل بیت (ع) ، پرپر شده راهیان نور و همسفر شهدا
زنده یاد "سید علیرضا مصطفوی"

سید علیرضا مصطفوی در هفدهم تیرماه سال ۱۳۶۶ مصادف با میلاد حضرت ثامن الحجج علی ابن موسی الرضا (ع) در خانواده مذهبی و در محله میدان آیت الله سعیدی (غیاثی) دیده به جهان گشود. مراحل رشد را به همراه آموزه های دینی سپری کرد. پس از جذب در بسیج مسجد موسی ابن جعفر (ع ) ابتدا کانون نوجوانان شهید آوینی و هیئت رهروان شهدا را تاسیس نمود و سپس مسئول فرهنگی بسیج شد و با جذب نوجوانان محله کار فرهنگی را آغاز نمود.
در نهایت در تابستان سال ۱۳۸۸ به دلیل سفر به مناطق عملیاتی دفاع مقدس آسمانی شد.
در این رابطه گروه فرهنگی شهید ابراهیم هادی پس از مصاحبه با خانواده و دوستان و همراهانش ، کتابی با عنوان «همسفر شهدا» تهیه و در سرتاسر کشور توزیع نمودند.

پس از مطلع شدن رهبر معظم انقلاب از زندگینامه وی ، ایشان پیام زیر را به همراه یک جلد قرآن کلام الله مجید به خانواده وی اهدا نمودند.

«خداوند سکینه و سلام بر قلب این مادر دلسوخته و رحمت بی منتها بر قلب آن جوان صالح عطا فرماید»

طبقه بندی موضوعی

۶ مطلب در اسفند ۱۳۹۴ ثبت شده است

بـِسـم ِ ربـــــِّـ الشــُّـهـداءِ و الصِّـدیقیــن

 

سردار شهید مصطفی حلوائی


فرمانده گردان شوش

 

تولد : 1330/1/1 . خمینی شهر

شهادت : 1362/12/25 . عملیات خیبر

آرامگاه : اصفهان ، گلستان شهدا

 

سردار شهید مصطفی حلوائی در خمینی شهر متولد شد پدرش به واسطه علاقه شهید به امام خمینی(ره) نام او را مصطفی نامید وی کودکی باهوش و مستعد بود.


با شروع بسیج به فرمان امام و هسته‌ های مقاومت دانش آموزی پیوست و با علاقه فروان پس از فراگیری فنون نظامی خود به آموزش پرداخت و به تربیت و آموزش نیروها جهت اعزام به سنگرهای دفاع مقدس مشغول شد . اولین حضور مصطفی در جبهه های نبرد به تاریخ 23 تیر60 بود. او به جبهه میمک اعزام شد و حدود 10 ماه یکسره در خط آتش به دفاع از آرمان های انقلاب در مقابل تجاوز بیگانگان پرداخت.



پس از آن در تاریخ 16تیر61 به جبهه جنوب اعزام شد و تا آخر آنجا ماند .جرأت و شهامت واستعداد سرشار؛ از حلوائی قهرمانی شایسته و الگویی مناسب ساخته بود. چون مصطفی ورزشکار هم بود و در رشته های فوتبال و کشتی افتخارهایی نیز بدست آورده لذا روحیه پهلوانی و مقاومت را در هم آمیخت.


روحیه مقاومت و خستگی ناپذیر او همیشه قابل تحسین بود در همه جای جبهه مصطفی را می شناختند چون او در عملیات های زیادی مانند شوش ، بیت المقدس ، رمضان ، محرم، والفجر مقدماتی، والفجر 4 و خیبر با سمت فرماندهی گردان شرکت کرد.


در عملیات خیبر سردار شهید مصطفی حلوایی با نیروهای تحت فرمانده ای خود حماسه سازی کرد و سرانجام با دریافت پاداش سه سال حضور در جبهه حق علیه باطل به درجه شهادت نائل و به کاروان شهدا پیوست.

 

شادی ارواح طیبه شهدا به خصوص سردار شهید مصطفی حلوائی صلوات

الـلَّـهــُمَّ صــَلِّ عَـلَـى مُـحَمَــّـدٍ و آلِ مُـحَـمــَّدٍ و عَـجِّـلْ فَرَجَــهم

 

۰ نظر ۲۲ اسفند ۹۴ ، ۱۲:۵۱
همسفر شهدا

بـِسـم ِ ربـــــِّـ الشــُّـهـداءِ و الصِّـدیقیــن

 

شهید حجت الله رحیمی

 

پرپر شده راهیان نور

 

تولد : ۱۳۶۸/۱۲/۲۴ - باغملک

شهادت : ۱۳۹۰/۱۲/۱۸ - پرپر شده راهیان نور

 

شهید حجت الله رحیمی در تاریخ ۱۳۶۸/۱۲/۲۴ در شهر باغملک دیده به جهان گشود و درسال ۱۳۷۹ یعنی در سن ۱۱ سالگی به عضویت پایگاه مقاومت بسیج مسجد سیدالشهدا باغملک درآمد و فعالیت مذهبی خود را بعنوان موذن ومکبر در این مسجد شروع نمود.

 

وی در سال ۱۳۸۴ به عنوان عضو فعال بسیج فعالیتهای رزمی و فرهنگی خود را گسترش داده و به عنوان مسئول فرهنگی و مسئول اطلاعات پایگاه مقاومت امام حسین (ع) باغملک منصوب گردید .

 

 وی همچنین  از سال ۱۳۸۰ در سطح مساجد و هیئت های شهرستان مداحی می کرد و در سال ۱۳۸۵ هیئت خانگی نورالائمه را با هدف گسترش فرهنگ معنوی اهل بیت عصمت و طهارت راه اندازی نمود و در طول مدت فعالیت خود توانست صدها مراسم مذهبی را در مناطق مختلف شهرستان و استان خوزستان برگزار نماید.


 

وی که از محبیوبیت خاصی در بین جوانان شهرستان برخورد دار بود توانست جوانان زیادی را به محافل مذهبی جذب نماید که این نوع فعالیت در سطح استان بی نظیر بوده است.

 

همزمان با راه اندازی این هیئت از سال ۱۳۸۶ به عنوان خادم الشهدا به عضویت موسسه طلایه داران آفاق قم در آمد و در پایان سال به عنوان عضو هیئت استقبال کننده از کاروان های راهیان نور کشور در مناطق جنوب فعالیت می نمود.

 

علیرغم فعالیت و داشتن روحیه بسیجی شهید حجت در زمان فعالیت در مناطق عملیاتی به عنوان خادم الشهدا با بچه های ارتش فعالیت داشته که این نگرش حاکی از روح بلند وی بوده است.

 

 وی از ویژگی های اخلاقی- شخصیتی و معنوی خاصی برخورد دار بوده و رعایت ادب، داشتن لبخند  ،حفظ حرمت دوستان ،گفتن یا زهرا و یا علی در ابتدا و انتهای مکالمات تلفنی اش بجای سلام وخداحافظی ، نماز اول وقت ، علاقه به حضرت زهرا و اهل بیت و... زبان زد همه دوستان وی بوده است.

 

شهید حجت دانشجوی رشته کامپیوتر دانشگاه آزاد باغملک بوده و در سال ۱۳۹۰ به عنوان مسئول  بسیج دانشجوئی دانشگاه آزاد اسلامی باغملک منصوب گردید.

 

وی درطول مدت زندگی از همان کودکی عاشق اسلام،اهل بیت،وشهدای دفاع مقدس بود شهید حجت الله رحیمی را می توان به حق از جوانان نسل سوم انقلاب که شیفته امام و مقام معظم رهبری بوده اند نامید.وی عاشق مقام معظم رهبری بود ودر عمل این را به اثبات رساند وی در کلیه مداحی های خود از شهدای انقلاب و جنگ تحمیلی یاد کرده و بارها در مدح مقام معظم رهبری ، شهدا و امام شهیدان  مدیحه سرایی نمود .


 


وی در فتنه سال ۱۳۸۸ با مدیحه سرائی و شعرهای خود در سطح استان خوزستان نقش فعالی در بصیرت افزائی به مردم داشت. وی همچنین در مدیحه سرائی خود به موضوع بیداری اسلامی اهتمام جدی داشته است .

 

شهید حجت در بین دوستان و نزدیکانش به شهید همت، نسل جدید معروف بودند وجالب اینکه در سالروز تشیع شهادت  شهید همت در ۱۹ اسفند تشیع وتدفین گردید .

مهمترین ویژگی شهید حجت ایمان به خدا و اعتقاد قلبی و باور درونی به خالق یکتا بوده است .

 

شهید حجت الله رحیمی در حالیکه تنها ۷ روز تا تولد 22 سالگی اش باقی مانده بود درساعت ۷:۴۵ صبح مورخه ۹۰/۱۲/۱۸ در شهرستان خرمشهر منطقه دژ زمانیکه مشغول هدایت اتوبوس کاروان راهیان نور بسیج دانشجوئی استان لرستان به سمت یادمان عملیات والفجر ۸ در منطقه اروند کنار آبادان بود در مقابل پادگان دژ بدلیل برخورد اتوبوس راهیان نور با وی دعوت حق را لبیک گفت و به فیض عظیم شهادت نائل آمد.

 

 



وصیت نامه شهید حجت الله رحیمی

 

بارالها !...

 

خدایا ! دوری خانه ، پدر ، مادر ،برادر و خواهر را

 

خدایا ! بی خوابی های فراوارن را

 

خدایا ! دنیا و خواری هایش و  همه چیز خوب و بدش  را تحمل میکنم ولی دوری تو را یک لحظه تحمل نخواهم کرد.

 

خدایا ! تو را سپاس میگزارم که این بار سعادت را نصیبم کردی تا در راه خودت و اهل بیتت و شهدای خالصت حضور داشته باشم و آرزو دارم خالصانه از من بپذیری .

 

خدایا ! چشم طمع به بهشت تو نیز ندارم ، زیرا عبادت هایم را برای این به درگاهت میکنم که تو را لایق عبادت می دانم ، و تو را عادل میدانم و می دانم که تنها بودن در جوار تو سعادت حضور در قیامت توست که انسان را سعادتمند میکند .

 

خدایا ! سالها و ماه هاست که به دنبال دست یافتن به وصال خویش شهر ها و آبادی ها و کوه ها و دشت ها و بیابانها را پشت سر گذاشته ام ولی هنوز خود را نشناخته ام.

 

با کاروانی از دوستان و عزیزان حرکت کردم ، در هر مسیری ، بر سر هر کوی و برزنی یکی یکی ، از عاشقان و مخلصان تو جدا گشتم. یک یکشان به سوی تو پرواز کردند و شهد شهادت را نوشیدند و این من بودم که از قافله جامانده ام. همیشه به یاد شهدا شال عزا بر گردن نهادم و همیشه در این فکر بودم که چگونه میتوان عاشق شد ، عاشق الله ، شیفته الله تا مرا جز انصار حسین قرار بدهی و درجه رفیع شهادت را نثارم کنی.

 

خدای مهربان ، این بار نیز دنبال رسیدن به وصال خویش حرکت کردم ، شاید به ارزوی خویش دست یابم.

 

خدایا ! وقتی اسلام و انقلاب در خطر باشد دیگر این سینه را نمیخواهم.

 

خدایا ! مکش این چراغ افروخته را و مسوز این سوخته را و مران این بنده ی آموخته را

 

معشوقا ! اگر بپرسی حجت ندارم ، اگر بسنجی بضاعت و اگر بسوزانی طاقت...

 

معبود من ! اگر مرا به جرم بگیری تو را به کرم بگیرم و حاشا که کرم تو از جرم من بیشتر است .




الهی ! اگر با تو دوستی نکردم ، دشمنی هم نکردم . گریخته بودم ، تا تو مراخواندی و بر خوان خود نشاندی .

 

خدایا ! عاشق در برابر معشوق آن حد عشق میورزد تا که بمیرد ، من هم آنقدر عاشق تو هستم که می خواهم در راه تو ، تکه تکه شوم.

 

خدایا ! مرا به صراط شهدا و صراط امام ثابت بدار تا شرمنده آنها نشوم و با روی سفید به دیدارشان بیایم.

 

خدایا ! در این سرزمین مقدس و خونین سوگند میخورم که تا آخرین نفس پیرو راه امام و شهدای عزیزم باشم .

 

خدایا ! من رضای تو را و لقای تو را بر خوشی دنیا ترجیح میدهم .

 

 خدایا ! اجر و مزد مارا در جوارت به ما عنایت کن .

 

بارالها ! هیچ در خودم لیاقت وصل به لقای تورا نمیبینم ، ولی امیدم به عفو و بخشش توست .

 

خدایا ! از جمع یاران جدایم مکن و در مقابل شهدا شرمنده ام مساز ، زیرا به عشق شهادت به درب خانه ات می آیم.

 

پروردگارا ! تو خود گفتی هر که عاشق من باشد ، عاشقش خواهم بود و هر که را عاشق باشم شهیدش میکنم ، و خون بهای شهادتش را نیز خود خواهم پرداخت . خدایا ! من عاشق توام ، پس خون بهایم را که شهادت است به من پرداخت کن

 

محبوب من ! شهادت را نه برای فرار از مسئولیت اجتماعی ، و نه برای راحتی شخصی میخواهم ؛ بلکه از آنجا که شهادت در راس قله کمالات است و بدون کسب کمالات ، شهادت میسر نمی شود ، میخواهم و خوشا به حال انان که با شهادت رفته اند.

 

بارالها ، جندالله را که با سوگند به ثارالله در سنگر روح الله برای شکست عدوالله و استقرار حزب الله زمینه ساز حکومت جهانی بقیه الله گردیده حمایت فرما!

 

ای سید و مولای من ! بگذار این دیدگان دیگر نبینند ، بس است هر چه دیده اند . بگذار این گوش ها دیگر نشنوند ، بس است هر چه شنیده اند، بگذار این دست و پاها دیگر حرکت نکنند ، بس است هرچه جنبیده اند.

 

خدایا ! دوست دارم تنهای تنهای بیایم ، دور از هر کثرتی ؛ دوست دارم گمنام گمنام بیایم ، دور از هر هویتی .

 

خدایا ! اگر بگویی لیاقت نداری  خواهم گفت : لیاقت کدام یک از الطاف تورا داشته ام .

 

یا سیدی و مولای ! ابراهیم را گفتی که عزیزترین فرزندش را قربانی کند ، و او اسماعیل را محیا کرد ، هنگامی که پدر کارد را نزدیک گلوی فرزندش آورد ، ندا آمد دست نگهدار ، ابراهیم آزمایش خود را داد ولی اسماعیل هنوز به آن درجه تکامل نرسیده بود .. زمان زیادی گذشت که عزیزترین فرزند آدم در راه خدا قربانی شد و آن هم حسین ابن علی (ع) بود...

 

پروردگارا ! قلبم مالامال عشق تو است و از شوق عشق تو و به حسین تو می تپد .




 

جانا ! جان ناقابلم که امانت توست را بپذیر و از خطاهایم درگذر که من فراق تو و طاقت و تحمل عذاب تورا ندارم.

 

بارالها ! من همان بنده ای هستم که سالها در گمراهی به سر برده و عصیان اوامر تو را کرده ام ، اما اینک معترفم به گناهانم و اقرار می کنم به اینکه در اشتباه بوده ام ، پس از گناهانم درگذر و توفیق لقایت را که نصی

ب شهدای راهت میکنی نصیب من هم کن.

 

بارالها ! تو را شکر میگویم که به من آگاهی بخشیدی تا اینکه بدانم کیستم و از کجایم و به کجا می روم.

 

خدایا ، در شهادت چه لذتی است که مخلصان تو به دنبال آن اشک شوق میریزند و این گونه شتابان اند.

 

خدایا ! هدایتم کن ، زیرا میدانم که گمراهی چه بلای خطرناکی است.

 

خدایا ! هدایتم کن تا ظلم نکنم ، زیرا میدانم که ظلم چه گناه نابخشودنی است.

 

خدایا ! نگذار دروغ بگویم ، زیرا دروغ ظلم کثیفی است.

 

خدایا ! محتاجم مکن که تهمت به کسی بزنم ،  زیرا تهمت ، خیانت ظالمانه ای است.

 

خدایا ! ارشادم کن که بی انصافی نکنم ، زیرا کسی که انصاف ندارد ، شرف ندارد.

 

خدایا ! معرفتمان ده که بس بی معرفتیم.

 

صبرمان ده که بسیار عجولیم.

 

بصیرتمان ده که ببینیم انچه نادیدنی است.

 

کورمان کن که نبایسته ها را نبینیم و جز تو منظر نظر نباشد.

 

بینشی عطا کن که اهل ثمر شویم.

 

و فکری ببخش تا به عظمتت پی ببریم و معرفتی یابیم.

 

دستی ببخش تا دستگیر باشد ، و جز تو به سوی کسی دراز نشود.

 

قدمی عطا کن که در راه تو بپیماید.

 

و قدرتی که در خدمت تو باشد.

 

پیامبر گرامی اسلام: هر کس صادقانه آرزوی شهادت کند ، خداوند به او ثواب آن را عطا خواهد کرد ، هر چند به شهادت نرسد.

 

راه کاروان عشق از میان تاریخ میگذرد و هر کس در هر زمان بدین صلا لبیک گوید از ملازمان کاروان کربلاست.

 

تمام خاک را گشتم به دنبال  صدای تو                   ببین باقی است روی لحظه هایم رد پای تو

 

 

 

 خادم الشهداء کربلایی حجت الله رحیمی

 

شادی ارواح طیبه شهدا به خصوص شهید حجت الله رحیمی صلوات

 

الـلَّـهــُمَّ صــَلِّ عَـلَـى مُـحَمَــّـدٍ و آلِ مُـحَـمــَّدٍ و عَـجِّـلْ فَرَجَــهم

۱ نظر ۱۸ اسفند ۹۴ ، ۱۱:۳۴
همسفر شهدا

بـِسـم ِ ربـــــِّـ الشــُّـهـداءِ و الصِّـدیقیــن

 

شهید امیر حاج امینی

 

بیسیم چی گردان انصار لشکر ۲۷ محمد رسول الله (ص)

 

ولادت : 1340/10/5  تهران

شهادت : 1365/12/10  شلمچه، عملیات کربلای 5

آرامگاه : تهران گلزار شهدای بهشت زهرا (س)

 

امیر حاج امینی بیسیم چی گردان انصار لشکر ۲۷ در سال 1340 دیده به جهان گشود

امیر حاج امینی از جمله دلاور مردان عرصه دفاع مقدس است. وی در عملیات کربلای ۵ به شهادت رسید.

عکس شهید امیر حاج امینی بیسیم‌چی گردان انصار از لشکر27 محمد رسول الله (ص) است، توسط آقای احسان رجبی به ثبت رسیده است.

این عکس‌ در تاریخ ۱۰ اسفند ماه ۱۳۶۵ و در کربلای شلمچه در جنوب کانال پرورش ماهی گرفته شده است. این عکس ازجمله تاثیرگذارترین عکس‌های گرفته شده از شهدای دفاع مقدس است.

 


وصیت نامه شهید امیر حاج امینی:

سلام بر خدا و شهیدان خدا و بندگان پاک و مخلص او.

بعد از مدت‌ها کشمکش درونی که هنوز هم آزارم می‌دهد، برای رهایی از این زجر، به این نتیجه رسیده‌ام و آن در این جمله خلاصه می‌شود: خدایا! عاشقم کن.

از این که بنده بد و گنه کار خدایم، سخت شرمنده ام و وقتی یاد گناهانم می افتم، آرزوی مرگ می کنم؛ ولی باز چاره ام نمی شود. به راستی که (ان الانسان لفی خسر) هیچ برگ برنده ای ندارم که رو کنم؛ جز این که دلم را به دو چیز خوش کرده ام.

یکی این که با این همه گناه، دوباره مرا به سرزمین پاک و اخلاص و صفا و محبت باز گرداند؛ پس لابد دوستم دارد و سر به سرم می گذارد؛ هر چند که چشم دلم کور است و نمی بینم و احساسش نمی کنم؛ اگر چنین نبود، پس چرا مرا به این جا آورد؟

دوم این که قلبی رئوف و مهربان دارم و با همه بدی هایم، بسیار دلسوزم. لحظه ای حاضر به تحمل هر گونه رنجی می شوم؛ بله به این دو چیز دلم را خوش کرده ام.

پس ای پروردگار من! اگر دوستم داری که مرا به این جا آورده ای، پس مرا به آرزویم که... برسان و یا به این خاطر که نمی توانم باعث رنجش کسی شوم، پس بیا و مرا مرنجان و خشنودم کن و مرا با خودت... .

دنیا برای ضعیف نفسان، یک گرداب هلاکت است. اگر لحظه ای به خودمان واگذارده شویم، وای بر ما که دیگر نابودیمان حتمی است. خوشا آن کس که به یاری او، در این گرداب هلاک گردد.

 

ای حسین!

ای مظلوم کربلا!

ای شفیع لبیک گویان! ندای هل من ناصرت را من نیز لبیک گفتم (به خواست او) شفاعتم کن و مگذار در این گرداب هلاکت هلاک گردم و ای خدا... .

بسیار بد و ضعیفم و در مقابل گناه، یارای مقاومت ندارم؛ زیرا هنوز نشناختمت و حتی در راه شناختت نیز زحمت نکشیده ام؛ زیرا ضعیف و پایبند به این دنیایم و نمی توانم از خوشی ها و آسایش های محض و پوشالی این دنیا دل بکنم و در راه شناختت سختی کشم؛ سختی ای که پر از شیرینی و لذت است؛ ولی افسوس که این سختی و حلاوت نصیبم نمی گردد.

خالقا! تو را به خودت قسم، تو را به پیامبران و امامان زجر کشیده و معصومت قسم، بسیار عاشقم کن.
اگر چنین کنی که از دریای رحمت و کرامتت چیزی کاسته نمی شود و زیانی به تو نمی رسد.



همه آرزویم این است که ببینم از تو رویی

چه زیان تو را که من هم، برسم به آرزویی

اگر چنین کنی، دیگر هیچ نخواهم؛ چون همه چیز دارم. می دانم اگر چنین کنی، از این بند، رهایی یافته و دیگر به سویت پر...

خدایا! دل شکسته و مهربانم را مرنجان.

تو خود گفتی که به دل شکستگان نزدیکم؛ من نیز دل شکسته دارم.

ای کسانی که این نوشته را یا بهتر بگویم این سوز دلم و این درد دل نمی دانم چه بگویم این تجربه تلخ و یا این وصیت نامه یا این پیام و یا در اصل این خواهش و تقاضای عاجزانه را می خوانید، اگر من به آرزویم رسیدم و دل از این دنیا کندم، بدانید که نالایق ترین بنده ها هم می توانند به خواست او به بالاترین درجات دست یابند؛ البته در این امر شکی نیست؛ ولی بار دیگر به عینه دیده اید که یک بنده گنه کار خدا به آرزویش رسیده است.

 

حال که به عینه دیدید، شما را به خدا قسم، عاجزانه التماس و استدعا می کنم بیایید و به خاکش بیفتید؛ زار زار گریه کنید و امیدوار به بخشایش و کرمش باشید و با او آشتی کنید؛ زیرا بیش از حد مهربان و بخشنده است. فقط کافی است یک بار از ته دل صدایش کنید؛ دیگر مال خودتان نیستید و مال او می شوید؛ دیگر هر چه می کند، او می کند و هر کجا می برد، او می برد؛ ولی در این راه، آماده و حاضر به تقبل هر گونه سختی و رنج، همانند مظلوم کربلا حسین (ع) و پیامدار او زینب (س) باشید؛ هر چند که سختی و رنج های ما در مقایسه با آنها نمی تواند قطره ای در مقابل دریا باشد. بله، خداگونه شدن، مشقات و مصائب دارد....

شنبه 65/4/7

ساعت 5 بعدازظهر

بنده مخلص و گنهکار، امیر حاج امینی

 

شادی ارواح طیبه شهدا به خصوص شهید امیر حاج امینی صلوات

الـلَّـهــُمَّ صــَلِّ عَـلَـى مُـحَمَــّـدٍ و آلِ مُـحَـمــَّدٍ و عَـجِّـلْ فَرَجَــهم

 

۳ نظر ۱۰ اسفند ۹۴ ، ۱۲:۱۰
همسفر شهدا

بـِسـم ِ ربـــــِّـ الشــُّـهـداءِ و الصِّـدیقیــن

 

سردار شهید محمدعلی رهنمون

 

معاون درمانی کل سپاه

 

ولادت : ۱۳۳۴/۵/۸ - یزد

شهادت : ۱۳۶۲/۱۲/۶ - طلائیه

آرامگاه : تهران - گلزار شهدای بهشت زهرا (ع)

 

 

سال ۱۳۳۴ در خانواده ای متدین و اهل تقوی در یزد دیده به جهان گشود و با تربیت اسلامی والدین رشد یافت. هنوز ۶ بهار از عمرش نگذشته بود که پدر بزرگوارش را از دست داد و دوران تحصیل خود را با غم نبود پدر و مشکلات دوران یتیمی آغاز نمود.

 


چون محمد از هوش و ذکاوتی سرشار و صبری عظیم برخوردار بود با جدیت تمام، تحصیل را آغاز نمود و همواره در طول تحصیل شاگردی ممتاز به شمار می رفت و تمامی مراحل تحصیل را با نمرات عالی طی می نمود. وی بیشتر اوقات عمر پر برکتش صرف مطالعه و کارهای فرهنگی، اجتماعی و سیاسی می شد. ایشان لحظه ای از اوقات خود را بیهوده صرف نمی کرد.

 

در سال آخر دبیرستان مادر بزرگوارش از دنیا رفت و محمدعلی نزد برادرش به ادامه زندگی مشغول شد. در همین ایام در آزمون سراسری شرکت نمود و در دانشگاه اهواز در رشته پزشکی پذیرفته شد. با وجود تحصیل در دانشگاه دوباره فعالیت های مذهبی و سیاسی خود را در دانشگاه شروع کرد و در همان آغاز تحصیل سرآمد تمامی دانشجویان گشت.

 

 محمدعلی در دانشگاه سمبل مبارزه و مقاومت با رژیم پهلوی بود و در مقابل هجوم افکار پلید غرب زده ها مقاومت می کرد. در اواخر سال ۱۳۵۶ اعلامیه حضرت آیت الله صدوقی مبنی بر تحریم عید نوروز را با خط زیبا نوشته و منتشر ساخت و اولین اعلامیه برگزاری مراسم چهلم شهدای تبریز را در یزد منتشر نمود.

 


شهید رهنمون در مبارزات انقلاب یار و مددکار مردم محروم شهرش بود و در تمامی فعالیت های انقلابی حضوری چشمگیر داشت و زمانی که حادثه زلزله طبس پیش آمد در کنار مبارزانی چون رهبر معظم انقلاب ، شهید صدوقی و شهید هاشمی نژاد به کمک زلزله زدگان رفت.

 

دکتر رهنمون پس از پیروزی انقلاب و بازگشایی دانشگاه ها به اهواز رفت و به یاری مردم محروم آن منطقه مشغول شد. چند ماهی به پایان تحصیلات و دریافت درجه دکترایش نمانده بود که جنگ تحمیلی آغاز شد و ایشان چون سایر فرزندان این خطه به جبهه عزیمت کرد و سپس به عضویت سپاه پاسداران انقلاب اسلامی درآمد و مسئولیت بیمارستان ولی عصر را پذیرفت.

 

بعد از آن بیمارستان نجمه تهران را تجهیز و توسعه و ساماندهی نمود و به جذب متخصصان با تقوا و متعهد همت گماشت. فردی وارسته و خود ساخته بوده و با تربیت اسلامی که داشت همیشه در مسیر حق گام برمی داشت. او انسانی بی آلایش بود و از تجملات گریزان، همیشه و در همه جا به فکر مردم محروم و مستضعف بوده و لحظه ای از عبادت و خوف الهی غافل نبود.

 


مسئولیت بهداری سپاه یزد را پذیرفت، از توانمندی و لیاقت ویژه ای برخوردار بود. ایشان پیش از شروع عملیات والفجر ۶ به جبهه رفت و در بیمارستان بزرگ صحرایی خاتم الانبیاء (ص) به درمان رزمندگان مجروح پرداخت و در روز ۶ اسفند ماه ۱۳۶۲ در حال اقامه نماز بر اثر بمباران هوایی دشمن به سوی معبود شتافت.

 

شادی ارواح طیبه شهدا به خصوص شهید محمد علی رهنمون صلوات

الـلَّـهــُمَّ صــَلِّ عَـلَـى مُـحَمَــّـدٍ و آلِ مُـحَـمــَّدٍ و عَـجِّـلْ فَرَجَــهم

۰ نظر ۰۶ اسفند ۹۴ ، ۱۴:۱۴
همسفر شهدا

بـِسـم ِ ربـــــِّـ الشــُّـهـداءِ و الصِّـدیقیــن

 

سردار شهید حمیدرضا گلکار

 

فرمانده تیپ حبیب ابن مظاهر

 

تولد : 1339/6/30 – تهران

شهادت : 1362/12/11 – عملیات خیبر

آرامگاه : گلزار شهدای امامزاده محمد حصارک کرج

 

حمیدرضا گلکار در سال 1339در تهران متولد شد. دوران کودکی را در خانواده‌ای مذهبی و مهربان سپری کرد. وی در دوران تحصیل به علت اخلاق پسندیده و هوش سرشار، همیشه نمونه بود. او که در سال 1354 به همراه خانواده به شهرستان کرج مهاجرت کرده بود، با شروع جریان انقلاب به مبارزه علیه رژیم پرداخت.



وی در 17 شهریور 1357 همراه مردم انقلابی در میدان ژاله حاضر شد و بعد از آن تحولی چشمگیر در او پدید آمد. آن گونه که از وی، شخصیتی انقلابی و پر صلابت ساخت. او پس از پیروزی انقلاب اسلامی‌ مدتی حفاظت از امام را به عهده داشت و با شروع جنگ تحمیلی داوطلبانه به جبهه‌های ایلام و گیلان غرب اعزام شد.در سال 1359 وارد نهاد مقدس سپاه گشت و در عملیاتهای بسیاری شرکت نمود، او مسئولیت‌های بی شماری همچون مسئولیت سازماندهی واحد بسیج سپاه کرج، فرماندهی تیپ حبیب بن مظاهر، فرمانده گردان تیپ المهدی (عج)،‌ فرمانده عملیات، جانشین تیپ سلمان فارسی از لشکر 27 محمدرسول الله (ص) را پذیرفت.


فرمانده تیپ حبیب ابن مظاهر پس از سال ها جهاد و مبارزه، سرانجام در عملیات خیبر در تاریخ 1362/12/11 به شهادت رسید و خاک طلائیه را با خون خود شقایقی از توحید کرد و پس از 9 سال پیکر مطهر و پاکش به خاک وطن بازگشت.در گلزار شهدای امامزاده محمد حصارک کرج آرام گرفت.

 

شادی ارواح طیبه شهدا به خصوص سردار شهید حمیدرضا گلکار صلوات

الـلَّـهــُمَّ صــَلِّ عَـلَـى مُـحَمَــّـدٍ و آلِ مُـحَـمــَّدٍ و عَـجِّـلْ فَرَجَــهم

 

۰ نظر ۰۴ اسفند ۹۴ ، ۱۰:۴۸
همسفر شهدا

بـِسـم ِ ربـــــِّـ الشــُّـهـداءِ و الصِّـدیقیــن

 

 

 

شهید حجت الاسلام والمسلمین حاج شیخ فضل اللّه محلاتی

 

 

 

نماینده ولی فقیه در سپاه پاسداران

 

 

 

تولد : ۱۳۰۹ - محلات

 

 

شهادت : ۱۳۶۴/۱۲/۱ - اهواز

 

 

آرامگاه : قم - حرم حضرت معصومه (س)

 

 

 

مجاهد نستوه، عالم وارسته، شهید فضل الله محلاتی، در سال 1309 در شهرستان محلات، در خانواده‌ای کشاورز و متدین به دنیا آمد. پس از تحصیلات مکتبی، در سال 1344 وارد حوزه علمیه قم شد تا از بحر، بی‌کران بزرگان آن دیار در جوار دخت موسی بن جعفر علیه السلام آستانه مقدسه حضرت فاطمه معصومه سلام الله علیها جرعه بنوشد. بزرگانی نظیر آیت الله بروجردی، آیت الله خوانساری و دیگر نخبگان عرصة فقه و فقاهت، و از همه مهمتر تلمّذ در محضر پیرمراد عارفان دلداده، همو که راه و رسم عشق و عشقبازی، را به این طلبة جوان آموخت، آموخت که در ره دوست، خون و جان شیرین بهایی است بی مقدار، او که از سالهای حضور در محلات، با پیر خمین همدم بود و از نور وجودش بهره‌مند بود، در قم نیز چون پروانه برگرد شمعش فیض می‌برد . با شهید مصطفی خمینی هم سال بودند و یاری دیرینه، و از این طریق رابطة ایشان با خانوادة امام - رحمه الله علیه - صمیمی‌تر گشت.

 

 

 

 

چندی از تحصیل او در قم نگذشته بود که جریان آوردن جنازة متعفّن رضاخان به قم، دل های علما و مؤمنین را، به درد آورد. شهید محلاّتی طلبه‌ای جوان بود که همراه گروه جان ‌برکف فدائیان اسلام، علیه این عمل ننگین تظاهرات کرد. این عمل، سرآغاز زندگانی خطرخیز و مبارزات پیاپی شهید محلاتی بود که در آخر منجر به پیروزی انقلاب شد.

 

 

در دل‌ِ خطر می‌رفت و به خاطر آرمان و هدفش از هیچ زیان شخصی، باک نداشت. در نهضت ملی نفت، همکاری نزدیکی با آیت الله کاشانی  رحمه الله علیه  داشت و چندین بار از سوی ایشان به شهرهای مختلف، از جمله تبریز و دیگر شهرهای آذربایجان شرقی اعزام گشت. در تبریز سخنرانی آتشین کرد و شور مردم را در پاسداری از دین و کشور بر انگیخت و خود مورد حملة مزدوران رژیم قرار گرفت. و به شدت مجروح شد. او را با عمامه خونین از میدان بیرون کرده و از مرگ حتمی نجات دادند. مشیت الهی بر آن بود تا او بماند و طعم شیرین پیروزی خون بر شمشیر را بچشد.

 

 

در طول مبارزات حضرت امام رحمه الله علیه همواره می‌کوشیدند تا ایده و مرام وی، را به علمای دیگر ارائه دهد و آنها را با مسیر مبارزه آشنا سازد. از دوستان شهید نقل است که هر وقت شهید محلاتی را در شهرهای مختلف و در کنار علما می‌دیدند، معلوم بود که اعلامیه‌ای در راه است و انقلاب جهش نوینی را خواهد کرد.

 

 

 

 

اولین بازداشت او در هجده سالگی بود که پس از آن بارها و بارها از سوی ساواک دستگیر و به زندان افتاد چنان که نزد دشمنان نیز چهر‌ه‌ای آشنا بود. در جریان مبارزه علیه تشکیل انجمن های ایالتی و ولایتی نقش مهمّی داشت و رابط و پلی بود برای ارتباط علمای تهران و امام رحمه الله علیه به طوری که بین دوستان و حتی ساواک به موتور العلماء معروف شده بود، شهید خود در این باره می‌گوید:

 

 

 

«مرتّب از امام پیام می‌آوردم و می‌بردم، مرتّب امام دستوارتی می‌دادند، ما می‌آمدیم خود را جمع می‌کردیم. آن علمایی که غیر از مساله گفتن کاری نداشتند. من در همان موقع یک اعلامیه تنظیم کردم و 120 امضا، از علمای تهران گرفتم که در آن زمان چنان صدایی کرد که سابقه نداشت».

 

 

 

پس از حادثة تبریز، طعم شیرین عشق آسمانی، را به همراه ازدواج با دختری مؤمنه از خاندان علماء چشید.

 

 

 

صبیبة استادش، حضرت آیت الله شهیدی، همدم و همیار شهید در سال‌های سخت و زحمات طاقت فرسای قبل و بعد از انقلاب بود.

 

 

 

فعالیت‌های شهید محلاتی، تا سال 1342 ادامه داشت و در این بین بارها به‌دست دژخیم ستم‌شاهی به زندان افتاد. به طوری که روزها حبس در سلول‌های وحشتناک ساواک، وضعیت بدنی‌اش را بسیار وخیم کرد و پس از بازگشت چند روزی ادامه داشت، شهید محلاتی همزمان با اوج مبارزات و فعالیت‌های، از درس و بحث غافل نبود و تا سال 1339 تحصیلات خویش را در قم ادامه داد. مقدّمات و مطوّل را خدمت آیت الله مطهّری ، آیت الله صدوقی، مشکینی خواند و سطح، را در محضر فرزانگانی چون آیت الله حائری سلطانی و حاج شیخ عبدالجواد اصفهانی گذراند. در درس خارج، پای درس آیت الله بروجردی، چندی تلمّذ کرد. ولی بیشتر تحصیلات خارج خود را در محضر امام رحمه الله علیه بود. پس از سال 1339 نیز در تهران در بحث آیات معظّم خوانساری، آملی و آشتیانی شرکت می‌جسته و در فقه و اصول از شاگردان مبرّز امام  رحمه الله علیه بود و نمایندگی ایشان و آیه الله بروجردی رحمه الله علیه را داشت. بسیاری از تقریرات و دست نوشته‌های وی، در هجوم ساواک به منزلش از بین رفته و هم اکنون دست نوشت‌هایی به صورت پراکنده باقی مانده است. مباحث اجتهاد و تقلید، کتاب طهارت، صلوة و مباحث استصحاب، نوشته‌های این یار برجستة امام رحمه الله علیه بود که به حق مدال پرافتخار شاگردی حضرتش را برگردن آویخت.

 

 

 

 

پس از تبعید امام رحمه الله علیه ، مبارزات شهید محلّاتی متوقّف نشده و یکی از ارکان فعالیت‌های مردم حزب الله بود و در این بین بارها به زندان افتاد. و در زیر شکنجه‌های وحشیانة ساواک زخم شیرین دوست را به جان خرید و آرامش برای او معنا نداشت. زمانی او با مبارزات پی در پی امان از ماموران و ساواک می‌برد و زمانی نیز در زیر ضربات پیاپی مشت ولگد، خصم دیرینه را تهی می‌کردند.

 

 

 

سال‌های سخت مبارزه سپری گشت وطلیعة آزادی با اشعّه‌های زرفام، خود یخ دیرین ستم را آب کرد، و ایران از زیر یوغ سنگین استکبار رها گردید. و نقش شهید محلّاتی در این پیروزی به عنوان یکی از ارکان مبارزات مردم بر هیچ کس پوشیده نیست. رهبر معظّم انقلاب در مورد یار دیرین مبارزات خویش می‌فرماید:

 

 

 

«در همة جریان‌های اوّل پیروزی انقلاب، ایشان (شهید محلاتی) نقش فعّال داشتند. در تمام مراحل اول پیرزوی انقلاب که لحظه لحظه کارهای بزرگ و تعیین کننده بود ایشان حضور داشتند، مجموعاً شهید محلاتی در محور تلاش و فعالیت و حرکت قرار داشتند.»

 

 

 

در بحبوحة انقلاب، فعّالیتها و جنب و جوش شهید محلّاتی نیز بیشتر شد تا این که با ورود امام، و پیروزی شکوهمند انقلاب در 22 بهمن، او نیز چون سربازی فداکار در رکاب تک سوار دیار خمین، یک به یک مراکز قدرت را تسخیر کرد. ایشان برای اولین بار صدای انقلاب را در سراسر عالم طنین انداز کرد و پیروزمند از رادیو سراسری ایران اعلام کرد:

 

 

 

«این صدای انقلاب اسلامی ایران است»

 

 

 

استاد شهید، در اولین دورة مجلس شورای اسلامی، به نمایندگی از مردم محلات وارد مجلس شد و یکی از اعضاء مؤثر کمیسیون دفاع بود. مسئولیت‌های مختلف شهید، نشان از روح فعّال و خستگی ناپذیر این یار دیرین امام (ره) داشت.

 

 

 

نمانیده حضرت امام در سپاه، دبیرجامعه روحانیت مبارز، معاونت آیه الله مهدوی کنی در کمیتة مرکزی، نمایندة امام در حج و اوقاف و سرپرستی حجّاج در سال 1358 هریک نشان دیگری از پشتکار و فعّالیت مکانیزم محرّک انقلاب اسلامی است. اقیانوسی، که برکرانه‌اش امواج خروشان فضائل و حماسه‌ها جلوه‌گر بود.

 

 

 

 

شهید محلاتی پس از عمری تلاش بی‌وقفه، در راه اعتلای اسلام و انقلاب، پس از سال‌ها کشیدن آه حسرت در فراق هزاران یار دلپاک که در کشاکش مبارزات سی سالة خود، در یکم اسفند، سال 1364 آن گاه که با جمعی از نمایندگان مجلس و دیگر بزرگان عازم جبهه‌های نبرد بودند تا با حضور خود در آن میادین نورانی باعث قوت قلب رزمندگان گردند، در هواپیمای آسمان برفراز اهواز، مورد اصابت دو فروند جنگنده بمب افکن عراقی قرار گرفت و به همراه چهل تن از بهترین یاران امام امت، ققنوس وار در آتش عشقش پرپر گشت و ملت را همان قدر در سوگ خون نشانید که دشمنان را در شنیدن خبر شهادتش شاد کرد.

 

 

 

شادی ارواح طیبه شهدا به خصوص شهید حجت الاسلام والمسلمین حاج شیخ فضل اللّه محلاتی صلوات

 

 

 

الـلَّـهــُمَّ صــَلِّ عَـلَـى مُـحَمَــّـدٍ و آلِ مُـحَـمــَّدٍ و عَـجِّـلْ فَرَجَــهم

 

 

 

 

 

 

۱ نظر ۰۱ اسفند ۹۴ ، ۰۹:۵۷
همسفر شهدا