حالات و روحیات شهدا 9
خدایا، عجیب دردی دارم، میدانید چیست؟ از یک سو باید بمانم تا شهید آینده شوم و از سوی دیگر باید شهید شوم تا آینده بماند. هم باید امروز شهید شوم تا فردا بماندو هم باید بمانم تا فردا شهید نشود. عجب دردی؛ خدایا، چه میشد امروز شهید میشدم و فردا زنده میشدم تا دوباره شهید شوم./ مهدی نورحق
**********************
ـ هر چیزی را میبینم برایم عبرت است، هر صحنهای را ـ حتی کوچکترین آنها را ـ مثلاً یکبار که پرستوها در آسمان بودند و با سرعت زیادی و به طرز زیبایی پرواز میکردند بیاختیار به همسنگرم گفتم: ما راهی را به سوی خدا طی میکنیم و حرکتمان مثل مورچه است، و تیری را در جای دوری نشان دادم و گفتم: این فاصله را باید طی کنیم، و اگر بتوانیم جلوی هواهای نفسانی خود را بگیریم، حرکتمان مانند این پرستوها میشود و با این سرعت. بله، با این سرعت نمیشود باور کرد، ولی راست است و مسیر را اصلاً حس نمیکنیم و وقتی متوجه میشویم که به هدف رسیدهایم. برادر،کمکم کن، ولی نمیتوانم چون تحمل این قدر فکر کردن را ندارم، هر وقت فکر میکنم بعد از مدتی حس میکنم نمیتوانم درک کنم و دیگر هر قدر سعی میکنم نمیتوانم. حالت عجیبی پیدا میکنم و بیاختیار به یاد خدا میافتم، باور کن راست میگویم. پناه به خدا میبرم و خوب میشوم. خوب خوب، اما خیلی تشنه فکر میشوم و خیلی زیاد دلم میخواهد بدانم، وقتی نمیتوانم گریه کنم؛ و از خدا میخواهم مرا ببرد جایی که همه چیز را بفهمم، چون حس میکنم قوه ادراکم ضعیف است، ولی لذتی بیان نکردنی دارد که جز خود انسان و خدایش کسی درک نمیکند. خیلی آن حالت را دوست دارم، دوستداشتنی عجیب، روزی برادر،اولین بار به دور از همه کس و همه چیز گوشه دیوار مخروبه که نیمی از آن را خمپاره از بین برده بود خودم را تنهاترین وبیکس ترین موجود روی زمین یافتم و بدون داشتن خدا ـ حتی اگر همه چیز و همه کس را داشته باشم باز هیچم ـ باز پوچم و واقعاً درک کردم که در این دنیا جز خدا، جز پناه بردن به خدا، هیچ کس به آن انسان نمیرسد، نه پدر و نه مادر و نه دوست، هیچ هیچ، واقعاً با تمام وجودم خدا را حس کردم. برادر دیگر خدا را به خاطر نعمتهای بهشت و رهایی از جهنم و رفاه آن دنیا نمیپرستم، واقعاًحس میکنم خدا شایسته پرستش است. برادر، یک مژده در مورد خودم دارم، من فک رنمیکردم که کار به رضای خدا کردن مثلاً نیت دارد، هر وقت انسان یاد خدا باشد، همان حساب میشود، ولی حالا درک میکنم که انسان واقعاً اگر بخواهد، همه کارهایش را به راه رضای خدا میشود. آخر چکار کنم، دلم میخواهد پیش از این انسانهای خوب بمانم. برادر، هر بار که ناراحت میشوم، وقتی دلم میگیرد، هر بار اشک در چشمانم حلقه میزند پناه بر خدا میبرم، ایمانم قویتر میشود،حالا ایمانم محکمتر از کوه شده است و حالا میتوانم بگویم حاضرم جانم را در راه خدا بدهم./ بیژن بهتوئی
بزودی وارد قبر میشویم، و چگونه دل میبندیم به دنیا در حالی که دنیا در شرف نابود شدن است، و چگونه حاضر میشویم که استراحت کنیم در حالی که نعمات و لذتهای آخرت خیلی بیشتر از لذّات این دنیاست و جاویدان چنین است.32/سیدعباس غلامی
**********
دلم از این جهان گرفته و برایم همچون قفسی میماند، و آخرت برایم چون خانهای زیبا و آزاد دلم میخواست در زندگیم آقا امام زمان را میدیدم، ولی اگر این سعادت نصیبم شد امیدوارم بعد از مرگ ملاقاتش کنم.33/علیاکبر نجاری قزاآنی
***********
این دنیا برای من چون زندان شده است و اصلاً نمیتوانم در این زندان ادامة حیات دهم. دوست دارم آزاد شوم دوست دارم از این قفس رها شوم و از این زندان بیرون رفته و به آنجایی که جای همیشگی ماست بروم.34/سعید زارعشحنه
*************
فکر و اندیشة ماندن آزارم میدهد نمیتوانم بمانم ماندن در زیر ظلم و ستم ماندن در حالی که از هم بودیم و برای هم، در حالی که هدفمان یکی بود اما آنها خالصتر، ای خدای مهربان نمیدانم چه سری است و من متعجب از اینکه پنج بار عازم جبهه شدم و چند بار آن در زیر توپ و خمپاره دشمن. از اینکه لیاقت آن را نداشتم که بیایم و یا صلاح بر این بود، این را خود بهتر میدانی، ولی من در خودم نمیبینم لیاقت آمدن را وقتی که خود را با شهدا مقایسه میکنم و وقتی که به گذشتة خود مینگرم. اما، بارخدایا، لیاقت شهادت در راه خودت را نصیب من بندةسرتاپا خطا کار بفرما،آمین.35/علی دولتآبادی
************
خوشا به حال آن عاشقی که خدایش توفیق داده و با خلوص پاک و نیتی که تنها برای خدا باشد این راه را پیماید و قفس تنگ و تاریک تن را بشکند و روحش پرواز کنان به معشوق واصل گردد،زیرا که دنیا با تمام دورنگیها و نیرنگها و و چهرههای نفاق منافقان برای عاشقان الله کوچک است و تحمل ناکردنی.36/محمود رفیعی
*************
خداوندا، تو خود میدانی که دنیا برای من زندانی بیش نبودهاست و آرزوی هر زندانی این است که روزی درباز شود و او به جهان آزاد قدم گذارد و من نیز برای عروج به ملکوت اعلی و فرار از این زندان تنگ و تاریک دقیقه شماری میکنم. پروردگارا، از تو که قادر به هر کار هستی درخواست میکنم و از تو یاری میطلبم تا در رسیدن به هدفم مرا یاری کنی.37/مجتبی پاشائی
**************
در دنیا احساس دلتنگی میکنم میخواهم پرواز کنم این بار که به جبهه آمدم خودم یا روحم به کربلا خواهد رفت.38/علیجان سعیدی
************
این را باید بدانیم که ما برای آخرت آفریده شدهایم نه برای دنیا برای نیستی نه برای هستی برای مردن نه برای زندگانی ما در حال کوچ کردن میباشیم و در سرای موقّت و در راه آخرت سیر میکنیم و ما راندةمرگیم که گریزنده از آن رهایی نمییابد و جوینده آن را از دست نمیدهد و ناچا رمرگ او را در مییابد. سپس باید بترسیم از اینکه مرگ ما را دریابد و ما در حال گناه باشیم.39/محمدعلی صفری
************
ما باید تا موقعی که در این دنیای فانی هستیم اعمالمان را بسنجیم. عزیزان این دنیا چند صباحی بیش نیست و میگذرد و روز حساب میرسد باید در آن دنیا جوابگوی خدا و شهدا و انبیا باشیم. اگر در این دنیا بیتفاوت نسبت به مسائل باشیم و به خوشگذرانی و ثروت اندوزی بپردازیم و دور از مسئولیتهایی که در اجتماع اسلامی بر گردن ماست باشیم و از خون شهدا دفاع نکنیم و با زمزمههای شوم مبارزه نکنیم فردای قیامت چگونه میخواهیم جواب شهدا و خدا و انبیا را بدهیم آیا شهدا نمیگویند چرا خون ما را پایمال کردید و از خون ما دفاع نکردید؟ در آن موقع چه جوابی میتوانیم بدهیم جز خاموشی؟ و کسانی که پا در این راه میگذارندو جان و مال خود را میدهند و میگویند که اگر با ریخته شدن خون ما اسلام تحکیم پیدا میکند آرزو میکنند که در این راه تکه تکه شوند و به لقای رب خود برسند چه بهتر که ما هم پا در این راه بگذاریم و در راه خدا جهاد کنیم و اسلام را یاری کنیم.40/ هادی دشتی
****************
ای دوست، ای دردمند و حاجتمند، نیک بدان دلی که سخت شد دیگر روشنی ندارد و زمینی که شخم نخورد ناچار سخت میشود. قساوتها از کوچک شمردن گناهان مایه میگیرد. ای سختی کشیده در وادی قرب ای عزیز بدان که راه حق سخت است. تو باید سرنوشت خویش را در دست گیری و با ارادة خویش آسمان زندگیت را نورانی گردانی و این امر ممکن نیست مگر اینکه عاشقانه و خالصانه نماز را اقامه کنی. آنگاه که به ندای حق لبیک گفتی و نماز را با تمامی جان و روحت بر پا داشتی درهای رحمت گشوده میشوند و به فیض میرسی.41/ابراهیم طالشی
**************
همه از این دنیا خواهیم رفت آنچنان که همه رفتهاند فقیر و غنی بزرگ و کوچک و صاحب نام و بینام و نشان پس چه خوب است آنچنان رویم که ملائک و فرشتگان و انبیا و اولیا بر ما سلام گویند.42/غلامعباس فضلی
شهید میداند به کجا میرود و وقتی دانست به کجا میرود میداند برای چه میرود و وقتی فهمید برای چه میرود میفهمد به چه وسیلهای برود. بگذار تیر و ترکشها بدنم را آماج خود قرار دهند که اینک بیاندازه این طاقت را پیدا کردهام. هر تیر و ترکش که از جایش خون میریزد خون نیست گناه است که پاک میشود.چه کنم که عشق حسین مرا دیوانه کرده است چه کنم که در خود قدرت پرواز مییابم چه کنم که عاشقم چه کنم که منتظر مهدی(عج) و فاطمه هستم، چه کنم که عاشق خمینی هستم و همة اینها خون میخواهد همةاینها ایثار میخواهد همة اینها جوان میطلبد و همةاینها فانی شدن در اسلام میخواهد.43/غلامحسین طالبی رحمتآبادی
***************
چیزی به عنوان وصیتنامه ننوشتهام چرا که خودم را جزو صالحان و پذیرفته شدگان درگاه حق تعالی نمیدیدم و وقتی به گذشتهام مینگرم سراسر معصیت میبینم. مگر نه اینکه شهدا جزو نیکان و صالحان هستند و شرط به فیض شهادت نائل آمدن اخلاص در اعمال نیک است که من نه عمل نیک دارم نه اخلاص. اما وقتی نگاهی به رحمت واسعة الهی انداختم دلگرم شدم که خدایا گناه من بیش امّا رحمت تو از گناهان من بیشتر است و روی این انگیزه خودم را برای شهادت آماده کردم. مقصودم الله هدفم پیاده کردن احکام اسلام، وسیلهام شهادت است که خلعت الله اکبر پوشیده و در این راه گام زدم و اگر خونی ریخته شد فراراه مریدان امام روح الله هدیه کردم.44/مهدی باقرینژاد
************
شهادت کشته شدن نیست شرایطی دارد و من خودم را به هیچ وجه لایق آن نمیدانم.45/محسن عسگری
*************
من با آغوش باز به سوی شهادت آمدم و تا آخرین قدم و آخرین نفس خود و آخرین قطرةخونی که در بدن دارم با این کفار از خدا بیخبر خواهم جنگید و به آنها خواهم فهماند که با هر قطرهخون شهید آرزوهای خود را به گور خواهند برد.46/غلامرضا کُرد
************
این را بدانید که من با دیدة باز و عاشقانه به «هل من ناصر ینصرنی» حسین زمان خود این اسطورة زمان لبیک گفتم و عاشقانه و خالصانه به سوی خالق خود شتافتم.47/حیدر کوشی
****************
اگر سینهام را بشکافند، اگر مغزم را متلاشی کنند اگر قلبم را هدف گلوله خود کنند دست از یاری امام خمینی بر نخواهم داشت. اگر سوراخ سوراخم کنند اگر پاره پارهام کنند اگر تکه تکهام کنند هر قطرة خونم بر زمین مینویسد: الله اکبر، خمینی رهبر. اگر چه چشمانم را از دست بدهم باز چشم به راه مهدی خواهم بود. اگر گوشهای خود را از دست بدهم باز هم گوش به فرمان امام امت هستم. اگر زبانم را از دست بدهم شعار «لااله الا الله» بر زبانم جاری است. اگر دستم را از دست بدهم باز هم اسلحه به دوش خواهم کشید و به جنگ صدامیان خواهم رفت. اگر پاهایم را از دست بدهم گامهای بلندتری در راه رسیدن به خدای عزوجل خواهم برداشت، و اگر جانم را از دست بدهم اوج سعادت و آرزوی من است.48/ سیدعباس غلامی
****************
هر انسانی دیدی و منطقی دارد، و دید و منطق ما مسلمانان همان گفتههای اسلام است و دین ما اسلام. من چون بر خود نام مسلمان گذاشته بودم، آگاهانه و با میل و رضایت کامل خود پا به جبهه گذاشتم تا بتوانم به امر معبود خود جامة عمل بپوشانم. و چون جهاد یکی از فروع دین است و واجب برای جهاد فی سبیل الله پا به جبهه برای جنگیدن گذاشتم، و من اعلام میکنم که هیچ کس و هیچ ارگان و گروهی مرا وادار به رفتن به جبهه نکرده است، خود بادیدی آگاهانه و با هدفی مقدس و با قدمهایی استوار پا به جبهه گذاشتم و برای اینکه دشمنان اسلام نیز این مسئله را بدانند دوست داشتم اگر میشد به هنگام دفن من چشمهایم را باز بگذارید تا دشمن بداند که من با دیدی عمیق به مسئله جهاد و شهادت رفتم. و گوشم را باز بگذارید تا بدانند که من تمام حرفهای شما را شنیدهام ولی فقط حرف اسلام را پذیرفتم. و دهانم را باز بگذارید تا دشمن بداندکه شعار من الله اکبر بود. و مشتم را ببندید تا دشمن بداند که من آزاد بودم.49/عبدالله کریمی