حالات و روحیات شهدا 3
وقتی آفریدگار و ارباب خودم را با اینهمه محبت مهربانی، کرم،بخشش، و عطوفت و گذشت و بزرگواری و دوست داشتنی یافتم، عاشقش شدم. در این میان دیدم راهی برای رسیدن به او ندارم و خیلی ناراحت بودم که چرا نمیتوانم به او بپیوندم تا اینکه برای آخرین بار هم مرا طلب کرد و به جبهه اعزام شدم و در این موقع بود که بیشتر شیفتة او شدم. همیشه آرزویم این بود که مانند آبی که گرم میشود و تا آخر بخار میشود خداوند هم نور ایمان و گرمای اسلام را که از او سرچشمه میگیرد، آن قدر به من بتاباند تا من هم مانند آب بخار شوم و یا آتش گرفته مانند شمع بسوزم و باعث روشن شدن طریقةاسلام شوم و از این سوختن لذّت برم تا دوری از خدا آزارم ندهد، چرا که سوختن در راه خدا خود راهی برای رسیدن به خداست. اما هرچه پیش رفتم خود را تنهاتر و غمگینتر یافتم و دیدم به آن صورتی که میخواستم نیستم و نمیتوانم باشم.پیش خدا خجالت میکشیدم بگویم ارباب من، مولای من، عاشقت شدم. دیگر از خودم بدم میآید. میترسیدم از کسی صحبت بکنم و ترسم از این بود که غیبت بندة خدا را بکنم؛ و با وجودی که همةکارهای نیک خود را فراموش کرده بودم و گناهانم را به یاد میآوردم، باز نمیتوانستم شاهد سوختن خودم باشم. هرچه بیشتر زحمت میکشیدم و به خدا فکر میکردم کمتر احساس آرامش میکردم. میدیدم روز به روز از خدا فاصله میگیرم، همان خدایی که یک روزی قبل از اعزام به جبهه عاشقش بودم. حالا وقتی میدیدم گناهکارم و نتوانستم و نمیتوانم او را آن طور که باید و شاید عبادت و ستایش کنم، و نتوانستم شکر نعمتهای او را بکنم، روز به روز غمگینتر و از خودم ناراضیتر میشدم، حتی تا آنجا که یک گوشهای میخزیدم و از نافرمانی و گناهکاری خودم در رابطه با خدا پیش او شکایت میکردم و گریان و نالان از او میخواستم کمکم کند تا بتوانم او را خالصانه عبادت کنم. ولی باز هم نتوانستم، دیگر کم کم به بن بست میرسیدم و زنده بودن خودم را ننگ میدانستم. در این موقع بود که دیگر از خدا خواستم این نفس را که باعث تمام بدبختیهای من و رنج و عذاب روحم شده است از من بگیرد و از این بدن تنبل و ناسپاس بدم آمده بود و نفرت داشتم. روحم میخواست هرچه زودتر از این بدن معصیت کار و نافرمان جدا شود و این قدر زحمت رنج و عذاب در این بدن کثیف نکشد. بله، انسان وقتی گناه کرد دیگر نمیتواند مانند زمانی که گناه نکرده است انتخاب کند، و احیاناً انتخاب هم کرد، نمیتواند به طور احسن راه را ادامه دهد. و اگر همیشه به این فکر باشیم که در محضر خداوند بزرگوار هستیم و در پیشگاه او قرار داریم و او را حاضر و ناظر کارهای خود قرار دهیم، دیگر هرگز گناه نخواهیم کرد. اگر انسان لذت عبادت را با حضور قلب و خالصانه و نیّت پاک درک کند دیگر نه تنها گناه نمیکند بلکه حتی خواب و غذا را فراموش میکند، چون لذّتی که در عبادت با حضور قلب وجود دارد در هیچ چیز دنیا وجود ندارد، و انسان را چیزهای دنیایی اقناع نمیکند. به امید پیروزی رزمندگان اسلام این عاشقان طریق حسینی این اعجازهای زمان این خالصان پاک نژاد او، که با قدمهای استوار و محکم خود خواب را از چشم دشمنان اسلام ربوده و آنها را به وحشتی عظیم انداختهاند.
خداوندا، این خلوص را روز به روز در قلب آنها بیفزا که در راهت همچون شمع سوخته و اسلام را فروزان کنند.169/محمدرضا کاظمی
*******************
خدای من، نمیدانم چگونه شکر تو را بجای آورم؟ خداوندا، نمیدانم چگونه این فیض حضور در جبهه را نصیب من گردانیدی تا من در میان یاران امام زمان باشم؟ خدایا نمیدانم که چرا حال دیگری به من دست داده است؟ نمیدانم که چه خواهد شد؟ اما فقط این را میتوانم درک کنم که این دنیا مانند قفسی برایم شده است که دیگر در اینجا نمیگنجم. خدایا میدانم که چند ساعتی دیگر به وصل منو تو باقی نمانده است، ولی فقط یک درخواست دارم و آن این است که نکند در این چند ساعت باقی مانده پیمان دوستی من و تو از بین برود. خدایا نکند ملاقات ما عقب بیفتد. خدایا تو مرا کمک کن. پروردگارا مرا ببخش که تو را دیر شناختم و زمان ملاقات با تو را به تأخیر انداختم. خدایا من از این میترسم که مردم مرا به عنوان شهید تلقّی کنند اما تو این لقب را شایستة من و اعمال من ندانی.خدای من خود به خوبی واقف و آگاهم که لیاقت شهادت را ندارم، اما خودت این توفیق را به من عنایت فرما که شهادت فقط در راه خودت باشد.170/محمد شایجی
*************
خداوندا تو گواهی که هدف ما در این جنگ اعتلای کلمة حق و سرنگونی ستمگران است. این مردم جوانانی را از دست دادهاند که جزو بهترین جوانان بودهاند و هدفشان حفظ و برقراری اسلام و قرآن است. چقدر شهادت را دوست میدارم. مدتهاست که همیشه دعا میکنم: خدایا مرگم «شهادت» در راه تو باشد. همیشه رنج میبرم و احساس حقارت میکنم از اینکه به طور عادی بمیرم هرچند در هر حال راضی به رضای تو هستم اما مشیّت الهی نیز بر این است که از پیشگاه باعظمتش همیشه چیزهای خوب را بخواهیم تا اگر شایستگی داشتیم عطا فرماید. دوست دارم که شما نیز برایم دعا کنید تا مرگم در راه خدا باشد.171/محمدجواد میری
*****************
همیشه فکر میکنم آیا لیاقت آن را دارم که به مسائل موجود در این سفر راضی شوم؟ نمیدانم آیا به اندازة یک بندة عاصی عاشق مستحق آن هستم که مرا به مرحلهای از مقام رضایت برساند؟ وه که چه شیرین است لبخند رضایت بر لبان یک بندة راضی. خدایا از تو میخواهم در آخرین لحظات حیات همچون اصحاب اباعبدالله قلبم مملو از عشق و ایمان به تو باشد. خدایا در آن لحظات من ضعیف النفس را از شرّ شیطان و نفس امّاره ملعونه حفظ کن. خدایا میترسم در آن موقع از انجام این سفر به واسطة علاقههای زیاد دنیوی و سیاهی دل غمگین باشم، در آن صورت دنیا را که قطعاً از دست دادهام و آخرتی هم نخواهم داشت. وای خدایا، چه وحشتناک است این چنین تصوری.172/ حسین صالح غفاری
************
من کیستم؟ من باقیماندة یک طبیعت بیجانم. آیا روح من در آیندةمن جای گرفته؟ من همان باقیماندةیک خاکم عفریت مرگ روح مرا از آیندةمن میخواهد. من کجا هستم؟ آیا در لابلای کهکشانها یا در آغوش یک سرباز جان باخته در سنگر؟ اکنون مشت خاکی در زیر خاک میرود. اکنون روح بیپایان بشریّت در پرتگاه قرار گرفته و روح من نیز یک قدم تا مرگ فاصله دارد، مرگ چیست؟ و من کیستم. مرگ یک اثر نفیس و بیشائبه است که خالق بشریّت به صورت یک پدیدة شگرف به طبیعت گسترانده است. پس چرا هم آغوش این طبیعت نشوم؟ چرا به سوی معبودم نشتابم؟ خدایا همچون مولایم امام علی ناله میزنم که به خدائیت قسم که به آتش دوزخ صبر خواهم کرد اما تاب و تحمّل فراقت را ندارم. خدایا مرا بخواه مرا به سوی خود رهنمون کن. پروردگارا عرصة دنیا برایم تنگ است. مرا به سوی خود بخوان که من تو را میخوانم. اگر این بار به سویت نتوانستم بیایم و در این امتحان تجدید شدم مطمئن هستم که در آینده و آیندة نزدیک به سویت خواهم شتافت.173/اردشیر عیناللهزاده
************
آیا میخواهیم که خود را در مرداب دنیا بیندازیم و دانسته درآن کوشش کنیم.و با هر کوششی دنیوی بیشتر درون آن فرو رویم؟ اما نه من این ذلّت را نمیخواهم، زیرا که خدا آن را نمیخواهد. پس، ای خداوند باعزّت و قرب مرا دریاب که سخت به آن محتاجم که اگر تو مرا نخواهی دیگر باید بمانم تا بپوسم و سگهای بیابانی مرا قطعه قطعه کنند. ولی ای خدای عالم هیچگاه در امانت تو کوتاهی نیست. پس، به این وعدهات هم عمل کن.174/عبدالمتین مسعودی
اکنون که این وصیتنامه را مینویسم در مکان پاکی هستم که سجدهگاه عزیزانی بود که در دل شب سر و صورت بر روی خاک گذاشته و با معبود خود راز و نیاز میکردند، و اکنون روی به سوی وجه الله و ملائکه الله دارند، و من شرم دارم که در این مکان باشم چون خود را لایق این نمیدانم که در اینجا باشم. اما شاید این هم یکی از الطاف اوست که من بیایم و خود را بسازم امیدوارم که باز هم یاریم دهد و دستم را بگیرد و مرا از زندان نفس نجاتدهد و با این کار مرا در روز قیامت سربلند و روسفید گرداند و توفیق دهد که ادامه دهندگان راه امام حسین و اصحابش و شهدایمان باشم.181/حسین محمودی
*************
به خدا قسم که شیرین تر از معراج در این دنیا لذّتی نیست، نصرت و فرج را باید از خدا بخواهیم بیایید با دلمان سخن بگوییم و از اعماق وجودمان او را صدا بزنیم و روحمان را به درگاه او روانه سازیم.182/هاشم حاجی ابراهیمی
**************
خدای بزرگ را سپاسگذارم که به من عمری عطا کرد و با راهی آشنا کرد که این راه را خودش دوست داشت. من خود چیزی نیستم، آنچه د رمن است و بهتر از همه ستارالعیوب است. ای کاش شیطان نبود که مرا وسوسه کند. وای کاش دنیا چیزی نبود که به آن دل بندم، و ای کاش همة وجودم عشق به خدا بود و عشق رسیدن به لقاء حق؛ عشقی که ارزشی والا دارد؛ ولی در دنیا کسی همیشه بهرهمند از آن نیست. شاید خیلی از بندگان خاص خدا همیشه بهرهمند باشند، اما من نیستم. ولی احساس می کنم عشقی بالاتر از عشق به خدا نیست و برای رسیدن به این عشق و معشوق حاضرم، جسمم قطعه قطعه شود، نه یک بار بلکه بارها. کسی که عشق او را داشته باشد دنیا برایش مفهومی ندارد دنیا در نظرش زیبایی ندارد، دنیا برایش تنگ است و تنگتر از قفس برای بلبل.183/محمد زارعی
**************
خدا را به شهادت میطلبم که قلبم مملو از عشق به اوست. می دانم که مرا یارای فنا شدن در حق نمیباشد اما اگر سعادت یاور گردد آنگاه آری. و اکنون خدا را شکر میکنم از اینکه سعادت به شهادت رسیدن را نصیبم نموده است و عاقبت الطاف بینهایت خویش را در حق این کمتر بندة گناهکار به سرحد شهادت رسانیده است. اکنون در بینهایت نعم الهی این عبد مذنب نظارهگر آنچه هست که پیش از این کوردلان توحّش و مؤمنان نشئهای دیگر می نامندش. شما ای حاضران به حق در صحنة نبرد ای مریدان برتر امام زمان شهادت دهید که در انتهای ایمان هجرتی است و در انتهای هجرت جهاد و اتمام این مسیر و رسیدن به نقطة ایثار و تحقّق آرمان برتر مکتب تشیّع سرخ علوی یعنی شهادت میباشد. و ما شهیدان زندگان همیشه حاضر و ناظر تاریخیم و ما مریدان شهید برتر کربلا حسین امام انس و جانیم. آری روزی خورندگان خوان الهی شهید رسیده به لقاءالله هستند. و مرا نیز این عبد مذنب چنین باشد، و چه سعادت بزرگی است اکنون که جاری در سیلاب خروشان «لااله الا الله» زیر پرچم سرخ تشیّع گام به جای گام امامان علی آن شیرمرد صحنة نبرد و پارسای خاضع و خاشع، آن کتابی که در آن شکی نیست و هدایتگر تقواپیشگان است، میگذاریم.
«رکعتان فی العشق لا تصنحُ وضوء هما الّا بالدّم» که در عشق دو رکعت است و وضویش صحیح نمیباشد الّا به خون. آری، که من در نیّت نماز عشق عاشقانه رضای معشوقم را طلب نمودهام و با هراس و یقین از آمدن آن ساعت معلوم دوباره من شهادت به حقانیّتش میدهم. «اشهد ان لا اله الا الله» که ذات اجل پروردگار میفرماید: یستعجلُ بها الذِینَ لایؤمنونَ بِها والذینَ آمنوا مُشفقونَ منها و یَعلَمُون انّها الحَقّ» و من اکنون چه سان با شما سخن میگویم الا که «ونحن شواهدک» که ما به دیدار تو میآییم هرگز یادم نمیرود که پیش از این در دنیا میگفتم:
حجاب چهرة جان میشود غبار تنم خوشا دمی که از این چهره پرده افکنم
و اکنون من همراه با الطاف بینهایت الهی به آن نشئة خوش رسیدهام و به هو سوگند که هرگز سوداگر نبودهام و راضیم به رضای او بیترس از جهنّم و شوق دیدار بهشت، زیرا که من تنها او را می خواهم حق را حق را، حق را. که یکی هست و هیچ نیست جز او وحده لااله الّا هو.184/محمد حذری
************
شکر خدا را که توفیق یافتم در راه مبارزة حق علیه باطل شرکت کنم و آنچه را که دارم در طبق اخلاص نهاده تقدیم ایزد منّان کنم. و آنچه حسین(ع) و یارانش و تمام رزمندگان صدر اسلام پروانهوار دور آن میگشتند، من هم آن را بازیابم، یعنی شهادت و دیگر اینکه هیچ قطرهای در مقیاس حقیقت در نزد خدا، از قطرة خونی که در راه اسلام و خدا ریخته میشود بهتر نیست، و میخواهم با این قطرة خون به معشوقم برسم.185/رضا عزیزی
***************
سپاس میگذارم خدایی را که بر من منت نهاد که قبل از مرگم حجت و امام خود را بشناسم، و بعد از این شناخت و هدایت مرا از لغزش نجات داد و امکان این را داد تا ناخالصیهایم را بزدایم و همواره تا هنگام مرگ نیز از او میخواهم که ایمانم را خالص گرداند.186/رضا زارعی
***********
از خداوند قادر متعال تشکر و تقدیر مینمایم که بالاخره عمر داد تا در زمان حکومت نظام جمهوری اسلامی تنفّس کنیم، به طوری که در این نظام چون هدف پیاده کردن احکام الهی است، هر کسی در این مسیر حرکت کند و سعی در کمک به ثبات نظام و یاری مسئولین و خادمین این نظام کند، در هر حالتی که باشد، در حال عبادت است.187/علی چنگشی
*********
سپاس خداوند تبارک و تعالی را لازم میدانم که مرا به آرزوی دیرینة خودم رساند، و به تقاضای من لبیک گفت و مرا از دنیای فریبنده و تو خالی به سوی خود کشاند.188/ابوالقاسم فلاحپور
*************
خدایا تو را ستایش میکنم، همانگونه که پیامبران به درگاه تو حمد و ثنا میکردند و تو را با دل و زبان که اولیا و بزرگان مقرّب درگاهت ستایش و تسبیح میکنند پرستش میکنم، چون هیچگاه دوست نداشتهام وندارم که در مرگ طبیعی از دنیا بروم. و خدا میداند که هر بار اسم شهدا و یا چهرة نورانی آنها را میبینم برخود میلرزم و احساس شرم میکنم. خدایا توفیق شهادت را به من عطا فرما، چرا که شهید یعنی حاضر گواه الگو و شهادت حرکتی است در گریز از پوسیدگی. شهادت اوج حرکت یک انسان است. خداوندا، مرا شهید بمیران که شاید خون من قطرهای باشد از خونهایی که برای استقرار وطن و میهن دین و ناموس من ریخته شده است.189/حسین سجودی فشتنی
**************
خدایا دوست دارم مثل شمع بسوزم و از قطرات خونم غنچههای عشق و عرفان و فداکاری بشکفند تا به دیگران فروغ عشق و جاودانگی ببخشم.190/محمدرضا رادی
مادر عزیزم، آرزو داشتم شهید شوم تا بلکه با اهدای خون ناقابلم نعمتهای بیانتهای خداوند را که به من عطا فرموده است جبران کرده باشم. البته، این را میدانم که جبران نمیشود چون همه چیز از آن خداست و خداوند است که محیط بر همه چیزی میباشد، و ما هم قطرهای در مقابل این اقیانوس بیکران میباشیم.191/اکبر طاهری طرازفرد
**********
سپاس خدایی را که شهادت را به انسان هدیه کرد.192/رمضان عاشوری