نیایش شهید 2
الهی، این بندهی حقیر، به شکرانهی این همه عطایا و نعمتها، چیزی جز یک جان بیارزش و ناقابل برای عرضه و تقدیم ندارد؛ و سرافکنده و شرمنده، این دلق کهنه و ژنده را به پیشگاهت آوردهام تا شاید بر آن مشتری باشی، و ناامیدانه منتظر نظر جمالت بر این کالای ناقابل هستم تا شاید نظر رحمتت بر من مسکین شامل گردد. الهی، هر دم منتظر مأموریت هستم که درب این زندان را بکشند و مرا از زندان تن برهانند. خدایا، منتظر تکه و پارههای آهن و گلولههای آتشین هستم و مقدم آنها را هردم گرامی میدارم. اگر چه این جسم خاکی برای آنها جایگاهی است، آنها بر کام من چون عسل و شهدی شیرین است. خدایا، منتظرم و عاشق، عاشق وصالت؛ و آن کس که عاشقت شد کی میتواند تحمل این زندان کند؟ حال، هر دم این مرغ بیقرار دل ـ که قرارش ربودی ـ خود را بر در و دیوار این قفس آهنین میکوبد تا شاید راه گریزی پیدا کند و خود را در افقهای بیکرانهی وصل عنایتهایت محو کند. /علیرضا پیوند کرمانی
******************
ای پروردگار عزیز، وقتی به هدف آفرینش خودم مینگرم، وقتی خودم را با واقعیت بشر قیاس میکنم، تازه درمییابم که هیهات! من کجا و بشریت کجا؛ ای معبود بی همت ... اما، ای آفریدگار عزیز، بندهای چون من حقیر تا کی خبر شنیدن شهادت و دیدن پیکر قطعه قطعهی این عزیزان را میتواند تحمل کند. آیا دیگر هنگام آن فرا نرسیده که فتح و نصرت خودت را نصیب این امت کنی؟ پس اگر اسلام با خون این عزیزان به افق پیروزی نزدیکتر میشود، به این حقیر منت گذار و او را از این فوز عظیم محروم نکن. خدایا، هر وقت که میشنوم یا میبینم مؤمنی با داشتن فرزندان کوچک و نبود سرپرست دیگر برای جهاد حرکت میکند و در نهایت به سوی تو با عشق پرواز میکند و من هنوز در لاک خود فرو رفتهام، غبطه میخورم. /رحیم بیات
******************
کریما، شنیده بودم که تو جز کالای نیکو و متاع پاکرو خریدار نیستی. پس، از چه روی مرا، که زنگار به دل و غبار به دیده و زشتی به جسم و پلیدی به جان دارم، خریدار گشته ای؟ معبودا، مگر من چه داشتم جز عمل به مناهی و ره بردن به سوی تباهی؟... غفورا، مگر من جستم جز هوای نفس و نوای خصم؟ بنده نوازا، مگر من چه جستم جز هوای نفس و نوای خصم؟ بنده نوازا، مگر من چه گفتم و چه شنیدم جز سخن گزاف و غیبت اهل عفاف؟ ربّا، مگر من چه دیدم جز تیر بی خطای شیطان؟ رئوفا، مگر من به چه میاندیشم جز نیک جلوه دادن اعمال قبیح و به ریا آلودن کردار قلیل؟ رحیما، بندهای سرگشتهام که گفت و شنود، خور و خواب و نگاهم همه معصیت است؛ و اگر هم عملی دارم، آن هم ملوّث به لوث ریا و ملوّن به لون غیرخداست. پس به رحمات واسعهات و به برکت غباری که از زیر قدوم مبارک رزمندگان اسلام برخاسته و بر چهرهی سیاه من فرود آمده، از گناهانم درگذر و بر من رحم کن ـ اگر چه من خاری در گلزار گلستان تو هستم. /عبدالله حکمت شعار
خدایا، خود گفتی که این دنیا محل تجارت و کاشت است و آن دنیا محل بهره و برداشت. خدایا، خود نیز میدانی که نه تجارت بلدم و نه کاشتی کرده ام؛ ولی، خدای بزرگ، از تو چیزی میدانم و آن مرا به این سرزمین عشق، سرزمین محبّت و سرزمین وصل کشانده، و آن کریمیّت توست.... خدایا، خدایا، من که تجارت نیاموخته ام؛ تو خود گفتی که راه رسیدن به سعادت این است: سعید شدن در شهادت است، و شهید است که سعید است.... پس، ای خدا، خود جان را بگیر و نه به بهای تجارت، بلکه وصال خودت را سود آن قرار بده. /امیر همتیان
******************
خدایا، ریشههای این علاقه [به دنیا را] در خاک وجود من بخشکان و تارهای این وابستگی را در زوایای قلب من بسوزان. خدایا، عشق به این لجنزار متعفن، جامهی مخالفت با تو را بر من پوشانده است؛ تو این جامه را از تن من بیرون آر. چه گذرگاه سختی است این دنیا و چه تنگهی صعبی! خدایا، قدرت پرواز را از تو میخواهم تا از این مهلکه به سلامت بیرون روم. /حاج عبدالستار قنواتیپور
******************
خدایا، در آن هنگام که به سوی تو سر بر میدارم ملکوت اعلای تو را از دیدگان خویش در ورای سه پرده پنهان میبینم و این سه پرده را هم خود با دست خویش برآویخته ام:
نخستین پردهای که نمیگذارد دیده به دیدار تو بگشایم؛ عصیان من از فرمان توست، و پردهی دوّم، پردهای است که در ارتکاب منهیات بر روی خویش کشیدهام و خود را از عنایت و مرحمت تو به دور داشتهام. و پردهی سوم، پردهی غفلت من است، غفلتی که در ادای شکر و سپاس تو ورزیدهام، نعمت یافتهام و شکر نعمت به جای نیاورده ام؛ موهبت دیدهام و از سپاس موهبت بازماندهام. ولی خدایا از رحمت تو ناامید نیستم، زیرا به فضل و رحمت وسیع تو چشم طمع دوختهام. خدایا، اینک مرا ببین که در پیشگاه عزت و عظمت تو در منتهای ذلت و مستمندی ایستادهام، و با همهی شرمی که از گناهان خویش دارم، باز هم به امید رحمت تو هستم. /عی آخوندنسب
******************
خدایا، هیچ دوست ندارم حتی یک لحظه از تو غافل شوم، ولی این شیطان نفس دایم در کمین است، و من از شیطان بیزارم. خداوندا، بر او لعنت بفرست و در این گیرودار مرا یاری کن. /محسن زرشناس
******************
اینک، ای خدا، وقت آن رسیده که اجازه دهی تا جان را فدای ارزشهای انسانی کنم تا اسلام پاینده و انسانها آزاد شوند و با خون خود لکهی ننگین ظلم، جور و فساد را از دامن انسانها بشویم، تا ایثار خون و جانبازی رنگ و بوی تازهای به زندگی محرومین بدهد و در این راه هر پدیدهی تلخی برایم نویدی از موفقیت است. /سیدمحمد هاتف
******************
خدایا، تو شاهدی که جنگ در راهت را نه برای رسیدن به رضوانت و نه از ترس دوزخت پذیرفتهام، که ما آرزوی باروری نهال خشکیدهی اسلامت را در سر داریم و به هوای رسیدن به کویت پر و بال میزنیم. و حال بگذار در این وادی عشق ما را دیوانه بخوانند، مسخ شده بنامند.... اگر نصرت دینت دیوانگی است، مسخ شدن است، فریاد برمیآوریم کههان، ای مردگان متحرک! ما این همه که گفتید، هستیم. /مجتبی سرو
******************
بارالها، اگر ندانم از تو چه خواهم و درخواستههای خویش سرگردان مانم، تو مرا به صلاح کارم هدایت فرما و دلم را به آنچه نیک و پسندیده است رهنمون ساز؛ چون آگاهم که چنین هدایتی از تو عجیب و این جاحت روایی ما از تو غریب نیست. /محمدعلی شهد
******************
پروردگارا، ایزدا، در این ایثار خونها، در این میثاق خون با خون، مرا در وصلت عشقم پیوندی آسمانی ده؛ مرا با گرمی خونم درون خاک آشنایی ده، که من مشتاق این وصلم، که من مجنون این عشقم. /محمدحسن ولیخانی
******************
خدایا، آن که آتش اشتیاق در دل به او شعلهور شده باشد نه میلی به غذایش باشد و نه از آب خوشگوار لذتی برد، به امید آنکه به وصال خویش برسد و با زبان شوقش رازهای درونی خود را به محبوبش در میان میگذارد. بارالها، از همه چیز دنیای خود گذشتم و برای رسیدن به وصالت و برای رسیدن به مقام متعالیتر از انسانیت پا به دانشگاهی الهی و دانشگاهی پر از معنویت... گذاشتهام. /محمدرضا محمدخانی
******************
بارخدایا، من به بریدن از دیگری و پیوستنم به تو خود را پاک و پاکیزه کردم و با همهی اندام و حواسم بتو روی آوردهام و از کسی که به بخشش تو نیازمند است رو گردانیدهام و خواهشم را از کشی که از احساس تو بی نیاز نیست برگرداندهام. /حمیدرضا فاضلینژاد
******************
ای قادر منّان، ای که عشق تو جان از کفم ربوده و لقای تو مرا ناتوان ساخته، نمیدانستم عشق بنده به ارباب خویش چگونه است، اما حال حس میکنم و بر من مشهود است. اکنون خویشتن را از موهومات و تخیلات به سمت سعادت کشانیدهام. /سیدعباس میری
خدایا، نمیدانم که چرا حال دیگری به من دست داده است؛ نمیدانم که چه میخواهد بشود، امّا فقط این را میتوانم درک کنم که این دنیا مانند قفسی برایم شده است: دیگر در اینجا نمیگنجم. خدایا، میدانم که چند ساعتی دیگر به وصل من و تو باقی نمانده است، اما فقط یک درخواست دارم و آن این است که نکند در این چند ساعت باقی مانده پیمان دوستی م و تو از بین برود. خدایا، نکند ملاقات ما عقب بیفتد.... خدیا، گناهانی دارم که میان من و تو جدایی انداخته.... خدایا، تو بر من رحم کن و میان من و بندگان خوبت جدایی مینداز! /محمدمهدی مقدم(شالچی)
******************
خدایا، این وصل را هجران مکن که در عالم ز هجران تلختر نیست. و مرا از این کثرت به وحدت برسان و از این دنیای پست به نزد خودت ببر. /سیدمحمود موسوی
******************
الهی، به سوی کوی تو روی آوردهام و گل سرخ شوق را به امید کرم تو در کویر دل پروردهام. الهی، عاشقان به سوی تو آمده اند و من همچنان همنفس با قفسم. چشمهی عشق را به من بنمایان تا این دل سوخته را در آن شستشویی بدهم. /غفور مؤمنزاده
******************
خدایا، از تو میخواهم و عابدانه و عاجزانه میخواهم که جهنمی را که برای ستمکاران مهیا کردهای، مرا در آن مخلّد بگردانی. خدایا، شیطان مرا بفریفت، اما من شهادت داده بودم که تو پروردگار منی و الا اعتراف میکنم که کوتاهی کردهام. امّا انتظار ندارم که صورتم را که از اشک شوق وصالت خیس است در مقابل آتش دوزخ بگیری. خدایا، دستانم را که به سویت دراز شده حتماً نخواهی سوزاند. /صفر اسکندری
******************
خدایا، تو میدانی که تار و پود وجودم با مهر تو سرشته است: از لحظهای که به دنیا آمدهام نانم تو را در گوشم خوانده اند و یاد تو را بر قلبم گره زدهاند. تو میدانی که در سراسر عمرم هیچ گاه تو را فراموش نکردهام. در سرزمینهای دور دست فقط تو در کنارم بودی؛ در شبهای تار فقط تو انیس دردها و غمهایم بودی؛ در صحنههای خطر فقط تو مرا محافظت میکردی؛ اشکهای ریزانم را فقط تو مشاهده میکردی؛ بر قلب مجروحم فقط یاد تو و ذکر تو مرهم میگذاشت.
خدایا، تو میدانی که من در زندگی پرتلاطم خود لحظهای تو را فراموش نکردم. همه جا به طرفداری حق قیام کردم؛ از مکتب مقدس تو در هر شرایطی دفاع کردم؛ کمال و جمال و جلال تو را بر همهی مخالفان و منکران وجودت عرضه کردم.... خدایا، از آنچه کردهام اجر نمیخواهم و به خاطر فداکاریهای خود بر تو فخر نمیفروشم. آنچه داشتهام تو دادهای و آنچه کردهام تو میسّر کرده ای. همهی استعدادهای من، همه قدرتهای من، همهی وجود من زادهی ارادهی توست. من از خود چیزی ندارم که ارائه دهم؛ از خود کاری نکردهام که پاداش بخواهم. خدایا، خسته و دلشکستهام. مظلوم از ظلم تاریخ، پژمرده از جهل اجتماع، ناتوان در مقابل توفان حوادث، ناامید در برابر مبهم و مجهول، تنها، بیکس، فقیر در کویر سوزان زندگی، محبوس در زندان آهنین حیات، دل غمزده و دردمندم آرزوی آزادی میکند و روح پژمردهام خواهش پرواز دارد، تا از این غربتکدهی سیاه، ردای خود را به ودای عدم بکشاند و از بار هستی برهد.... ای خدای بزرگ، تو را شکر میکنم که راه شهادت را بر من گشودی، دریچهای پرافتخار از این دنیای خاکی به سوی آسمانها باز کردی و لذتبخش ترین امید حیاتم را در اختیارم گذاشتی. و به امید استخلاص، تحمل همهی دردها و غمها و شکنجهها را میسّر کردی. /دکتر مصطفی چمران
******************
بار پروردگارا، برای من چه خوش است که جان کوچکم را که هیچ است در راه اسلام بزرگ که همه چیز است بدهم، و از این کرهی خاکی دل بکنم، و به وجه تو نظاره گر باشم، و در آخرت هم در صف محبّان تو باشم، و در نزد رسولالله سرافکنده نباشم. /احمد لباف
******************
خدایا، چطور میتوانم شکر این همه نعماتت را به جا آورم؟ خدایا، گناهان و خطاهایم زیاد است. خدایا، قلبم سیاه شده است و قساوت گرفته. چطور میتوانم با این بار سنگین گناه طلب استغفار کرده، طلب آمرزش کنم؟ ولی فقط امید به رحمت بی پایانت دارم و فقط دلم را به این خوش کردهام که در رحمتت باز است و غفار الذنوبی، ای خدای بزرگ... /سعید زارعشحنه
******************
خدایا، نمیدانم با چه زبانی شروع کنم: از یک طرف گناهانم به قدری است که به شماره نمیآید، و از طرفی تو آن قدر مهربانی که من نمیدانم، ای خدای بزرگ، چگونه تو را شکر کنم که مرا در این زمان هستی دادی تا رهبری چون خمینی داشته باشم و به عنوان یک بسیجی به جبهه بیایم.
ای خدای، به خداییات قسم برای دفاع از اسلام آمدم، یاریمان کن تا بتوانیم قبر مولایمان را در بغل بگیریم. خدایا، من که چیزی ندارم تا در راهت فردا کنم جز چند قطره خون ناقابل. خدایا، دوست دارم که این آخرین وصیتنامهام باشد. /غلامعلی لطفی
******************
خدایا، از تو میخواهم جسم ناقابل و جان بی ارزشم را با شهادت در راه خودت از من بگیری. من شهادتی چون سرور شهیدان دوست دارم و دلم میخواهد مانند حسین(ع) با سر بریده به سوی خدا بروم.
بارالها، تو خود میدانی که از چه زمانی و به چه حال و زبانی این را از تو خواستهام. خدایا، این دنیا، با تمام زیباییهایش دیگر نمیتواند مرا بفریبد. عشقت در دلم خانه کرده و قلبم به سوی توست. دیگر تحمل ندارم. تا کی میخواهی مرا در این حال نگه داری. میدانم هر کس عاشقت شود تو نیز عاشقش میشوی و او را پیش خود میبری. خدایا، این بندهی حقیر را نیز قبول بفرما. /محمدرضا علیمحمدی
******************
الهی، معبودا، اینک که به نقطهی اوج رحمت تو نزدیک میشوم و باران رحمت تو شامل حال من هم شده، میخواهم که در آخرین لحظاتم چشم باطنی توانای مشاهدهی جمال زیبای مهدی موعود (عج) را داشته باشم. بارالها، تو میدانی که نه به خاطر طمع بهشت تو عبادت کردم و نه به خاطر ترس از جهنم تو به جبهه آمدم، بلکه قصد و نیت و هدفم جز تقرب هر چه بیشتر به تو نبود. خدایا، چگونه من بدون تو به حیات خویش ادامه دهم؟ خدایا، تو گفتی که شهادت برازندهی آغوش همگان نیست، امّا خدایا. به من لیاقت شهادت عطا کن. /عقیل خنجری
******************
خدایا، تو در این دنیا آن قدر دریچههای لطف و رحمت خود را بر من گشودهای و آنچنان بر عیبهایم پرده گذاشتهای و هر چه خواستم بدون نیت دادهای که خجلم که چگونه معرفت خوب ادا کردن این همه الطاف و ... را بیابم. و این بار چیزی از همهی اینها بالاتر به من عطا کردی که باز بر خجلتم افزوده شد. خدا، تو چه قدر رحیمی که بندهای را این چنین کوچک و حقیر به درگاهت میپذیری. /نعمتالله خادم علیزاده
پروردگارا، معبودا، با وضعی که دارم امیدی به رسیدن به شهادت در راهت را ندارم. اما به صفات پاکت که مینگرم، دریچهی کرمت را باز میبینم و زیبایی دریچهی کرمت زشتیها و پلیدیهای قلبم را ناپدید میکند، و بین دو راه ماندهام. دست به دامن تو میشوم تا تو را خشنود کنم.
الحمدلله امیدی یافتم و آن حبّ مولا علی(ع) است و حب حسین بن علی(ع)، و آن هم از لطف خاص تو بود که بر من مبذول داشتی. ای کاش امیدم را ناامید نمیکردی. /محمد زارعی
******************
خدایا، ما با تو پیمان بستهایم که تا پایان راه برویم و بر پیمان خویش همچنان استوار هستیم. من آنقدر به جبهه میروم تا شهید بشوم./عباس زارعیقلیجی
******************
پروردگارا، اکنون که به نزد نو میآیم و در راه تو قدم میگذارم، از تو میخواهم که مرا یاری کنی تا بهتر به اسلام خدمت کنم.
خداوندا، از تو میخواهم رهبر را، همان کس را که مانند عصایی در دست کوری، ملت ما را از گرداب فساد نجات داد تا ظهور حضرت مهدی(عج) سلامت بداری و مت ما را یاری کنی تا در رکاب رهبرشان دشمنان اسلام را سرکوب کنند./داوُد ساریخانی
******************
بارخدایا، نیرویی به ما عطا کن که در این راه ادای فریضه کنیم، هرچند کار ما در مقابل عظمت تو کوچک است. پس ما را ببخش و از باب کرم و لطف ما را مورد محاسبه قرار ده، نه از روی عدالت، که در کفّة عدالت تو، معصیت ما چون کوه و طاعت ما چون کاه است. و ما را بیامرز، ای ستّارالعیوب./امیر سلیمانی
******************
ای خدا، ای رازدار بندگان شرمگینت، ای توانایی که بر جان و جهان فرمانروایی
ای خدا، ای همنوای نالة پروردگانت، زین جهان تنها تو با سوز دل من آشنایی/بهرام ذرهپوش
******************
خدایا، معبودا، مرا به سوی خود خوان. من تو را با تمام وجودم میخوانم، هرچند گنهکار و روسیاه هستم. چه کنم که من عاشقم و تو معشوق منی؟ اگر من لیاقت پذیرش رحمت تو را ندارم، تو خود سزاوار آن هستی که مرا مشمول فضل و رحمت بیحساب خود قرار دهی. بارالها، سپاس و ستایش همیشه و همیشه از ازل تا ابد سزاوار توست. سپاس و ستایشی که هر لحظه فزونی گیرد و هیچگاه پاین نپذیرد، و آنچنان باشد که تو دوست داری و بپسندی./محمدجواد رمضان شیرازی
******************
ای خدای من، لبیک؛ ای اله من، لبیک؛ ای عزیز من، لبیک؛ ای خدای من عذاب الیم تو بر پوست و رگ نازک من بسیار سخت است. وای بر من از آتش غضب! وای بر من از آتشی که از گناهانم برافروختهام! و اما، ای مونس من، به وقت وحشتم، وحشت پیش از عذاب جهنم و آتش آن از بیمهری توست دربارة من، بیمهری تو به من، ای صاحب من، بینوازشی توست بر دل رنجورم. بیرحمتی توست غمزدگیم. و این برای من بسیار سخت است./محمد رحیمی حمیدآبادی
******************
بارخدایا، بپذیر جان بیارزشم را در راهت، که چیز دیگری ندارم که به درگاهت تقدیم کنم ـ کهای کاش هزاران جان داشتم و فدای تو میکردم!
پروردگارا، این تویی که منبع نور و نعمتی، تویی که بر مبدأ و معاد قدرت دادی و به هرچه مشیّت علیای تو تعلق گیرد توانایی./امیرحسین عباس کجایی
******************
پروردگارا، به محمد(ص) و آل او، به خمینیات سوگند که گرانبهاتر از خونم متاعی ندارم، و اینک این خون و این جان بیمقدار من تقدیم به تو هدیه به بندة خالص و پاکت، روحالله. ای خدای بزرگ، اینک برای رضا و خوشنودی تو به امر خلیفة تو قدم به صحنة جهاد علیه کفر گذاشتم، به این امید که لیاقت فیض شهادت را نصیبم کنی تا شاید کفارهای باشد برای محو گناهانم. ای خدای بزرگ، این بندة روسیاه و درمانده و ضعیف تو، حال که به سوی تو آمده، او را از درگاهت مران و از معصیتهایش، از بیاخلاقی و بیطاعتیهایش رگذر و ناامیدش مگردان. خدایا، به خون پاک بندگان صالح و عارفت و به تمامی صدیقان و مقربانت سوگند از گناهانم درگذر!/علی طاهریعباس
******************
پروردگارا، تو بهترین چشم را به من دادی، اما بد استفاده کردم و با خطا نگریستم. بهترین گوش را به من دادی، اما به گفت و گوی باطل و بد گوش دادم. بهترین زبان را به من دادی، اما من برای حرفهای بیهوده آن را به کار بردم، که برخلاف راه تو بود. بهترین دست را به من دادی، اما برخلاف راه تو حرکت کرد. بهترین پا را به من دادی، اما برخلاف راه تو حرکت کرد. بهترین عقل را به من دادی، اما لحظهای تفکر نکردم که از کجا آمدهام و به کجا میروم و چه کسی مرا آورده و مرا برده./حسینعلی فصیحی
******************
خداوندا، به ما شعور و شناخت این موهبت الهی را عنایت فرما، این موهبتی که نامش «انقلاب اسلامی» است؛ انقلابی که میخواهد محور و ارکان آن اسلام باشد؛ انقلابی که ثمرة خون همة پیامبران و ائمة هدی و اولیای حق است؛ انقلابی که نیاز به پاسداری و نگهبانی دارد؛ انقلابی که ناخالصیها و ناپاکیها را، به خاطر روح معنویت و قداست اسلامیش، به کناری زده و خواهد زد؛ انقلابی که میخواهد همه چیزش را براساس اسلام تدوین کند./محمدصادق فخاریفر
******************
بارالها، پروردگارا، ای دوای دردمندان، خدایا، نیکی تو در زندگی من همچنان پیوسته است. پس نیکی خود را در لحظة مرگ از من مگیر.
بارالها، از کارهایی که کردهام به تو پناه میبرم ـ از اینکه مرگ را فراموش کردم، از اینکه در راهت سستی و تنبلی کردم، و از اینکه حق والدین را ادا نکردم.
آه، خدایا! درون جنب و جوشی برپاست. نمیدانم چه میگذرد. احساس سبکی میکنم. میخواهم بال درآورم و پرواز کنم. بارالها! تو خود میدانی که عاشقان راهت به سوی عشق تو و به عشق حسین(ع) تو به این جبهههای پاک و مقدس آمدهاند تا با یاری تو کربلا و، بعد از آن، قدس شریف را آزاد کنند. و اینک ما میرویم کربلا را برای آمدنش مهیا کنیم و آنجا را جارو کنیم، و میرویم تا ظهورش را در کنار حسین جشن بگیریم و میرویم تا مردانگی را به حدّ کمال تجربه کنیم./حمیدرضا کرم
خدایا، بعد از شهادتم از تو میخواهم که همرزمانم بتوانند این انقلاب خدایی را به پیروزی برسانند. خدایا چه زیباست مرگ در راه تو و شمعگونه سوختن: انسانی که بتواندروشنی بخش جامعه باشد. خدایا، میدانم تو کیستی، نه آنقدر که علی(ع) دانست. خدایا، تو را با دیدة دل دیدهام، نه آنقدر که محمد(ص) دید. خدایا، به تو و کتاب و هر آنچه از توست یقین دارم، نه آن سان که رهبر عزیزم، خمینی، دارد. خدایا، لحظاتی در زندگیم در التهاب تو سوختم./سیدعلی سیدحسینی
******************
بارخدایا، معبودا، معشوقا، خالقا، از تو میخواهم که یاریم کنی، یاورم باشی. توکل و اعتمادم به توست. مرا به خود وامگذار. درخواست و مسئلتم از توست؛ مأیوسم مکن. رغبتم به فضل و احسان توست؛ محروم و ناامیدم بفرما.
بارالها، شکر میکنم که در این دنیای لهو و لعب مرا از مردابها نجات دادی و از میان لجنزارها بیرون کشیدی و آتش عشقت را در دلم پدید آوردی و حب خودت و اولیایت را در دلها قرار دادی و مرا رهرو راه حسین(ع) قرار دادی./محمد سلیمانیان جزه