همسفر شهدا

همسفر شهدا ، زنده یاد سید علیرضا مصطفوی

همسفر شهدا

همسفر شهدا ، زنده یاد سید علیرضا مصطفوی

همسفر شهدا

فعال فرهنگی ، طلبه بسیجی ، ذاکر اهل بیت (ع) ، پرپر شده راهیان نور و همسفر شهدا
زنده یاد "سید علیرضا مصطفوی"

سید علیرضا مصطفوی در هفدهم تیرماه سال ۱۳۶۶ مصادف با میلاد حضرت ثامن الحجج علی ابن موسی الرضا (ع) در خانواده مذهبی و در محله میدان آیت الله سعیدی (غیاثی) دیده به جهان گشود. مراحل رشد را به همراه آموزه های دینی سپری کرد. پس از جذب در بسیج مسجد موسی ابن جعفر (ع ) ابتدا کانون نوجوانان شهید آوینی و هیئت رهروان شهدا را تاسیس نمود و سپس مسئول فرهنگی بسیج شد و با جذب نوجوانان محله کار فرهنگی را آغاز نمود.
در نهایت در تابستان سال ۱۳۸۸ به دلیل سفر به مناطق عملیاتی دفاع مقدس آسمانی شد.
در این رابطه گروه فرهنگی شهید ابراهیم هادی پس از مصاحبه با خانواده و دوستان و همراهانش ، کتابی با عنوان «همسفر شهدا» تهیه و در سرتاسر کشور توزیع نمودند.

پس از مطلع شدن رهبر معظم انقلاب از زندگینامه وی ، ایشان پیام زیر را به همراه یک جلد قرآن کلام الله مجید به خانواده وی اهدا نمودند.

«خداوند سکینه و سلام بر قلب این مادر دلسوخته و رحمت بی منتها بر قلب آن جوان صالح عطا فرماید»

طبقه بندی موضوعی

۳ مطلب با کلمه‌ی کلیدی «رهبر معظم انقلاب» ثبت شده است

نحوه شهادت

شهید علی صیاد شیرازی روز شنبه ۲۱ فروردین ماه ۱۳۷۸ در حوالی خانهاش مورد سوء قصد عوامل تروریست قرار گرفت و به شهادت رسید.

 

ساعت ۶ و ۴۵ دقیقه صبح این روز که تیمسار صیاد شیرازی با اتومبیل خود به قصد عزیمت به محل کارش از خانه خارج شده بود، مورد هجوم مرد ناشناسی قرار گرفت و به شدت مجروح شد.

 

اهالی محل که از این حادثه مطلع شده بودند بلافاصله او را به بیمارستان فرهنگ انتقال دادند که متأسفانه بر اثر شدت جراحات وارده، تلاش پزشکان برای نجات وی بینتیجه بود و او در بیمارستان به شهادت رسید.

 

به گفته شاهدان مرد تروریست با پوشش لباس رفتگر در حوالی خانه شهید به کمین نشسته بود و تیمسار را هنگام خروج از خانه به رگبار بست.

 

در این حال شهید صیاد که سوار بر خودرو تویوتای سفید رنگ خود بود مورد اصابت ۳ گلوله تروریست واقع شد. در پی این حادثه یک سخنگوی گروهک تروریستی منافقین در تماس با خبرگزاری فرانسه در نیکوزیا مسئولیت این جنایت را بر عهده گرفت.

 


ترور صیاد شیرازی در کارنامه تروریستی منافقین از جهات بسیاری قابل تعمق نشان میدهد. ادله ای که منافقین برای این ترور ارائه میکنند حاکی است که برای این عمل صرفنظر از دلایلی که سازمان به آن اتکا میکند باید بهدنبال دلایل و انگیزه های پنهان دیگری گشت.

 

دلایل منافقین برای ترور سپهبد صیاد شیرازی در اطلاعیههای نظامیخود حول سه محور جمعبندی شده است؛ نقش صیاد شیرازی در دفاع از تمامیت ارضی ایران در جنگ با عراق، نقش وی در مهار و کنترل غائله کردستان در بدو انقلاب سال ۵۷ و نقش وی در خنثی کردن عملیات موسوم به فروغ جاویدان که منافقین با پشتوانه ارتش عراق خاک ایران را مورد تعرض نظامیقرار دادند.

 

 

فرازی از پیام رهبر معظم انقلاب

 

امیر سرافراز ارتش اسلام و سرباز صادق و فداکار دین و قرآن، نظامی مؤمن و پارسا و پرهیزکار، سپهبد علی صیادشیرازی امروز به دست منافقین مجرم و خونخوار و روسیاه به شهادت رسید.

این نه اولین و نه آخرین باری است که دلی نورانی و سرشار از عشق و ایمان و وفاداری به آرمانهای بلند الهی، هدف تیر خشم و عناد و عصبیت از سوی زمره جنایتکار و فاسدی که ادامه حیات خود را در خدمتگزاری به دشمنان اسلام دانسته‏است، قرار می‏گیرد و دست‏خائن خودفروخته‏ای، نهال ثمربخش انسان والایی را قطع میکند. او مانند دیگر مردان حق از روزی که قدم در راه انقلاب نهادند، همواره سر و جان خود را برای نثار در راه خدا روی دست داشتند.



سرزمین‏های داغ خوزستان و گردنههای برافراشته کردستان سالها شاهد آمادگی و فداکاری این انسان پاک نهاد و مصمم و شجاع بوده و جبهههای دفاع مقدس صدها خاطره از رشادت و از خود گذشتگی او حفظ کرده است.

خطر مرگ کوچک‏تر از آن است که بندگان صالح خدا را از راه او بازگرداند و عشق به منال دنیوی حقیرتر از آن است که در دل نورانی شایستگان جایی بیابد، کوردلان منافق بدانند که با این جنایت‏ها روز به روز نفرت ملت ایران از آنان بیشتر خواهد شد و خون مردان پاکدامن و پارسا هم چون صیاد شیرازی و شهید لاجوردی بدنامی و سیاهرویی آنان را در تاریخ و در دل این ملت همیشگی خواهد کرد.

 

شادی ارواح طیبه شهدا به خصوص سپهبد شهید علی صیاد شیرازی صلوات

 

الـلَّـهــُمَّ صــَلِّ عَـلَـى مُـحَمَــّـدٍ و آلِ مُـحَـمــَّدٍ و عَـجِّـلْ فَرَجَــهم

 

۰ نظر ۱۹ شهریور ۹۴ ، ۱۲:۳۶
همسفر شهدا

شهید خرازی به روایت شهید آوینی

 

وقتی از این کانال که سنگرهای دشمن را به یکدیگر پیوند می داده اند بگذری ، به فرمانده خواهی رسید ، به علمدار .

 

اورا از آستین خالی دست راستش خواهی شناخت . چه می گویم چهره ریز نقش و خنده های دلنشینش نشانه ی بهتری است. مواظب باش ، آن همه متواضع است که او را در میان همراهانش گم می کنی . اگر کسی او را نمی شناخت ، هرگز باور نمی کرد که با فرمانده لشکر مقدس امام حسین (ع) رو به رو است .

 

ما اهل دنیا ، از فرمانده لشکر ، همان تصویری را داریم که در فیلم های سینمایی دیده ایم . اما فرمانده های سپاه اسلام ، امروز همه آن معیار ها را در هم ریخته اند.

 

حاج حسین را ببین ، او را از آستین خالی دست راستش بشناس . جوانی خوشرو ، مهربان و صمیمی ، با اندامی نسبتا لاغر و سخت متواضع. آنان که درباره او سخن گفته اند بر دو خصلت بیش از خصائل وی تاکید کرده اند: شجاعت و تدبیر .

 

حضور حاج حسین در نزدیکی خط مقدم درگیری، بسیار شگفت انگیز بود . اما می دانستیم او کسی نیست که بیهوده دل به دریا بزند. عالم محضر خداست و حاج حسین کسی نبود که لحظه ای از این حضور ، غفلت داشته باشد . اخذ تدبیر درست ، مستلزم دسترسی به اطلاعات درست است. وقتی خبردار شدیم که دشمن با تمام نیرو ، اقدام به پاتک کرده ، سرّ وجود او را در خط مقدم دریافتیم.

 

 

وصیت نامه

 

از مردم میخواهم که پشتیبان ولایت فقیه باشند، راه شهدای ما راه حق است، اول میخواهم که آنها مرا بخشیده و شفاعت مرا در روز جزا کنند و از خدا میخواهم که ادامهدهنده راه آنها باشم. آنهایی که با بودنشان و زندگیشان به ما درس ایثار دادند. با جهادشان درس مقاومت و با رفتنشان درس عشق به ما آموختند. از مسئولین عزیز و مردم حزبالهی میخواهم که در مقابل آن افرادی که نتوانستند از طریق عقیده، مردم را از انقلاب دور و منحرف کنند و الان در کشور دست به مبارزه دیگری از طریق اشاعه فساد و فحشا و بیحجابی زدهاند در مقابل آنها ایستادگی کنید و با جدیت هر چه تمامتر جلو این فسادها را بگیرید.

 


سخنان رهبری

 

رهبر معظم انقلاب و فرمانده کل قوا در مورد ایشان میفرمایند:

 

او حسین خرازی سردار رشید اسلام و پرچمدار جهاد و شهادت بود که با ذخیرهای از ایمان و تقوا و جهاد و تلاش شبانهروزی برای خدا و نبرد بیامان با دشمنان اسلام، در آسمان شهادت پرواز کرد و بر آستان رحمت الهی فرود آمد و به لقاءالله پیوست.

 

درود بر او و بر همه همسنگرانش که خود نامش حسین بود و لشکرش نیز همنام مولایش امام حسین(ع).

 

 

نحوه شهادت

 

در عملیات کربلای ۵ ، زمانی مه در اوج آتش توپخانه دشمن، رساندن غذا به رزمندگان با مشکل مواجه شده بود، خود پییگیر جدی این کار شد، که در همان حال خمپاره ای در نزدیکی اش منفجر شد و روح عاشورایی او به ملکوت اعلی پرواز کرد و این سردار بزرگ در روز هشتم اسفند ماه  ۱۳۶۵ در جوار قرب الهی مأوا گزید. سردار دلا وری که همواره در عملیات ها پیشقدم بود و اغلب اوقات شخصاً به شناسایی می رفت.

 

در هر شرایطی تصمیمش برای خدا و در جهت رضای حق بود.

 

او یار حسین زمان، عاشق جبهه و جبههای ها بود و وقتی به خط مقدم میرسید گویی جان دوبارهای مییافت؛ شاد میشد و چهرهاش آثار این نشاط را نمایان میساخت.

 


شهید خرازی پرورش یافته مکتب حسین(ع) و الگوی وفاداری به اصول و ایستادگی بر سر ارزشها و آرمانها بود. جان شیفتهاش آنچنان از زلال مکتب حیاتبخش اسلام و زمزمه خلوص، سیراب شده بود که کمترین شائبه سیاستبازی و جاهطلبی به دورترین زاویه ذهنش راه نمییافت.

 

این شهید سرافراز اسلام با علو طبع و همت والایی که داشت هلال روشن مهتاب قلبش، هرگز به خسوف نگرایید و شکوفههای سفید نهال وجودش را آفت نفس، تیره نگردانید. در لباس سبز سپاه و میقات مسجد، مُحرِم شد، در عرفات جبهه وقوف کرد و در منای شلمچه و مسلخ عشق، جان به جان آفرین تسلیم نمود.

 

شادی ارواح طیبه شهدا به خصوص سردار شهید حاج حسین خرازی صلوات

 

الـلَّـهــُمَّ صــَلِّ عَـلَـى مُـحَمَــّـدٍ و آلِ مُـحَـمــَّدٍ و عَـجِّـلْ فَرَجَــهمْ

۰ نظر ۱۶ شهریور ۹۴ ، ۱۹:۰۳
همسفر شهدا

 

آخرین دست نوشته ها

سید در آخرین صفحات دفترش و در روزهای آخر حیاتش این متن ها را نگاشته بود:

آخرین دست نوشته ها «1»

« بسم رب الشهداء و الصدیقین»

به نام خداوندی که عشق را آفرید تا زندگی حیات پیدا کند و عاشق را آفرید تا زندگی برای آن معنا پیدا کند!

در سختیها بسوزد و بسازد ولی از میان نرود. عشق را آفرید تا عاشق به سویش بیاید و شوق پیدا کند.

او خداوندی است که هم عاشق است و هم معشوق.

خود حضرتش فرمود:

هر کس که عاشقم شود عاشقش می شوم.

اگر مجنون دل شوریده ای داشت                           دل لیلی از او شوریده تر بی

و با یاد آنانکه عشق را به ما آموختند.

در آن زمان که غرق در خود بودم این نفس گرم سید مرتضی آوینی بود که دلم را به لرزه در آورد.

ولی هم اکنون با دست خالی و کوتاهی در عبادت خداوند و کم کاری در اموری که به من واگذار شده جز شرمندگی و خجالت برایم چیزی باقی نمانده.

دوست داشتم تمام لحظات زندگی را در راه خدمت به معبودم بگذرانم اما چه لحظه سختی است. لحظه انتخاب بین ماندن و رفتن!

و من چگونه دم از رفتن با شهادت بزنم در حالی که دستم و توشه ام خالی و بارم سنگین می باشد.

چگونه دم از شهادت بزنم در حالی که لیاقت آن را ندارم. چگونه دم از ماندن و زندگی بزنم در حالی که از آینده خود خبر ندارم.

نمیدانم آیا تا آخر این خط، با اخلاص می مانم یا نه! و چه زیبا گفت سید شهیدان اهل قلم:

زندگی زیباست اما شهادت از آن زیبا تراست.

وقتی چهره ها و الگوهای آسمانی چون آوینی و بروجردی و همت ... را می بینم آرزو می کنم در کنار آنها پرواز کنم اما کو بال پرواز؟

امیدوارم خداوند از گناهانم و کوتاهی که در انجام واجبات کردم در گذرد.

ای خدای بزرگ؛ اگر خواسته یا نا خواسته در حق کسی ظلم و ناحقی کردم از من درگذر.

و اکنون از همگی دوستان و آشنایان و اقوام که مدیون آنها هستم حلالیت می طلبم و امیدوارم که از من راضی باشند.

وسایل شلوغ ما هم شاید با اموال دیگران و بیت المال آمیخته شده باشد. در صورت امکان آنها را شناسایی کنید و تحویل صاحبشان دهید و بقیه آن را در صورتی که دیگران نیاز دارند به آنها بدهید.

از دوستان مسجدی نیز تقاضا دارم که از تمام اهداف و آرمانها و برنامه هایی که در مسجد و کانون وجود دارد حمایت کنید و آن را به سر منزل اصلی برسانید. والسلام علیکم و رحمت ا... برکاته

سید علیرضا مصطفوی

اخرین دست نوشته ها «2»

« السلام علیک یا ابا عبد الله الحسین»

با عرض سلام خدمت صاحب الزمان (عج) و رهبر معظم انقلاب و سلام بر مادر دلسوز و برادر و خواهران عزیزم.

امیدوارم در این مدت که مرا تحمل کرده اید از من راضی باشید. از شما و برادران دینی ام می خواهم که مرا حلال نمایید.

امیدوارم خداوند متعال کوتاهی مرا در انجام نوکری امام حسین (ع) و انجام وظایف دینی و فرهنگی ببخشد.

از خداوند می خواهم که در راه انجام وظایف دینی به شهادت برسم و در لحظه آخر عمر امام زمان (عج) خود را ملاقات کنم.

اینک از کلیه دوستان و آشنایان خود می خواهم که برای من طلب مغفرت نمایند.

دل مرده ام ز خاک درت زنده می شوم

با مهر تو چون مهر فروزنده می شوم

گر در حریم خویش مرا راه دهی

از جرم خویش و لطف تو شرمنده می شوم

یا علی سید علی مصطفوی

 

 

 

آخرین دست نوشته ها «3»

السلا م علیک یا فاطمه الزهرا

سلام بر بانوی عالمیان و سلام بر عصمت‌ُ اللهِ الکبری بانوی گمنامی که در آسمانها قدر او را بیشتر شناختند ولی امان از غرور و مَنیت و خود خواهی و تکبر که حجاب بر قلب می نهد تشخیص راه را سخت می کند و انسان را به گمراهی می کشاند نه فقط به گمراهی بلکه شقاوت و پلیدی که خدا کند ما نیز اینطور نشویم که از مخزن دل و محل اسرار صدای کبریایی عرشیان را بشنویم ولی امان ازمردمی که قدر او را ندانستند خانه ای که معدن رحمت و کرامت و سخاوت بود خانه ای که زیارتگاه عرشیان و ملائکه مقرب خدا بود خانه ای که در آن انسان های بزرگ زندگی می کردند بلی آن خانه را به آتش کشیدند هیزم آوردند مقابل خانه شلوغ شد اما یک نفر از آن حرامیان با خود نگفتند که این کدام خانه است نگفتند که محل زندگی افرادی است که ما را از درون جاهلیت و زنده به گور کردن دختران و وحشیت نجات داد و آن نامرد نگفت که این خانه ای را که درش را با لگد کوبید در پشت آن نور ولایت و پاره تن پیامبر بود که نقش زمین شد و محسنش سقط شد وای بر شما که خود را به شیطان فروختید خدایا ما را از ولایت امیر المؤمنین جدا مکن و بر دلهای ما مهر شقاوت نزن و در دلهای ما نور هدایت را روشن فرما تا بند اسارت نفس و شیطان بر گردن ما آویخته نشود.

 

سید علیرضا مصطفوی

 

 

 

آخرین دست نوشته ها «4»

بسم رب الشهدا

بگذار آمریکا با مانورهای (( ستاره دریایی )) و (( جنگ ستاره ها )) خوش باشد؛دریا،دل مطمئن این بچه هاست و ستاره ها نور از ایمان این بچه مسجدی ها می گیرند همان ها که در جواب تو می گویند (( ما خط را نشکستیم خدا شکست )) و همه اسرار در همین کلام نهفته است.

به راستی اگر مردم دنیا و مخصوصا مردم آمریکا و اروپا می دانستند که زندگی ماورای صنعتی آنها بر خون میلیونها نفر انسان بی گناه بنا شده است که در جبهه های جنگ با آمریکا و قدرتهای استکباری دیگر بر زمین می ریزد ، واکنش آنها چه بود ؟ آیا شانه هایشان را بالا می انداختند و با لهجه لوس آمریکایی می گفتند    (( اهمیتی ندارد )) یا نه ؟

عجب اینجاست که باز هم این (( دهکده جهانی )) که در زیر آسمانش بسیجیان رملهای فکه زیسته اند همان دهکده جهانی که در نیمه شبهایش ماه هم بر کازینوهای (( لاس واگاس )) تابیده است و بر حسینیه  (( دو کوهه )) و گورهایی که در آن بسیجیان از خوف خدا و عشق به او می گریسته اند.دنیای عجیبی است ، نه ؟ 

سید علیرضا مصطفوی

 

 

آخرین دست نوشته ها «5»

« بسم رب الشهداء والصدیقین»

به نام خداوندی که شکر گذاران واقعی به نعمتش، نمی توانند شکر او را به جای آورند. به نام خداوندی که ما را بی هیچ منتی آفرید و بدون منت نیز روزی می دهد در حالی که عصیان و گناهان، او را از یاد ما برده است. ولی با این حال او ما را از یاد نمی برد اما گناهان ما باعث شد که او نظر لطفش را از ما برگرداند!

آه از محبت او! و وای از عصیان ما، آه از غفران او، وای بر معصیت ما، آه از ستاریت او، وای بر جسارت ما، آه از محبت و لطف او، وای بر کم لطفی ما.

آری اوست فرماندهی که نافرمانی ما را نادیده گرفت. همیشه از روی محبتش منتظر بود که ما توبه کنیم تا او هم ببخشد و اکنون ما قادر به ستایش او نیستیم.

خداوندا تا به حال جز محبت و معرفت و مغفرت از تو چیز دیگری ندیدم.

تو بودی که هرگاه حاجتی داشتم برآورده کردی! بی آنکه منت بگذاری و اکنون امیدوارم که این حاجتم را نیز برآورده کنی. چرا که از لطف بی پایانت بعید نیست.

دوست دارم تا آخرین نفسی که در سینه دارم در راه دین و اسلام واقعی ات قدم بردارم. و لحظه ای از این حرکت غافل نشوم. آرزو دارم در همین مسیر پر هیاهو و پرخطر جان ناقابل را تقدیم کنم.

سخنی با رسول الله (ص) رحمت للعالمین دارم:

ای پیامبر عشق و محبت، من حقیر ناقابل چگونه می توانم حق پیامبری شما را ادا کنم. چه مصیبت هایی که در این راه کشیدی که مردم هدایت شوند.

مایه هدایت بشر شدی تا همه از گمراهی غفلت بیرون آیند. مایه رحمت برای عالم شدی. به خدا که تمام بشر مدیون تو هستند و با اخلاق و رفتار و کردار و منشت به ما راه را نشان دادی.

و سخنی با حضرت علی (ع):

ای مولایم، ای ولی نعمتم، به خدا در عالم کسی به مظلومیت تو نرسید، به جز خاندانت. و می دانم که هر چه دارم به برکت شما و آل شماست.

اما امان از شیطان که هر کس را به هر نحو گمراه می کند. من نیز حق مولا بودنت را ادا نکردم.

یا حضرت زهرا (س):

تمام دلخوشیم در زندگی این بود که می توانستم به شما مادر بگویم. من لیاقت مادر گفتن به شما را ندارم اما محبت شماست که به من لیاقت اولاد بودندت را عطا کرد.

همیشه با خود می گفتم: ای کاش عمرم از هجده سال بیشتر نشود. خجالت می کشم که چنین گنج بی پایانی با این همه عظمت در بندگی خدا و با این مقامات، هجده سال عمر کند و سن من بیشتر شود.

خوشا به حال شهدای گمنام که مادر واقعی آنان شدی. جانم نه بلکه هزار بار جانم فدای خاک چادرت. خدا ذلیل و خوار کند کسانی که به شما جسارت کردند و در قیامت عذاب آنان را زیاد کند.

همیشه با خود می گفتم که این چه حرفی است که محبین و مقربین می گویند:

شما باید بسوزید تا به خدا و اهل بیت بیشتر نزدیک شوید! و تازه فهمیدم که به خاطر این است که درب این خانه ای که خانه عصمت و ولایت و اهل بیت بود آتش گرفته و همه پیروان واقعی باید بسوزند! شهدا سوختند! انبیاء سوختند، صالحان سوختند، خدایا مارا نیز بسوزان.

بسوزان هر طریقی می پسندی                   که آتش از تو و خاکستر ازمن

یا امام حسن مجتبی (ع):

آری اگر صبر شما نبود، کربلا نیز نبود. این صبر شما بود که حماسه عظیم عاشورا را زنده کرد آری زینب کبری (س) در کلاس ایثار و صبر تو بزرگ شد و به ما یاد دادی که در راه خدا در برابر سختی ها صبر پیشه مکنیم.

و اکنون سرور و مولایم یا ابا عبدالله الحسین (ع) :

همه  عمر برندارم سر از این خمار مستی                   که هنوز من نبودم که تو بر دام نشستی

چه بگویم، به چه کسی می توان گفت که درون آتش فشان چگونه است. تا آن را نبینند و لمس نکنند نمی فهمند.

چه زیبا گفت رسول خدا (ص): همانا در دلهای مؤمنین از حسین (ع) حرارتی است که تا ابد به سردی نمی گراید.

از کودکی وقتی محرم می شد درونم طوفانی به پا می شد. آری این حسین است. اکنون بعد از هزار و چهار صد سال در هر لحظه و هر جا ندا می دهد: ((هل من ناصر ینصرنی))

آری هنوز تکیه بر نیزه شکسته داده و مرا صدا می کند. وای از دنیا که خود مولا فرمود: مردم عبد دنیا هستند.

آری این غفلتکده دنیا چیست که نمی گذارد صدای اربابم را بشنوم. کور شود چشمی که برای تو نگرید.

بشکند دستی که تو را طلب نکند. بشکند پایی که در مسیر تو گام برندارد. اوست که عشاق را می طلبد.

کاروان حرکت کرده و ندا می دهد. صدای کاروان به گوش می رسد. بنگر بر روی گنبد طلایی اش و بنگر پرچم سرخی را که به نهاد مظلومیت و خون به اهتزاز درآمده است.

این جوشش خون حسین است که اسلام را آبیاری کرد و این شهدا و خونشان امتداد همین خون است.

آیا خون ناقابل مانیز امکان دارد که امتداد خون سالار شهیدان شود؟!

این حسین کیست که عالم همه دیوانه اوست         هر که از عشق تو دیوانه نشد عاقل نیست

و دیگر سخنم با اهل بیت است. حیف که مجال نیست بنویسم.

که نیاز به نوشتن نیست. من حقیر چه بگویم از این بزرگواری ها چه بگویم از کرامات ولی نعمتم اما رضا (ع)

توی این عالم هستی که همش رو به فناست

به خدا یه دل دارم اونم مال امام رضاست

آری هر چه دارم به برکت شاه خراسان است. برات کربلا و شهادت را از او گرفتند و امیدوارم ما را نیز لایق بدانند.

و چه بگویم از مظلومیت امام عصرم (عج)

یا صاحب الزمان چقدر من در حق شما کوتاهی کردم. با چه رویی سرم را در مقابلت بالا بیاورم.

ولی به این امید زنده هستم که شما خانواده اهل بیت و کرامت هستید.

و اکنون که این مطالب را می نویسم چند ساعت بیشتر به حرکت نمانده.

از اینکه بد خط بود معذرت می خواهم. مرا حلال کنید و بدی هایم را ببخشید!!

کسانی که به هر دلیل از من دلخور شده اند را راضی کنید تا از من بگذرند. در پایان می گویم:

این مجالس اهل بیت و مساجد و بسیج را تنها نگذارید.

عمر خود را جای دیگر تلف نکنید که بیهوده است.

اگر در این برنامه ها هستید مخلصانه کار کنید

که به غیر از این فایده ای ندارد.

۰ نظر ۱۲ شهریور ۹۴ ، ۱۷:۴۷
همسفر شهدا