پیام شهید به پدر و مادر 29
و ای مادر و پدر و همسرم، میخواهم که کوچکترین اشکی برای من نریزید تا به این کافران ستمگر ثابت شود که پدر ومادرها فرزند خود را به سوی شهادت فرستادند تا برای برقراری حکومت عدل اسلامی در جهان خون خویش را نثار کنند./غلامرضا کرد
******************
پدر و مادر عزیزم، از شما میخواهم که بعد از شهادتم گریه نکنید، زیرا شما پدر و مادر خوب میدانید که فرزند دلبندتان در چه مسیری حرکت کرده و جان شیرین خود را کدامین را فدا کرده. ماهها دوری و تحمل هزاران رنج و عذاب جز به خاطر اسلام و نگهداری از وطن نبوده است. تقاضای یک شهید این است که از شنیدن خبر شهادتش خوشحال باشید، افتخار کنید، بدین جهت که فرزندتان در یک حادثه و تصادف و یا مریضی از دست نرفته، بلکه در یک حرکت انقلابی ـ آن هم انقلاب اسلامی ـ شهید شده است. /مجید کرمی
******************
می خواهم به پدر و مادر و خواهران و برادران عزیز بگویم که من فرزند اسلام هستم و در راه خدا شهید شدهام. اگر گریه و زاری بکنید، روح من عذاب میبیند و دشمنان اسلام خوشحال میشوند. و این را بدانید فرزندی که در راه خدا شهید شده، باعث سرفرازی اسلام است. مادرم، حضرت زینب را در عاشورا به یادآور تا مرگ فرزندت را فراموش کنی. خواهرم تو زینب گونه باش و پیام مرا، که همانا جز پیام رهبرمان نیست، به گوش جهانیان برسان. و برادران عزیزم، اسلحه مرا بر زمین مگذارید و از این کشور اسلامی پاسداری کنید و از سربازان خمینی باشید. برای من لباس سیاه نپوشید و لباس سفید بپوشید، چون من در آن لحظه با خدای خود دیدار میکنم. و هنچنین با دوستان عزیزم که شهید شدند و بهشتی مظلوم و رجائی و باهنر و مدنی و ... در جمع این عزیزان هستم. پس شما هم باید خوشحال باشید و این را بدانید که من سلام گرم همه شما حزب الهیها رابه بهشتی خواهم رساند. خدایا! تو شاهدی که چیزی عزیزتر از جانم ندارم تا فدای اسلام و قرآن کنم. /خیرالله فلاح
مادرم، ای انسانی که عطوفت را به حد اعلا دارا هستی و با شیرهی جانت مرا پروریدی و به این سن رساندی و روانهی جبههام کردی، مبادا بعد از شهادتم به خاطر از دست دادنم اشک بریزی و زاری کنی! چون امانتی بودم در دست شما. شیون و زاری بکن، اما برای امام حسین(ع) و اهل بیت امام حسین(ع).
پدر و مادرم، به خاطر امانتهایی که خداوند نزد شما به ودیعه گذاشته و بعد آن را به سوی خود میخواند ناراحت نباشید، بلکه باید دعا کنید تا امانتداریتان مورد قبول حق واقع شود. زیرا در هر حال برای هر کسی مرگ وجود دارد؛ چه بهتر که این مرگ در راه خدا باشد. من به خاطر دفاع از اسلام و قرآن و کشور اسلامیم و ناموسم و شرف و حیثیت ملتم به جبهه آمدم و خودم را هم میشناختم، و حال که به لقاءالله پیوستم خدا را شکر میکنم که مرا به آرزویم رساند. /احسان گودزنوئی
******************
پدر عزیزم، تو بودی که مرا با زحمات زیادی، با جان و دل، بزرگ کردی و در تمام لحظاتهادی و راهنمای دلسوز من بودی. تو بودی که مرا با اسلام و قرآن آشنا ساختی و محبت اهل بیت را در دلم انداختی. اما، ای پدر خوبم، من در مقابل تمام این خوبیها و زحمات هیچ ندارم که جواب دهم. اما از خدا میخواهم که اجر شما را در آن دنیا بهشت رضوان خود و همنشینی با امامان قرار دهد. /رضا کربلائی محمدحسن
******************
پیام من به پدر و مادرم این است که گرچه من زیاد شما را اذیت کردم و شرمسارم که حرفی با شما بزنم و اکنون که این نوشته را میخوانید انشاءالله خداوند شهادت را نصیبم کرده است و من به شما میگویم اگر که فرزند خود را از دست داده اید ولی چون در راه هدف مقدسی بوده است، صبر را پیشه کنید ـ گرچه میدانم که شما صابرید. به خانوادههای شهدا نگاه کنید که بعضی از آنان، چندین فرزند خود را در راه اسلام دادهاند. همهی انسانها میمیرند و از آن گریزی نیست. حتی بهترین انسانها نیز مانند رسول اکرم (ص) نیز از دنیا رحلت فرمودند، حالا که چنین است، دیر یا زود آن فرقی نمیکند؛ پس چه بهتر که در راه هدف و مکتب این جان را بدهیم. /مصطفی گلفندشتی
******************
مادر و پدر خودتان میدانید که انسان چه زود و چه دیر خواهد مرد، چه در رختخواب و چه در غربت، غربتی که نمیشناسد، ولی برای آن هدف دارد، هدف دفاع از دین و حیثیت اسلام و مملکت. و امیدوارم که اگر من شهید شدم و جنازهام به دستتان رسید، از شهادتم در ناراحتی نباشید، بلکه در خوشحالی سر کنید و حجلهی دامادی مرا در بهشت زهرا درست کنید. /مجید مبتدا
******************
مادر، تو خود میدانستی که هدف من چیست، راه من کدام است و روش زندگیم چگونه شکلی دارد. بارها گفته بودم که دوست دارم هیچ گاه به من دل نبندید، زیرا طریق سلوک من، مسیری است هر آن مشرف به درهای که مقدر انسانهاست، درّهای که بیشتر همین انسانها آن را سیاه میانگارند، درّهای که «مرگ» نامش مینهیم، مرزی که سیاه جلوهگر شده ولی درخشش آن را عرفان علی(ع) در محراب عبادت با سری مجروح از تیغهی بدرفتار تاریخ درک میکند و «فزت ورب الکعبة» زمزمه میکند و حسین(ع) در عاشورای خون فام خویش به لبخند استقبالش میکند و پروردگارش را با «تسلیماً لامرک» حمد میخواند. آری، این درّة نامأنوس و آن امکان فرارش در مسیر حیات من هست و من همه گاه آمادهی این بودهام و آرزو داشتم که این آیهی خداوند را به زیبائی درک علی و حسین دریابم. پس هرگاه آنچنانکه آرزو داشتم، همراه و همرز م و همسنگر دیگر برادران و خواهران شهیدم، جان بی مایهی خویش به مالک و خالق خویش تسلیم کردم، دوست دارم برایم اشکی ریخته نشود. هر کس از دوستان و آشنایان که هوس کرد به یادم چشمش اشکآلود شود، نیرویی را که میخواهد با آن اشکی به بیرون آورد، در مشتهای گره کرده اش جمع کند و به هر طریق که میتواند و از هر تاکتیک ممکن که میسّر میداند، ضربهای به هیکل بدقوارهی مجسمههای فرمانروایان زور بکوبد و انتقامیهابیلی از خاندان قابیلصفتان تاریخ بازستاند. /محمدرضا محمدحسین
******************
ای پدر، ای مادر، اگر من لیاقت شهادت را داشته باشم، شما باید افتخار کنید. مادرجان، میدانم داغ فرزند برای مادر خیلی مشکل است، ولی من از شما انتظار دارم که مانند بانوی بزرگوار اسلام، حضرت زینب (س)، در برابر مشکلات و داغ فرزندت مقاومت کرده و سکوت را تا حد امکان مراعات کنید تا دشمنان اسلام و منافقین بدانند که در هر زمانی مادرانی شیرزن چون شما پیرو زینب(س) هستند و فرزندان خود را به افتخار هدیهی اسلام میکنند. مادر، تو بوستان سبز وجود منی و من آن غنچهی توأم پروریده ای. مادرم، سلام بر تو که بالاخره بر احساس مادرانهات پیروز شدی و فرزندت را روانهی میدان نبرد با کفر کردی. من به وجود تو افتخار میکنم که مادری از سلالهی زهرا(س) هستی. پدرم، میخواهم شما همچون حضرت علی(ع) چون کوه، مقاوم باشی. /رضا کبیری
******************
خانوادهی عزیزم، از شما خواهش میکنم که در سوگ من ننشینید، که من تازهداماد وارد سنگر شدم، و خودم این راه را انتخاب کردم. و به خمینی قسم، راهم را میشناسم و به آن آگاهم. و مادرم، تو خود شاهد بودی که چه وصیتی به تو کردم. از شما خواهش میکنم در سوگ من ننشینید و آهسته بگریید که مبادا دشمنان صدای شما را بشنوند. شما میتوانید افتخار کنید که مانند فاطمهی زهرا(س) فرزندتان را در راه خدا دادید. و پدرم، شما هم مانند حسین(ع) علیاکبرتان را داده اید. /بهزاد بهروز