حالات و روحیات شهدا 1
این شیدایان شهادت که در سنگر حمایت از اسلام و انقلاب عزیز اسلامی بار دیگر تحقق بخش رویارویی ایمان در برابر کفر شدهاند، در طنین توفندة تکبیرشان در نالههای دعای نیمهشبهایشان در صمیمیت سلامشان در غرور نگاهشان در صلابت گامهایشان در اصلات انتظارشان در ترنم بغض آلود حسین حسینشان و یا ابن الحسنشان در شرف شهامتشان در چهرههای خسته و خاک آلودشان که تجلی زیباترین و زلالترین روحهاست و در دغدغهها و دلواپسیهایشان جهت سلامتی امام و بقای ایشان تا ظهور حضرت مهدی دعا میکنند و اشکها میریزند.
کیست که این فجر و طلایةفتح میین و حماسة انتظار و جنگ کردن و دفاع کردن این سلحشوران اسلام را ندیدهباشند؟ فکر نمیکنم کسی ندیده باشد. اینها چگونه جان خود را فدای اسلام و قرآن و خداوند تبارک و تعالی میکنند و کسی که با این عشق آمده تا بتواند خود را در جبهه پیدا کند آیا میخواهید ظلم را بپذیرید؟78/سعید لواف
**************
به خدا وقتی من این شهدا و رزمندگان را میدیدم احساس حقارت و سرشکستگی میکردم در میانشان نوجوانان کم سن و پیرمردان عابد را میدیدم اشک از چشمانم سرازیر میشد و در مقابلشان احساس شرمندگی مینمودم که چگونه خانه و کاشانه پدر و مادر و فرزندان خود را رها کردهاند و عازم جهاد علیه خصم جهانی شدهاند.79/علیرضا حقشنو
************
وقتی حسین حسین گفتن این برادرها را میبینم که با چه عشقی و با چه شوری سر بر خاک گذاشته و گریه میکنند یقین میکنم که براستی عاشق حسین هستند آیا من هم عاشق حسین هستم؟80/مجید تقدسی
***********
آرزو دارم در جبهه بمیرم هیچ راضی نیستم که در خانه و یا در حادثة تصادف و یا... بمیرم زیرا در جبهه می دانم مرگ افتخار است مردانی در آنجا هستند که با خدا ارتباط دارند. به خاطر وجود آنها جبههها بوی معراج میدهند. آنها از جبههها عروج میکنند نمازشان نماز خداپسندانه است. آرزو دارم درجبهه باشم و در آنجا اذان بگویم در آنجا سبحان الله بگویم. می خواهم در آنجا باشم و صورتهای نورانی فرزندان امام حسین را نظاره کنم. می خواهم در جبهه باشم و در آنجا شبهای تاریک بر روی خاکهای خونی بنشینم و ضجهها و گریههای عرفانی انصارالله و یاران خمینی را بشنوم. آرزو دارم که لیاقت داشته باشم معنای گریة این عزیزان را عمیقاً دریابم.81/صفر اسکندری
***********
قافله حرکت میکند عاشقان ثارالله با هم وداع میکنند و عازم کربلای حسین میباشند و بسیجهای باوفا و با صفا همه جا را با حضور خود همچون محفل پررونق عاشقان کردهاند. از سنگرهاشان از مجلسشان از پایگاههایشان بوی غربت میآید و باید در رثای اینها حدیث غربت خواند. بسیجیها آن قدر مظلومند و غریب که اگر به گلزار شهدا هم بروی هر قبری را غریبانه یافتی بدان که مزار یک شهید بسیجی است.82/محمد مکاریان
***********
وقتی با چشمان حیرتزده دیدم که در ازدحام پادگان با چه گذشت و ایثاری با برادرت برخورد مینمودی و در صفوف با خوشرویی و بردباری میایستادی دانستم واقعاً مرد جنگی وقتی دیدم که مدتها در صف شهادت به انتظار پیوستن به لقاءالله ایستادهای تا جایی که یکی به شوخی میگفت: شهادت هم کوپنیشده دانستم این ملت خدایی شده. و وقتی رفتار و اعمال زعیم و اماممان را قبل و بعد از انقلاب مقایسه کردم و آن را با ایمان و ایثار تو ادغام کردم، دانستم که آمریکا هیچ غلطی نمیتواند بکند. و وقتی محبتهای مردم را دیدم که حتی افراد معلول برایت پوشاک زمستانی تهیه کرده و هدیهات کردهاند دانستم یک ارتش بیست میلیونی هستیم. و وقتی دیدم پیرمرد هفتاد ساله و نوجوان سیزده ساله را مانند حضرت قاسم و حبیب بن مظاهر در راه خدا که حتی از ابراز سلیقة خود میگذرند یک روح در دو بدن هستند، دانستم که حق پیروز است.83/جوادعلی مرادی
**************
در این روزهای نورانی که در این پایگاه در دشت دارخوین به سرم میبرم آنقدر معنویت هست که غبطه میخورم از اینکه قدرت جذب و درک ذرهای از این دریای معنویت را ندارم. وقتی به چادرهای برادران در این دشت می نگرم به یاد چادرهای یاران حضرت امام حسین در کربلا میافتم ولی با یک تفاوت وآن هم اینکه در این دشت بیش از هزاران نفر از سربازان امام خمینی و امام زمان میباشند و باعث تقویت روحیه یکدیگرند ولی در کربلا یاران امام حسین فقط و فقط هفتاد و دو تن بودند در برابر هزاران نفر از کفّار.84/اکبر منظرنژاد
************
من امروز مال شما نیستم، من هجرت کردم از همسرم از مادرم، از پدرم، از فرزندم که تنها یادگارم است. من امروز رحیم دیروزی نیستم که چون بیست و هشت سال گذشته در این دنیا بودم و کار میکردم و امرار معاش میکردم. نه من دیگر به دنیای شما تعلق ندارم؛ هرچند که حال در این دنیا هستم، ولی خودم را از حال با آن دنیای آخرت نزدیک میبینم، و تا بحال هیچ وقت این طور نبودهام خودم را به خدا نزدیک میبینم، و امام حسین را منتظر خود میبینم. و چقدر افتخار میکنم سعادت و توفیق به من یاری کرد تا بتوانم خدمت کوچکی به اسلام بکنم، که امیدوارم در پیش خدا قبول گردد. من امروز آنقدر سبک هستم که میخواهم هرچه زودتر پیش معبودم پرواز کنم. و برای رفتن لحظه شماری میکنم و شماها مرا ملامت نکنید و به جای غم خوردن کمی فکر کنید تا به حقیقت پی ببرید. من امروز به خود میبالم که با دادن جان ناقابلم امام را خشنود کردم و نگذاشتم که امام تنها بماند و ای کاش هزار بار جان داشتم و در راه اسلام و امام فدا کنم که باز هم کم بود.146/رحیم غضنفری وئوفادرأی
************
تا حال من مرده بودم و این لحظه آغاز جهاد و شهادت است. این احساس را در خود میبینم که تازه دارم متولد میشوم و زندگی جاویدان خود را آغاز میکنم. شهادت انسان را به درجة اعلای ملکوتی میرساند، و چقدر شهادت در راه خدا زیباست و مانند گل محمدی میماند که وارثان خون پاک شهید از آن میبویند. خدایا شهادتم را در راه اسلام و قرآن که خاری در چشم دشمنان است بپذیر.147/احمد جمشیدی
************
خدایا مرا از لابلای غرور و خودخواهی نجات ده تا حقایق وجود مقدس ترا ببینم و جمال زیبای ترا مشاهده کنم. به من دیدةعبرت بین بده تا ناچیزی خود را ببینم و غفلت و جلال ترا به راستی بفهمم و به درستی تسبیح کنم.175/رحمان اصلانلو
*************
عصر و روزگار سخت و غریبی را میگذرانید. راه پرپیچ و خم و طولانی و توشه اندک باید رفت و از این زندان خلاصی یافت. مسلمان بودن آسان ولی مسلمان زندگی کردن در این دنیا و عصر مغشوش و پر از فتنه پایمردی می خواهد هدایت از طرف خدا صبر و استقامت میخواهد. امیدوارم خدا این توفیق را نصیب ما بگرداند که هدایت شده و به سوی او راه گیریم و از این ظلمتکده به منبع نور و صداقت و پاکی رسیده و از این سرچشمههای الهی سیراب شویم. خداوندا بارالها در این دنیا که نتوانستم آن طور که تو میخواهی زندگی کنم. پس مرگم را آنچنان قرار ده که لااقل بدینگونه کفّاره گناهان کبیره و صغیره را ادا کرده باشم. خدایا تو میدانی که برای همین عازم جبهههای جنگ کفر و ایمان اسلام و شرک، حق و باطل شدم. عازم شدم شاید بتوانم قدمی در راه رضای تو بردارم و پاک شوم شاید از روی لطف و کرمت مرا از عباد خود قرار دهی.176/مهدی فرامرزی
************
دعا کنید که نیّتم خالص باشد و جهادم فقط برای خدا. من اینجا آمدن را نه هنر که یک وظیفه میدانم. به امید کسب ثواب هم نیامدهام که بزرگترین آرزویم از خدا هدایت است و بس. اگر اجر من هدایت به صراط مستقیم باشد، دیگر هیچ آرزویی ندارم. خیلی از ما آدمهای سرگردانی هستیم که دنبال چیزی میگردیم و هنوز آن را نیافتهایم. اما، این امید را دارم که خدای رحمان و رحیم به طریق حق هدایتم کند و روزنهای از دریای رحمتش را برویم باز کند و این نه کم پاداشی است.177/محمود دهقانسلماسی
*************
مادر نمیدانی امروز برای من چه روز شیرینی است. من امروز فقط به فکر اویم، به فکر معبود خود به قدری در اعماق خروشان عطوفتش غرق شدهام که اینک هیچکس در نظرم نیست. آری مادر، زینب باش، او را بشناس و به پیش گام بردار. آری مادر می خواهم تو هم به عشق میان انسان و جاذبه خدا پی ببری خدایا خستهام، ناتوانم، بدنم بس رنجور است دیگر زندگی با انسانهای مادی پرست برایم پوچ و بیمفهوم است آرزوهایم را به خاک میسپارم و به سوی تو می شتابم تو مرا دربر گیر و به کام خود بکشان.178/سیدغلامرضا میربراتی
*************
نگرانم از آیندهای که نمیدانم خواهم بود یا نه و اگر باشم، چگونه خواهم زیست؟ در میان حیلة مکاران جامعه یا دستهای پرشور مؤمنان و صالحان آیا از سالکان خواهم بود یا از ظالمان میترسم، بیم دارم. خدایا مرا لحظهای به حال خودم وامگذار و مرا بیامرز و از شرّ شیطان آزاد ساز.179/حمیدرضا ستارپناه
**************
دوست داشتم زندگی در دنیایم برای رضای خداوند و سعادت در آخرت باشد. آرزویم شهادت در راه خداست و برای رضای خداوند رحمان حاضرم خونم روی خاکی بریزد که از آن خلق شدهام. پدر و مادر، زمانی که از منزل حرکت کردم یک آرزو داشتم، آنهم اینکه در راه خدا و برای رضای خدا کشته شوم و از خداوند خواستم که مرگ با عزّت نصیبم نماید؛ مرگی که با آن مورد رحمت الهی قرار گیرم. پروردگارا حرکتم برای رضای تو بود دوست دارم رحمت تو این بار شامل حال این بندة گناهکار گردد و مرا به فیض شهادت در راهت برسانی.180/سیدغلامرضا میرحبیبالله