پیام شهید به پدر و مادر 35
با نام خدا، آن که زنده است و سپاهیانش را یاری میکند و آن که جان را به امانت به همه داده و با تشکر از او که مرا امانتداری صدیق قرار داده که در لحظهای که امانت خود را طلب کرد با روی باز تقدیمش کردم و با سلام به شما که چنین مقرر شده بود تا در این دوروزدنیا مزاحمی برای شما باشم و مسئولیت پرورش و تربیت مرا بر گردن شما نهادند. امروز سوّم محرم است و عملیات نزدیک. و ما هم آمادهی بستن بار سفری درازیم. ولی افسوس که دستمان خالی است و با کولهباری از افسوس از آنچه که میتوانستیم باشم و نبودم راهی این راه میشوم و تنها چیزی که امیدوار به آن هستم فضل و کرم بی نهایت خداست که دلم را گرم میکند. پدر و مادر عزیزم، طبیعی است که از دوری من ناراحت خواهید شد، ولی این را که من در این ماه کنار سرورم بروم را به فال نیک بگیرید و بدانید که اینجا من راضی هستم ولی بدانید که من راحتم و همیشه از خدا میخواستم که با این بارتهی که من دارم شهادتم را در زمان و موقعیتی قرار دهد که شفیعم مولایم باشد والا هرگز روی رستگاری را نخواهم دید. و برای اینکه پسرتان به آرزویش رسید خوشحال باشید. و ما هر چه بکشیم کم کشیدهایم و بدانید هر چه بیشتر سختی بکشیم پاکتر خواهیم شد و راحتتر جان خواهیم داد و به دیار خوبان خواهیم رفت. و از جانب من خیالتان راحت باشد و بدانید این راه را همه باید بروند و بزودی همه را ملاقات خواهم کرد.
خواهر و برادرم، امیدوارم که بتوانید صبر کنید و ائمه و مصیبتهای آنان را از یاد نبرید، زیاد به فکر مرگ باشید و آنها را فراموش نکنید و راه شهیدان را ادامه بدهید و با یاد خدا در دل و ذکر خدا بر لب بر دشمنان اسلام بتازید که خدا یار شماست و در نهایت هم در کنار حق تعالی خواهید بود. /مهدی واعظی آشتیانی
******************
به نام خداوندی که وجودش را در وجود خود درک کردهام و جانی را که او در من دمید برای تقدیمش آماده کردهام. مسئلة اعتقاد به خداوند و وجود انقلاب الهی مان و رهبری پیامبرگونة امام امت، خمینی کبیر است که باعث میشود انسان وجود خویش را برای ایثار در این راه، بسیار کوچک پندارد. به پدرش و بالخصوص مادر ارجمندم، عرض میکنم: مگر نه اینکه «انالله و انا الیه راجعون»؟ پس چه بهتر که این بازگشتن به سوی او با رضا کامل و در راه او باشد. پس چه غم که من به این موت راضیم. کمترین غم به دل راه ندهید که من با دادن جانم در راه خدا بسیار شادم. در اینجا که هستم با مقاومت کامل، شیرینی شهادت را که برای خیلی ها در شهرها و پناههای دور از جنگ باعث خنده شده مضمضه میکنم و منتظر سرکشیدن آن بودیم که سرکشیدیم و راحت از دنیای فانی و بی وفایشرمآلود رخت بربستیم که کاش خدای رحیم ما را از گناهان پاک کرده باشد و ما را به سوی خود خواند. پدرش و مادر عزیزم، اگر اشکی ریختید اشک شوق باشد که غیر از این مرا آزرده میکند. نکند به کسی اجازه دهید که به شما تسلیت بگوید، چون شوق من، هر چه هست، میدانم که از شما لذتبخشتر است، چون رحمت خدا را به چشم دیدهام. پدر و مادرش عزیزم، اگر انتظار ازدواج مرا داشتید و ازدواج من شما را خوشحال میکرد، به شما تبریک میگویم. جشن بگیرید و شیرینی بدهید. من ازدواج کردم، با مرگ پاکی وصلت کردم که مرا به سوی خدا میبرد. حجلهام اگر سنگرم نبود، در کنار سنگرم بود. لذت محیطش را چشیدم، حلقههای قشنگی در دست کردیم، حلقههای نارنجکهایی که چشم حسود دشمنان را از حدقه درمی آورد. بوسه از لبهای سرد تفنگم میگرفتم که وجودم را آتش میزد. من همه چیز را به راه خدا دادهام. آیا خدا با آن رحم و مهربانی مرا نمیپذیرد؟ پس شادی کنید تا شادم کنید. /یدالله فتاحی
******************
این انقلاب عمری دوباره به ما بخشید، عمری سعادت آمیز. پدر عزیزم، خوشحال باش که روضههایت فریادرس من شد که حسین بگویم. و از هجرت حسین(ع) گفتی، مهاجر شدم. تو از هل من ناصرش گفتی، لبیک گفتم. از رشادتش گفتی، رشید شدم. از مظلومیت حسین گفتی بر ظالم خروشیدم. از رزم حسین گفتی، رزمنده شدم. از مقاومت حسین(ع) گفتی، مقاومت کردم. از سینة ستبرش گفتی، سینهام را آماج گلولهها کردم. و از شهادت حسین گفتی، شهید شدم. و خونم، مادر، ای مادر عزیز، همان قطرههای شیر بود که در رگهایم جاری ساختی تا حسنت احسن شود، احسن. مادرم، سرت را بالا بگیر، قامتت را راسخ کن که فرزندت را به لیاقت سربازی حسین(ع) رساندی و در آن روز محشر پیش جدهات حضرت زهرا(س) سرافراز و خشنود و مقربی. /سیدحسن حسینی
******************
پدرم، درود بر تو که چونان ابراهیم فرزند خویش را به فرمان خدای بزرگ به قربانگاه فرستادی. بدان و آگاه باش که اسماعیلت هرگز از فرمان باری تعالی سر باز نمیزند و مرگ در راه خدا را جز سعادت نمیداند و زندگی را جز جهاد در راه عقیده درست نمیداند و شهادت را جزو بهترین نعمتهای خداوند میداند. مادرم، سلام بر تو که بالاخره بر احساس مادرانهات پیروز شدی و فرزندت را روانة میدان نبرد کفار و مسلمین کردی و گفتی که تو را در راه خدا هدیه انقلاب اسلامی میکنم. و من به وجود تو افتخار میکنم که مادری از سلالة فاطمة زهرا(س) هستی. /عباس خزائی
******************
پدرم، افتخار کن که ابراهیموار اسماعیلت را به قربانگاه فرستادی، افتخار کن و بدان که فرزندت همان راهی را رفت که تو میخواستی و گام در همان راهی گذاشت که اسماعیل گذاشت. /ابوالقاسم اخوان
******************
ای داغدیدهها، درست است که جوانهایتان، این گلهای تازه از غنچه باز شده، پرپر میشوند، ولی باید در نظر داشت که این جوانها برای چه کسی و چه هدفی و احیای چه مسلکی این گونه سرسختانه مقاومت میکنند. مسلماً برای خدا و قرآن و احیای سنتهای الهی و پیامبر است. و لازم است که این فرزندان اسلام این گونه علیاصغروار شهید شوند تا اسلام زنده بماند. و برای اینکه اسلام و این انقلاب زنده بماند، احتیاج به خونهای پاک این گونه برادران رزمندة مسلمان دارد تا جان از گمراهی و ظلمت و ظلم و ستم رهایی دهند. و خوشا به حال این مادرانی که فرزندان خود را قاسم وار به میدان نبرد حق علیه باطل میفرستند و این گونه مقاومت زینب وار میکنند و پیام خون جوانان و شهیدان را به گوش تمام جهانیان میرسانند. و من از خدا میخواهم که مادر من هم مانند مادران شهیدان صدر اسلام باشد و خداوند این توفیق را به او بدهد. /سیدعباس اصطهباناتی
اگر توفیق شهادت نصیبم شد، برای من گریه نکنید و خوشحال باشید و روی سنگ قبرم هم ننویسید جوان ناکام، چون به نظر من هیچ کامی شیرینتر از کام شهادت نیست. /سهراب امیرشاهی
******************
حال که جامعه حرکتی را پیش گرفته و میخواهد مسیری را طی کند، احتیاج به خون ما جوانان دارد، احتیاج به سربازانی که از اسلام دفاع کنند. حال که زمانی برای آزمایش رسیده است چرا ما خود را آزمایش نکنیم؟ ما میجنگیم برای رهایی نسلهای آینده. ما میجنگیم برای رهایی قدس. ما میجنگیم برای پیاده کردن احکام اسلام. ما میجنگیم و زمینه را برای ظهور مهدی (عج) آماده میکنیم. /مرتضی اصغریقمصری