راه و هدف شهدا 7
به نام الله یکتای بیهمتا، به نام الله یاریدهنده قلبها، به نام الله جان پناه دلها؛خدایی که ما را آفرید و جان داد، دل و فکر عطا فرمود و ما را از چشمهسار معنویت بهرهمند ساخت؛ خدایی که تنها امید مستضعفان است، یاور درماندگان و دستگیر بینوایان، امید ناامیدان و پناه بیپناهان و خدایی که ما را بیافرید و روزی داد. میمیراند و زنده میکند. و به نام خدای شهیدان. / رضا شفیعیمعز
********************
ـ شکر و سپاس خداوند متعال را که ما را مورد لطف و رحمت بیپایان خودش قرار داد و برای جهاد فی سبیلالله انتخاب نمود. و سپاس بیکران خدای را که بر ما عزت نهاد و ما را در عهدی زندگی داد تا بتوانیم راه خود را، که همان راه اسلام پاک محمدی است، دریابیم و در راه اسلام عزیز حرکت کنیم و به خواست و اراده خللناپذیرش و به فرمان امام بزرگوار در سرافرازی پرچم خونرنگ اسلام، که همان شعار «لا اله الا الله ومحمد رسول الله و علی ولیالله» است بکوشیم تا ملت شهیدپرورمان از ما راضی گردند. / جعفر حسینآبادی
*********************
ـ با یک نگرش کوتاه بر زندگی شهیدان، میبینیم که هر یک چه ویژگیهای خاصی داشتند. آیا مگر میتون بدون خلوص و صفای قلب و پاکی نیت به لقاءالله و دیدار خدا، تنها معشوق عاشقان از خود رسته، تنها مراد جانبازان از مرید رهیده، و تنها امید خائفان و راجیان از بند گسسته پیوست؟ عجیب است «شهید و شهادت». او میبیند حضور ملائکه در نزدش را، او میبیند آنچه را که خداوند برای او آماده کرده از نعمتهای بهشت، او میبیند «عند ربهم یرزقون» را. آری، او میبیند از نزد پروردگارشان رزق داده میشوند؛ آنهم چه رزقی! راستی، چه خوب هدایت یافتند،چه زیبا معنای هستی و زندگانی را یافتند، دریافتند که باید بنده خدا بود و ره قرب به خدا را پیمود. و چه زیبا و دلرباست برای آنان که کوتاهترین راه، ایثارگرانهترین راه و جانبازانهترین راهِ «شهادت» را یافتند. مگر نه این است که هر لحظه زندگی را باید به یاد خدا بود، و باید هر لحظه ره قرب به خدا را پیمود. پس، چه بهتر که حکیمانهترین راه، کوتاهترین راه، عاشقانهترین راه، خالصانهترین راه و جاودانهترین راه «شهادت» را پیمود. و شهیدان چه زیبا در مسلک صالحان طریقِ حق ره معشوق را درنوردیدند. سالکان راه حق، راه انبیا، راه صدیقین، راه شهدا و صالحین ـ که در پیمودن راهشان و نیل به قلههای بلند رستگاری و فلاح ـ از هیچ چیز نمیهراسند و از هیچ چیز باکی به دل راه نمیدهند و از هرگونه وابستگی رهیدهاند، زیرا که خدایشان را خوب یافتهاند. آنان خود را از قید فرزند، همسر، مظاهر مادی، شهرتطلبی و مقامپرستی، عجب و خودپرستی و هر چیزی که او را به خود بندد واز خدایشان دور سازد رها کردهاند. آری، آنان همانگونه که خدایشان، اسلامشان، قرآنشان، پیامبرشان و امامشان رهنمودشان دادهاند، نایب امام زمان(عج) را که حجت اوست بر انسانها وبا پیام خونین خویش چه زیبا و دقیق شناختهاند و پیرو و مقلد او در تمامی ابعاد شدهاند. در این زمان این نعمت بزرگ خداوندی در وجود حضرت آیتالله العظمی امام خمینی تبلور یافته است. / سعید نوریتاجر
*********************
ـ من نیز در قلههای بلند سعادت به جستجوی «شهادت» پرداخته، و همانند سرور شهیدان حسین بن علی(ع) مرگ با عزت را بر زندگی ننگین ترجیح میدهم. / علیرضا فرخ
********************
ـ من که قطرهای از دریای حقطلبان هستم با شنیدن صدای پرهیبت مجاهدان، و نعرههای جاودانی شهیدان، و احساس سوز دل مادران، نوحهسرایی خواهران داغدار، و آهسته قدم برداشتن پدران، و خیره نگاه کردن برادران عزادار، و در فکر فرو رفتن دوستان و آشنایان، خود را مسئول میدانم که باید با چنگ و دندان انتقام خون آنها را از این ستمگرهای زمان گرفت و باعث التیام دل خانوادههای آنها شد. خود را مسئول میدانم که پرچم توحید را در دست گرفته و با شعار «اللهاکبر» لرزه بر کاخنشینان بیندازم. خود را مسئول میدانم که هرگاه دیدم نمیتوانم در برابر خواست استعمارگران قد علم کنم، به زندگی خود به وسیله جهاد خاتمه داده و به دنیای ابدی و حقیقی بپیوندم. /محمداسماعیل محمدی
********************
ـ تنها آرزویم «شهادت» است، و همیشه از خداوند متعال خواستهام که به این فوز عظیم و نعمت الهی برسم. همیشه فکر میکردم خدایا میشود روزی آید که «شهادت» نصیب من هم بشود که خدمتی به رهبرم امام خمینی و ملت ایران کرده باشم. / اسماعیل علائیفر
چه مرگی بهتر از کشته شدن در راه خدا است: «شهادت» مقطعی از حرکت تکاملی است که انسان به وجود مطلق میپیوندد، و هیچ اجباری در این پیوند نیست، بلکه باید انسان راه رشد را بیابد و از طغیان و زبونی درآید تا بتواند به ملاقات حق که متضمن تلاش و کوشش اوست نایل گردد. / سیدمحمد هاشمی
**********************
ـ در این مرحله از زندگیم این باور را قبول کردهام که نباید در یک خط ثابت و یک مکتب الهی حرکت کنم. در یک زندگی مکتبی که انسان هدف دارد، و برای رسیدن به هدف مبارزه میکند، دیگر جایی برای احساس باقی نمیماند. ای خدا، مرا یاری کن تا راهی را که میروم به سرمنزل مقصود برسانم./ محمد حیدری
************************
ـ «شهادت» را نه برای فرار از مسئولیت اجتماعی، و نه برای راحتی شخصی میخواهم، بلکه از آنجا که شهادت در رأس قله کمالات است و بدون کسب کمالات «شهادت» میسر نیست، با تقاضای شهادت از خدا در حقیقت میخواهم که وجودم سرتاسر خدایی شود، و با کشته شدنم در راه دین اسلام و خدا بر ایمانم و طاقت و پایمردیام در راه دین، و بر عشق پاکم به او مهر قبولی بزند./ علیاصغر کوخانی
*******************
ـ و من به امید خداوند از میان همه راهها راه خدا و رسولش را انتخاب کردم، و از میان همه تجارتها آن تجارتی را که خدا راهنمایی کرده بود برگزیدم، و هم اکنون عازم جبهه هستم. در آنجا لشگریان اسلام با مزدوران و کفر در ستیزند. کشور اسلام و قرآن مورد هجوم ابرقدرتها قرار گرفته و میرود تا در این کشور همه جا حکم خداو قوانین قرآن و سنت پیامبر(ص) به رهبری شخصی از فرزندان پیامبر و نایب بر حق امام زمان(عج) یعنی امام خمینی اجرا و پیاده شود. در این موقع فاسدان و کافران و منافقان و ابرقدرتها دست در دست یکدیگر دادهاند، تا این نور را خاموش و این حرکت را متوقف کنند. میروم تا از مرز اسلام و حکومت اسلامی که با خون صدها هزار شهید آبیاری شده، و در حال شکفتن و به ثمر رسیدن است دفاع کنم؛ و به فرمان خدا گردن نهم، و به یاری امام خمینی ـ که حرکتدهنده نهضت امام حسین(ع) است ـ بشتابم و لبیک گویم. انشاءالله اگر در جنگ پیروز شدیم و برگشتیم عبادت خدا را در روی زمین انجام میدهیم و بندگی او را میکنیم. اگر هم برنگشتیم راضی هستیم به رضای خداوند و خوشنودی او. / علی نیکچه فراهانی
********************
ـ انسان، دیر یا زود رفتنی است و در هر کجا که باشد مرگ او را به کام خویش فرو میکشد، ولی این مومن است که زیباترین نوع مرگ را انتخاب میکند و با شعف تمام به استقبالش میرود. خدایا آنچنان ایمانی به من ده که مرگ را خود انتخاب کنیم. راهی که مؤمن انتخاب میکند، راهی است که در آن شکست معنا ندارد، ذلت و خواری معنا نداردف اسارت معنا ندارد؛ راهی که منتهایش سیر تکاملیاش وجود مطلق و بیمنتهای هستی یعنی خداوند است؛ خداوندی که ابراهیم(ع)، موسی(ع)، محمد(ص)، حسین(ع)، و خمینی را آفرید، تا تمامی مستضعفان تاریخ را از زیر سلطه استضعافگران بیرون کشند. همان راهی که در آن نیکی، برابری، برادری و تمام ارزشهای متعالی انسانی وجود داشته باشد. همان راهی که در آن ملاکهای مادی، قدرتطلبی، خودخواهی، خودمحوری و خودبینی نباشد و بالاخره راهی که در آن من نباشد، همه ما باشیم و برای او باشیم. تنها آرزویم همین چند کلمه بیش نیست: «فنا شدن در وجود مطلق الله و پیوستن به لقاءالله.» / سیدامیر صدری
*********************
ـ حال که باید بروم چرا با شهدا نروم؟ چرا سعادتمند نروم؟ چرا شرافتمندانه نروم؟ چنانکه پیامبر اسلام(ص) فرموده: «اکرم الموت القتل فی سبیل الله«: «شرافتمندانهترین مرگها مرگ در راه خداست» و به امر امام عزیز و نایب بر حق امام زمان(عج) و فرمانده کل قوا به جبهه آمدم، تا امام را تنها نگذاشته باشم، و بدین وسیله دین خود را که امروز احتیاج به یاری دارد به قدر کوچکی یاری کرده باشم، و در روز حساب بتوانم جواب شهدا را بدهم. / مصطفی مغادی
******************
ـ بار خدایا، تو شاهدی که هدف من از رفتن به جبهه به جز رضایت تو نبوده و نیست. تو شاهدی که هدف من از شرکت در این جهاد بزرگ پاسخ به ندای نایب به حق امام زمان(عج) و فقط برافراشتن پرچم «لا اله الا الله و محمد رسولالله» بر تمام جهان است و بسم. من آنقدر به این راه اعتقاد دارم که تا آخرین قطره خونم از پا نخواهم نشست، و سعادت دنیا و آخرت در همین راه است. / علی افکاری
*******************
ـ برای اعزام شدنم چند هدف داشتم: اولاً، به خاطر اسلام عزیز، این دین همیشه پاینده و عقیده من، و اگر کسی عقیدهای داشت باید حتی تا پای جان هم از عقیده خود دفاع کند، بخصوص که این عقیده اسلام باشد. در راه اسلام هم «شهادت» پیروزی است و هم خود پیروزی، موفقیت است. ثانیاً، این نصیحت قرآن را قبول داریم که: «ما همه از خدا هستیم و به سوی او بازمیگردیم». پس، چه بهتر که در این بازگشت همگانی ـ که همه باید این راه را بپیمایند ـ برای اسلام و برای خداوند جان بدهیم، و یا در این راه حداقل کاری کرده باشیم. ثالثاً به فرموده امام عزیزمان، این رهبر حزبالله و این پیر همیشه خروشان بر ضد غیراسلام، که فرموده: «جوانان بروند به جبهه و به این مسئله خاتمه دهند.» / محمدرضا میرزایی
****************
ـ هر کس که بخواهد در این راه قدم بردارد باید خودسازی بکند، و در مقابل سختیها و رنجها و فشارها ایستادگی کند. البته کسی میتواند تحمل این سختیها را بکند که هدف خود را مشخص، و عقیده و معنویت او فقط در راه خدا باشد، و در این راه ایمان خود را نسبت به هدفش قوی سازد. اگر انشاءالله این سعادت عظیم را پیدا کردم ـ که خدا مرا قبول کند تا به سوی او بروم ـ به آرزوی دیرینه خود رسیدهام. / علی محمدی
ای خدا، میدانی که من فقط برای رضای تو به این راه قدم گذاشتم و جان ناقابل خود را در این راه پاک و مقدس شهیدان هدیه میکنم. ای خدا، تو خود میدانی که من آگاهانه و با میل فراوان به این راه آمدهام. ای کفار، ای منافقان، ای از خدا بیخبران، بدانید اگر صد جان هم داشتم در این راه میدادم. / محمدرضا فخیمی ستوده
*******************
ـ چه چیز مرا وادار کرد که به سوی جبهه بیایم؟ باید عرض کنم، معبودم را در اینجا دیدم و پیدا کردم. خواستم عروج کنم، پرواز کنم، خود را به خدای خود برسانم، خواستم با خدای خود سخن بگویم و دین خود را یاری کنم. از خدا میخواهم که مرا با دوستان خود قرار دهد. خواستم با خون خود اعمالم را پاک کنم، با قلبی پر از عشق به سوی خدا حرکت کنم. این آرزوی من است. کی میشود عروج کنم؟ هنگام رفتن به سوی جبهه، آن قدر برایم لذتبخش بود و هست که من آن را از بهترین لحظات زندگیم میدانم. آن زمان که خمپارهها و توپها فرود میآیند، انگار خدا را پیدا میکنم. دلم پر میزند که بروم به سوی خدا. ای خدا میشود عروج کنم. / نورعلی محمدنژاد
*******************
ـ هیچ هدف و مقصودی در رفتن به جبهه جز انجام وظیفه شرعی و کسب رضای الهی محرک من نیست. باید عرض کنم سعی کردهام که فقط و فقط برای رضای خدا و خشنودی او و اطاعت امر او به جبهه بروم، و هیچ نیرو و عامل دیگری را در این رابطه حتمی به مخیله خود راه ندهم. کوشیدهام که حتی «شهادت» نیز ـ که خود کمال بزرگی است ـ هدف من قرار نگیرد. همانطور که بارها تذکر دادهام به نظر من در این برهه از زمان و مکان که اسلام شدیداً به یاری و حمایت احتیاج دارد و ندای «هل من ناصر ینصرنی» حسین(ع) هر چه رساتر بلند است، در چنین موقعیتی نه تنها «شهادت» بلکه حتی فکر به «شهادت» نیز فرصتطلبی است. پس، من نه با عشق به شهادت و نه با هدف اینکه از زیر بار مسئولیت شانه خالی کنم، ونه به این منظور که به جبهه بروم و شهید شوم و از این دنیا خلاص شوم و خود را از گرفتاریها و بدبختیهای آن آزاد کنم، بلکه خدا خودش میداند، همیشه از او میخواستم که به من توفیق این خدمت و اطاعت و عبادت عطا فرماید. هر چه رج و گرفتاری در این دنیاست انسانساز و در جهت قرب او و مایه تکامل و سیر الیالله است. خلاصه، هر رنج و المی که رضا و خواست اوست از من دریغ نفرماید که بودن در این دنیا و عبادت او کشیدن رنج و درد در راه خدا، بالاترین لذت را دارد. البته،از خدا میخواهم که مرگ مرا «شهادت» در راه خودش قرار دهد، و مرگم را در بستر مقدر نفرماید. میخواستم که در بستر نمیرم، بلکه کشته شوم و به خون خود بلغتم، و حتی بسوزم و خاکستر شوم و از بین بروم، بلکه کشته شوم و به خون خود بغلتم، و حتی بسوزم و خاکستر شوم و از بین بروم، تا بدنم نیز گوشهای از این دنیای فانی را اشغال نکند، و با تمام وجود و با همه هست و نیستم به سوی او پر بگشایم. دیگر اینکه من برای هوی و هوس به جبهه نرفتم، زیرا هوی و هوس چیزی نیست که در مسئله جان و زندگی همچنان بتواند محرکی باشد، و لااقل برای من اینطور بوده که من جانم را بیشتر از این دوست داشتم که بخواهم در راه امیال و خواهشها و خواستههای نفسانی از دست بدهم، زیرا تا جانی نباشد دیگر هوی و هوس در کار نیست. تنها راه قصاص خود من از طریق ادامه راهم ـ که همان حمایت از اسلام و جمهوری اسلامی و امام امت است ـ میباشد. / علیاکبر کفشکنان
*******************
ـ اینک، به یاد تو به جبهه میروم، نه برای انتقام، بلکه به منظور احیای دینم و تداوم انقلابم پای در چکمه میکنم، و به خدا و به آن سوی و آن راه که صلاح میدانم میاندیشم. هدفم خدا و مکتبم اسلام است. آرزو میکنم قدمی که برمیدارم و گلولهای که شلیک میکنم و قلب دشمن را هدف میگیرم به یاد خدا باشد. و جز رضای خدا و جهاد در راه او مقصودی ندارم. / عبدالله عبدالجباری
*******************
ـ وظیفه شرعی خود دانستم که به جبهه حق علیه باطل بروم و دنبالهرو راه شهیدان کربلای حسین(ع) و شهیدان کربلای این زمان باشم. باعشقی که به خدای خود دارم به سوی او میشتابم. امیدوارم که در این راه به آنچه آرزو دارم برسم و خریدار خون من خدا باشد. وقت رفتن به جبهه، باید نیتها پاک و خالص باشد. خدایا، این تن خاکی را از من قبول کن، آرزو دارم با شهادتم از تمامی گناهانم بگذری. / اباسعد حنیفه نیکآبادی
*********************
ـ راهی که من رفتم راه حق بود، و چون راه حق بود و تشنه بودم و عاشق شهادت و عاشق لقاءالله،پس همچون کسی که تشنه لب است و به سرچشمهای میرسد، من هم مانند او شهادت را چون نوشیدن آب زلال و گوارا دوست دارم بنوشم. / مرتضی حسینی رستمی
*********************
ـ افسوس که فقط یک جان در کالبد خود بیشتر ندارم که در راه تو ـ که راه اسلام و راه امام زمان(عج) است و راه نایب بر حق امام زمان، خمینی عزیز است ـ فدا کنم. / حسین نظرکرده
***************
ـ اگر صد جان داشتم باز هم آن را در راه خدا و هفد تو نثار میکردم. خدایا، قدرتی به من ده تا فرسودگی اعضای بدنم و تا پایان یافتن نیروی جسمانیم در راه تو بجنگم./ ابوالقاسم کریمی کاشانی
******************
ـ ای کاش، همه مردم این احساس را که من هم اکنون دارم و احساس دیگر رزمندگان است داشتند، که خالی از تمام سمائل دنیوی است. توجه ما فقط به الله است. و هدف عالی که در پیش داریم هدفی است که امام حسین(ع) در پیش گرفته بود، و عاقبت به خاطر همین هدف به شهادت رسید. همانطور که ادامهدهندگان راه او در این راه شهید میشوند، من هم این راه را شناخته و به این راه قدم نهادهام، و تا آخرین قطره خونم را فدای اسلام عزیز مینمایم، همانطور که حضرت قاسم در این راه فدا کرد./ داود یوزباشی
بار الها، تو آگاهی که تلاش و پیکار ما نه از آن جهت است که به پایگاه قدرت و منصب برسیم و یابه زرق و برق بیارزش دنیا چنگ بزنیم، بلکه بدان جهت است که بیرق تو را به اهتزاز در آوریم. و پیروزی اسلام را بر کفر جهانی به ارمغان آوریم.32/قاسم خاوهای
****************
خداوندا، تو گواهی میدهی که هدف ما در این جنگ اعتلای کلمة حق است و سرنگونی ستمگران. این جوانان که از دست مردم رفتهاند جزو بهترین جوانان بودند و هدفشان حفظ و برقراری اسلام و قرآن بوده است.33/علی ندائی
*****************
من با ایمان به خدا و کلام حق او و اتمام حجتی که بر من شده با یقین در این راه به جهاد فی سبیل الله آمدم. و چنان آرامش قلبی دارم که به دنیای آخرتی که خداوند وعده داده مشتاقترم تا این دنیای پر فریب و ریا.34/علیحسین احمدی
**************
هدف پیروزی نیست، هدف لبیک به ندای معشوق است. تکلیف ما را سیدالشهدا معلوم کرده است.35/مجید جلالی
*************
مولا علی میفرماید: نه زندگی آنچنان شیرین است و نه مرگ آنچنان تلخ، که انسان شرافتش را برای یک لحظه بفروشد. این خود یک راه است، راهی که با آگاهی کامل به مقام رهبریت امام خمینی فرزند و نایب امام مهدی انتخاب کردم تا شاید بتوانم از شرافت خود که همان حرکت به سوی کمال و انسانیت و رسیدن به الله یعنی معبود و معشوق است دفاع کنم و خونم را برای تحقق قرآن این امانت الهی هدیه کنم.36/اصغر علیاصغری