همسفر شهدا

همسفر شهدا ، زنده یاد سید علیرضا مصطفوی

همسفر شهدا

همسفر شهدا ، زنده یاد سید علیرضا مصطفوی

همسفر شهدا

فعال فرهنگی ، طلبه بسیجی ، ذاکر اهل بیت (ع) ، پرپر شده راهیان نور و همسفر شهدا
زنده یاد "سید علیرضا مصطفوی"

سید علیرضا مصطفوی در هفدهم تیرماه سال ۱۳۶۶ مصادف با میلاد حضرت ثامن الحجج علی ابن موسی الرضا (ع) در خانواده مذهبی و در محله میدان آیت الله سعیدی (غیاثی) دیده به جهان گشود. مراحل رشد را به همراه آموزه های دینی سپری کرد. پس از جذب در بسیج مسجد موسی ابن جعفر (ع ) ابتدا کانون نوجوانان شهید آوینی و هیئت رهروان شهدا را تاسیس نمود و سپس مسئول فرهنگی بسیج شد و با جذب نوجوانان محله کار فرهنگی را آغاز نمود.
در نهایت در تابستان سال ۱۳۸۸ به دلیل سفر به مناطق عملیاتی دفاع مقدس آسمانی شد.
در این رابطه گروه فرهنگی شهید ابراهیم هادی پس از مصاحبه با خانواده و دوستان و همراهانش ، کتابی با عنوان «همسفر شهدا» تهیه و در سرتاسر کشور توزیع نمودند.

پس از مطلع شدن رهبر معظم انقلاب از زندگینامه وی ، ایشان پیام زیر را به همراه یک جلد قرآن کلام الله مجید به خانواده وی اهدا نمودند.

«خداوند سکینه و سلام بر قلب این مادر دلسوخته و رحمت بی منتها بر قلب آن جوان صالح عطا فرماید»

طبقه بندی موضوعی

وصف جبهه

دوشنبه, ۲۰ مهر ۱۳۹۴، ۱۲:۲۶ ق.ظ

 

به جبهه بشتابید که جبهه‏ها، جاى خودسازى است. شهید محمد میرى

*************************

 اما این که به جبهه آمدم، زیرا باور داشتم به این مطالب که در جبهه‏ها پاکى وجود دارد. و خصلت آن پاک کنندگى است. عناصر مخلص همه در این مکان جمع‏اند. و فضاى دیگرى وجود دارد، که در آن چیزى نیست که انسان بخواهد بوسیله ‏ى آن هواهاى خود را ارضاء کند. سراسر خلوص و پاکى است. شهید ابوالفضل طیبى

*************************

 از روزى که وارد جبهه شده‏ام، عده‏اى از دوستان که همیشه با همدیگر بوده ‏ایم از من زودتر به لحظات پیوستند. و من اینک احساس تنهایى و غریبى مى‏کنم. دلم تنگ است. و از طرفى هم دلم مى‏سوزد. مى‏سوزد از این که فریادم به تمام جهان نمى‏رسد. که فریاد برآورده، بگویم دنیا در مقابل عالم آخرت، یک ثانیه بیش نیست. و یا در مقابل یک دریا یک قطره است. شهید محمود محمودى

*************************

 مگر ما آمده ‏ایم که در سنگر بنشینیم و استراحت کنیم؟ ما آمده‏ایم جلوِ دشمن را بگیریم. شهید ابراهیم اسپکى

*************************

 جبهه دانشگاه اسلامى است. که بندگان خدا در آن جا بیشتر به خدا نزدیک‏تر مى‏شوند. و هواهاى نفس را زیر پا مى‏گذراند. و بیشتر با خدا در تماس هستند. شهید حسن نصرآبادى

*************************

 غصه‏ى درس را نخورید، در دانشگاه کربلا من درس خوبى را یاد گرفته ‏ام. شهید محمد آزاد

*************************

 خدا مرا خواهد بخشید. و باخلوص و صداقتى که در جبهه وجود دارد امکان شهادت به وجود مى‏آید. شهید سیدمهدى رضوى

*************************

 اگر ما در جبهه نمانیم و به جبهه نرویم، نمى‏توانیم خود را در جبهه، که دانشگاه خودسازى است وارد کنیم. و ما هستیم که در آن مکان باید خود را بسازیم. شهید حبیب ا... زنگویى

*************************

 جبهه، جایگاهى است که انسان بین خود و خداى خویش مانعى احساس نمى‏کند و جبهه است که انسان در آنجا، درس ایثار و از خودگذشتگى مى‏آموزد و به خدا نزدیکتر مى‏شود. شهید جواد ناظرى

*************************

 ملت شهیدپرور! جبهه‏ها را فراموش نکنید که در جبهه بیشتر با خدا و اسلام آشنا مى‏شوید و در جبهه ‏ها نور خدا و اسلام است. در جبهه مى‏توانید خودتان را بسازید. شهید غلامرضا محمدى بمرود

*************************

 برادران! ناز و نعمت مادى را رها سازید. و ناز و نعمت معنوى را بچسبید، که این ناز و نعمت معنوى، فقط در جبهه ‏ها وجود دارد. شهید حسین دباغ

*************************

 پدر جان من نمى‏دانستم که دانشگاه جبهه این طور خوب است. خوشحالم که این دانشگاه مرا به عنوان دانشجو پذیرفته است. و امیدوارم دانشجوى خوبى باشم و به انقلاب اسلامى بتوانم بیشتر خدمت کنم. شهید حبیب ا... رضایى

*************************

 به امید آن روز که با مجاهدت‏ها و شکست دشمنان اسلام و پیروزى نهایى رزمندگان عزیز، با پیکرى خونین در حال نبرد با دشمنان اسلام و قرآن به خداى خویش بپیوندم. چون خدا دوست دارد که بندگان خالص و فداکار خویش را در چنان حالتی ببینید. و خوش به حال آن عزیزانى که سال‏ها در راه محبوب خویش در هواى گرم تابستان و سرد زمستان در سراسر کربلاهاى ایران زمین، از جنوب تا غرب و شمال غرب، عرق ریختند و نهایتاً شایستگى آن را پیدا کردند که حسین وار به مقام عندرب برسند. شهید غلامرضا شریفى پناه

*************************

 جبهه ‏اى که سراسر ایثار و فداکارى است، دانشجوى خوب تربیت مى‏کند و تحویل جامعه مى‏دهد. جبهه‏ اى که خیلى از جوانهاى کوچه و بازار را به اسلام آشنا کرد و آنان را از منجلاب فساد رهاند به اسلام حقیقى على(ع) آشنا کرد، اسلامى که براى آن خونهاى بسیارى ریخته شد، تا به امت خمینى رسید. اسلامى که به وسیله خون بارور شده. و خون‏هاى شهدا این اسلام را آبیارى کرده و حال خداوند تبارک و تعالى این بندۀ گناهکارش را مورد لطف و کرمش قرار داد و به فیض شهادت رساند. شهید علیرضا مالکى

**********************

و اینک در سنگر، کنار چراغ فانوس و در کنار دیگر برادران که بعد از دعاى کمیل به خواب فرو رفته و تعدادى در گوشه و کنار سنگر و در کنار چراغ فانوس، مشغول نوشتن وصیت‏نامه هستند، چون امشب وسط دعاى کمیل بود که خبر دادن از قرارگاه نجف اشرف، آماده باش داده شد و دستور حمله نیز صادر شده که برادر حسین عسکرزاده که معاون گردان ولى الله بود، خبر داد: برادران همدیگر را در آغوش بگیرید و ناله کنید. گریه کنید و از هم دیگر حلال بودن طلب کنید و بعد از این خبر که همه‏ى برادران خوشحال بودند، برادر عسگرزاده نوحه خواند.  شهید حجت الله توسلى   

 

 **********************

غسل شهادت کرده‏ام و آماده‏ام براى جنگ در راه خدا و فدا شدن در راه او و براى او و سر خود را در کف و جان خود را در دست گرفته، در انتظار رسیدن لحظه‏ى موعود، ساعت شمارى کرده تا به پیشگاه حق تقدیم کنم تا شاید به این وسیله بتوانم رضایت خداى جهانیان را برانگیزم و این بنده‏ى ناچیز خود را از عذاب بزرگ قیامت در امان بدارد و مورد شفاعت پیامبر و آلش قرار دهد. شهید رجبعلى نجفى       

آرى دوستان! جبهه را دریابید؛ به جبهه بروید، دانشگاه واقعى آنجاست. من در دانشگاه امام حسین(ع) درس مى‏خوانم و تا نتیجه ‏ى قبولى نگیرم به طرف باز نمى‏گردمشهید محمد میراب‌طرقی طرقى 

**********************

پدر عزیزم! من با اجازه‏ى شما مى‏روم به قتلگاه کردستان و به کربلاى ارومیه، یعنى آن جایى که سرهاى برادران ما را از تن جدا مى‏کنند و دست‏هاى برادران ما را از بدن جدا مى‏کنند. آنجایى که برادران ما را مانند گل پرپر مى‏کنند و مانند گرگى درنده، این جانبازان ما را به خاک و خون مى‏کشند. پدرجان! ناراحت نباشید پس باید خوشحال باشید. شهید رسول نیازى 

**********************

جبهه، یکى از آماده ‏ترین و بلندترین سکوها براى معراج و پرواز انسان به ملکوت اعلى است.  شهید احمد معلمى       

**********************

مى‏شنوم که از دشت نینوا هنوز فریاد رزمندگان راه خدا به گوش مى‏رسد. و فریادپاکشان قله‏ هاى رفیع آزادى را در مى‏نوردد. شهید على حجازى        

**********************

هم اکنون در زیر صداى مهیب گلوله ‏هاو شلیک توپ‏ها که از دیشب سکوت را در هم شکسته است، در سنگرى در میان بیابان‏هاى پر از لاله‏ى خوزستان نشسته‏ام و به فکر حمله‏ى نهایى و سرنوشت ساز لشکریان اسلام که در چند روز آینده شروع خواهد شد، هستم و تصمیم گرفته ‏ام که چند سطرى به عنوان وصیت نامه، بر روى کاغذ بیاورم. شهید یوسف محصل بیرجندى        

**********************

اکنون در جبهه ‏ى حق علیه باطل، با غرش و شادى توپ‏ها و پاى کوبى رگبار مسلسل‏ها... و در زیر پایش نقل‏هاى سرخین، به طرف عروس شهادت بدرقه ‏ام خواهند کرد و در سنگر حق علیه باطل، عروس شهادت را به آغوش خواهم کشید. شهید مصطفى آزاده       

**********************

 در جبهه ‏هاى نور علیه ظلمت که معراج انسان‏هاى مخلص و مؤمن و ایثارگر است و کلاس درس و مدرسه‏اى جهت عشق به خدا و اسلام به شمار مى‏رود و کشتى نجات دهنده از ظلمت و گمراهى هستند به سوى ساحل نور و ایمان و البته توفیق حضور در این میدان‏ها و جبهه ‏ها نصیبم شد و از نزدیک، شاهد رشادت‏ها و جانبازى ‏ها و ایثارگرى ‏ها و از خودگذشتگى‏ جوانان مخلص و کم نظیر بودم. شهید حسن آقاسى‏زاده       

**********************

شب حمله است، شبى است که حمله ‏اى را با نام کربلا می خواهیم به امید حق... و با فرماندهى امام زمان (عج) شروع کنیم. در این حمله، حتماًجهت گشایش راه، خون لازم داریم... و اکنون شاید خون من هم قابل آن باشد تا قطره‏اى از رود خروشان این راه باشد. امیدوارم که شهادت من، شما را در راه اسلام و درراه اطاعت از رهبرى حسین زمان، امام خمینى مقاوم نماید.  شهید مجید حجتى       

**********************

عروسى من در جبهه، عروسى من، شهادت است. صداى غرش گلوله، توپ، خمپاره، عقد مرا خواهند خواند. با پوششى از خون گرم و سرخ، خود را براى معشوقم - الله تعالى- آرایش خواهم کرد. در غلغله‏ ى شادى مسلسل‏ها و بارش نقل سربى در حجله ‏ى سنگر، عروس شهادت را به آغوش خواهم کشید. عروس من شهادت و نام فرزندم آزادى ومن از اینجا فرزندم آزادى را به شما مى‏سپارم که از آن محافظت کنید. شهید على اصغر خسروى       

**********************

 جبهه، بهترین محل براى آزمایش و پس دادن امانت است و این را بدانید وقتى انسان مى‏خواهد با خدا معامله کند، باید بهترین چیزى را که دارد، تقدیم کند. شهید ابراهیم آموزگار       

**********************

اکنون که من شربت شهادت را مى‏نوشم و به شهادت مى‏رسم، نمى‏دانم با چه زبانى اینجا را توصیف کنم. وقتى با این برادران رزمنده صحبت می شود، می بینم بعضى برادرشان شهید یا مفقود است و ایشان سلاح آنان را به دوش می کشند وفقط باید انسان این‏ها را در جبهه ببیند و درس بگیرد.  شهید غلامرضا کارکرده       

**********************

 این لطف خداوند بود که نصیب این بنده‏ ى حقیر شد که واقعاً اگر عشق است، در جبهه‏ ها است، اگر ایمان است، در جبهه‏ ها است و اگر دعا و معنویات است، در جبهه است و اگر صفا و صمیمیت و اخلاص است در جبهه ‏ها است. شهید محمد رضا پلنگى       

**********************

اکنون که در آستانه‏ى اعزام به جبهه هستم، خیلى خوشحالم که شاید بتوانم گامى کوچک و ناچیز بردارم. شهید علیرضا بهرامى       

**********************

 در جبهه‏ ها، ناله ‏هاى شبانگاه، سجده ‏هاى طولانى همراه با زمزمه و ناله و اشک، نمازهاى شب، دعاها و مناجات‏ها و توسل‏ها، همه گویاى حقیقت‏اند. شهید محمود اردکانى       

**********************

 آرى براى کسى که در آتش درد و غم مى‏سوزد، سوختن، حیات اوست. البته مى‏بخشید از این که من این‏ها را گفتم، چون خودتان معلم و پرورش دهنده‏ى ما بودید و خود بهتر مى‏دانید. شاید یکى از علل آمدن من به جبهه همین بود که نخواستم خودم را فداى خودخواهى و خود بینى‏هاى بعضى بکنم و با آمدن به جبهه، از لجنزارى که بعضى از سودجویان و فرصت طلبان در شهر درست کرده بودند و زندگى را در خوب خوردن و خوب زندگى کردن مى‏دیدند، بیرون آمدم و در محیطى الهى و خدایى قرار گرفتم که دیگر کسى براى مقام و منصب کار نمى‏کند و معیار برترى، همان (ان اکرمکم عندا... أتقیکم کم) از نامه‏ هاى شهید علیرضا عاصمى  

********************** 

به خدا قسم هر طرفى را که مى‏نگرم، دانش آموزانند که قلمشان، کلاشینکف است و جوهرشان، خونشان و دفترشان، زمین سرخ کربلا است. شهید یوسف براهنى فر 

**********************
آرى یارانمان رفتند و تنهایمان گذاشتند؛ این پرستوهاى عاشق پرواز ... این دلاوران، همراه با شفق رفتند و به نور مطلق پیوستند تا طلوع فجر را بر قله‏ى گیتى نمایان سازند. اگرچه سوختند، خود گواهى بر صداقتشان داشتند و ماندن، در این میان، چه درد عظیمى است. ماندن، با قلبى پردرد و با چشمى پر خون، نظاره
 ‏گر شهادت یک یک حسین‏ها و حمزه‏ها و عباس‏ها و گویى که پشتمان را شکسته‏اند. زنجیرهاى اسارت درد بر دست و پایمان بسته، غم بر سینه‏هایمان نشسته و ما نگران فرداى خویشم. خدایا! تو مى‏دانى که ما از نبودن این یارانمان در رنج نیستیم، چرا که از هستى خویش در رنجیم و زخم ماندن را بر پیکرهامان تجربه مى‏کنیم، زیرا که مى‏دانیم در واقع، آنها زنده ‏اند و ما زندگان، مرده ‏ایم. شهید غلامعلى نورى

امشب، به دستور فرماندهان عزیز و با نام الله، حمله ‏ى خود را بر دشمن زبون اسلام و قرآن آغاز مى‏کنیم و همواره از خداى خود مى‏خواهیم نصرت هر چه بیشترى به اسلام و قرآنش عطا بفرماید و ما یقین داریم این ما نیستیم که دشمن را به روزگار سیاه کشانده ‏ایم، بلکه ما وسیله بودیم و نه بیشتر و پیروزى را خدا به ما مى‏دهد به کمک امدادهاى غیبى خود و ما به امید خدایش مى‏رویم و فقط به الله تکیه مى‏کنیم و بس و هیچ هوایى ان‏شاءالله به دل راه نخواهیم داد.  شهید رجبعلى نجفى

**********************

گاهى نسبت به بعضى از برادران، غطبه مى‏خورم از باب طلبیدن شهادت از خدا و مى‏گویم واقعاً اینها همان سربازارن صدر اسلام هستند به قول امام. برادران ساعت شمارى مى‏کنند که کى حمله فرا مى‏رسد؟ گاهى فکر مى‏کنم چقدر دیر مى‏گذرد. امروز، جمعى از برادران، گردآمده ‏اند و آماده ‏ى فروختن جان به خدا هستند و گروهى امشب به دیدار خدا و دیدار حسین(ع) مى‏شتابند و گروهى با امام زمان(عج) ملاقات مى‏کنند.

چهره‏ هاى این برادران سراپا نور و معنویت است و انسان، مشتاق نگاه کردن به آن‏هاست، چون چهره ‏هاى بعضى از آن‏ها امشب براى خدا خونین مى‏شود و سراپاى پیکرشان، غرق به خون خواهد گذشت.  

پس از انتظارهاى زیاد و براى رسیدن به فیض شهادت، امشب شب موعود است و خداوند ان‏شاءالله به این بنده‏ى حقیر، منت خواهد گذاشت و جانم را خریدار خواهد بود.دعا مى‏کنم خدا قلب همه‏ ى رزمندگان راهت را در مصاف با دشمنان دینت ثابت قدم بدار و توفیق ده هیچگونه تزلزلى در دل آن‏ها ایجاد نشود. آرى، در اینجا با کسانى برخورد مى‏کنم که در دعاهایشان، از خداى خود طلب شهادت مى‏کنند و همواره در انتظار لقاى پروردگار هستند. اکنون که مشغول نوشتن هستم، لحظاتى پراکنده، هواپیماهاى دشمن برفراز آسمان، بمبهاى شیطانى خود را روى منطقه مى‏ریزند. شهید رجبعلى نجفى   

**********************

خدایا: تو را به خون کلیه شهیدانی که به دست شیاطین به شهادت رسیدن و هر کدام همچون دانه گندم که در زمین مرگ را بر خود قبول کردن و تعداد بیشتری دانه به وجود آوردند همچون تمامی شهیدانی که بعد از شهادت چون سیل خروش حرکت می کند، تا در این دانشگاه بزرگ انتخابی خود را در معرض نمایش قرار دهند. اسلام را در تمام کشورها پیروز بگردان. شما سعی کنید حتی المقدور در این جنگ که از ساعت ها و زمان های کمیاب روزگار است شرکت کنید.شهید ابوالقاسم فضلی

**********************

بار خدایا، تو را سپاس می گوییم که این همه نعمات را به ما ارزانی داشتی و این همه نعمت. رئوف و مهربان هستی خدا در همه حال بر ما با محبت و عطوفت حکم فرما باش که شاید ما طاقت اجرای عدل تو را نداشته باشیم و تو را سپاس می گوییم که به ما توفیق آمدن به جبهه این دانشگاه انسان سازی را دادی و خدایا به ما توفیق خدمت در راه اسلام و جهاد با کافران را عنایت فرما و اگر ما در این جا آن طور که باید عمل کردیم نکردیم و خودساخته نشدیم. خدایا تو ما را ببخش، پیام من به رهبر زمانم و امت حزب الله این است که، لحظه ای غفلت نورزند، چرا که دشمنان اسلام امروز کمر همت بسته اند تا اسلام را که رهایی دهنده و نجات دهندۀ مستضعفان است از میان بردارند. می‌خواهم به جبهه‌ها بیایند و آن وظیفه خطیر خود را به انجام رسانند و همواره در صحنه ها حضور مداوم داشته باشند و امام را تنها نگذارند و در این برهه از زمان که اسلام در برابر خطر ابرقدرتهای شیطانی قرار گرفته اند یاری نمایند. شهید سیدهاشم واحدالعین‌موسوی

**********************

همه باید این اصل را بدانیم که صبر و مقاومت بزرگان دین و مجاهدین فی سبیل الله در گذرگاه های حساس تاریخ در درگیری با مستکبرین خائن حفظ موجودیت مکتب و توسعه اسلام بوده است. بنابراین خانواده های عزیز بگذارید فرزندانتان افتخارتان باشند نه مایه ذلت و خواری شما، بگذارید در جبهه در مصاف با دشمن ضمیر فرزندانتان منور به نور ایمان گردد و اگر تا به حال همانند خاک طلایی بوده اند که قابل شناخت نبوده اند با پی بردن به خود و وجود و درون و اصل خود را نمایان گردانند و هرگز فکر نکنید با رفتن آنها از بین می روند و با ماندن باقی می مانند. همه چیز به دست خداست و اگر چنین اوهامی در ذهن دارید به دور ریزید که خدا را و عظمت او را درک نکرده اید. شهید سیدسیروس‌یگانه

**********************

گرچه من ناچیزتر از آنم که به شهادت برسم یا که یک رزمنده قلمداد شوم. زیرا جبهه همچون دانشگاه است که انسان با امدادهاى غیبى‏اش آموزش مى‏بیند و هر کسى نمى‏تواند به این جا بیاید، مى‏خواهم حقیقت را بگویم، آن چه من از جنگ آموختم که کربلا، چون دانشگاه است و ایران چون صفحه ى سفید کاغذى، خون و روده و رگم همچون جوهر و آموزگارم حسین(ع) و شهادت فارغ التحصیلى ‏ام است. شهید سیدجلیل حاتمى   

**********************

خمپاره، رگبار و مسلسل و غرش تانک و آتش توپخانه و مزدوران صف اندر، صف، سنگر به سنگر و قدم به قدم به کمین نشسته و به سوى جبهه ‏ها مى‏تازند، عجیب که شهادت مرز آتش و خاک، دشمنى و دوست نمى‏شناسد، بر دوست سبقت مى‏گیرد و بر دشمن یورش، دیگر فکر ابزارگراى شرق و غرب از محاسبه مى‏ایستد.  شهید محمدحسین خردمندى        

  

**********************

پدر و مادرم من در جبهه کمک و همت مردم را با تمام وجود مى‏بینم، که اگر کمک آن‏ها نبود این جا نه آبى، نه لباسى و نه جنگى، بود در این صحراى جنگ تماماً محرومان و زجرکشیدگان، قیام کنندگان و یاران صدیق امام و نسل جوان پیروز و زنده دل مى‏باشند و بى امان به هواى شهادت و عشق و ایمان به جبهه سرازیر مى‏شوند و دشمن را به هراس مى‏افکنند. شهید محمدحسین خردمندى

**********************

 از روزى که پا به جبهه گذاشته ام با چهره‏ هاى نورانى و جذاب زیادى آشنا شدم که همه را از خودم مخلص ‏تر و با ایمان‏تر مى‏دیدم. که واقعاً خداى خویش را شناخته و از دنیا دل بریده بودند و حس مى‏کردم با دیدن آن‏ها هر انسانى به یاد بهشت مى‏افتد. زیرا همیشه خالصانه و خوش برخورد هستند و معنویت تازه‏اى دارند که روح انسان را تازه مى‏کند. شهید جواد ابراهیمى   

من دست از جهان شسته ‏ام و براى ملاقات خداوند به کربلاى خوزستان آمده ‏ام، خدایا! از تو مى‏خواهم که، مرا با اصحاب حسین(ع) محشور کنى. آرزو دارم که، بر خاک داغ خوزستان در خون خود بغلطم و به یاد عاشوراى حسینى خود را در قدم مقدسش بیفکنم. شهید حسن پارسا      

**********************

 آیا کسى به خود اجازه مى‏دهد که با چشم خود ببیند که جنایت کاران و متجاوزان دست به سوى اسلامش، شرف و کشورش دراز کرده و قصد نابودى آن را داشته باشند و سکوت اختیار کند. من اکنون مى‏روم که با خدایم ملاقات کنم، مى‏روم تا آتشى را که در درونم مشتعل شده خاموش نمایم، من هم اکنون به سوى سنگر خالى هم رزمم به سوى لانه با صفاى جبهه و جنگ پرواز مى‏کنم که دشمن بداند، هیچ وقت سنگرها خالى نمى‏ماند.شهید احمد ولى پور     

**********************

 على جان، جایت بسیار خالى است. این مکان، مکانى است عرفانى، این جا، جایگاه عاشقان به الّله است.شهید محمدرضا فدوى    

**********************

 معنویت حاکم بر جبهه ‏ها را حفظ و از رزمندگان مى‏خواهم که آن معنویت را با خود به پشت جبهه‏ ها بیاورند، تا ایران را سراسر به دانشگاه کربلا مبدل سازیم. شهید پرویز محمدى      

**********************

 من همانند، هزاران عاشق دیگر به دیار عاشقان به دانشگاه تزکیه و به محل اجتماع عاشقان به معبود آمده ‏ام. تا خداوند عنایتى فرماید و با دیگر شهیدان مرا محشور کند. آرى، من به این مکان آمده ‏ام تا از این دنیاى پرتنگ جدا شده و به معشوق بپیوندم. این جا، مکانى است که براى آزادیش قدم به قدمش، به خون گل‏هاى این دیار آغشته گشته.  شهید نریمان حمیدى زاده       

**********************

 اما دخترم، که آرزویت دیدن مهر و محبت پدر بود. ولى هنوز حرف‏هاى او را متوجه نمى‏شدى، این نعمت الهى بى بهره شده ‏اى، با الگو قرار دادن حضرت سکینه رهرو خوبى براى رهبر انقلاب باش  و بدان که اسلحه فرزند پدرت و حجله سنگرش و تیر و ترکش نقل و نبات و شهادت عروسش مى‏باشد. شهید انوشیروان رضایى فاضلى   

**********************

 من عاشقانه به سوى جبهه رفتم و این براى چندمین بار است. به دانشگاهى که درسش ایثار مى‏باشد شرکت کرده ‏ام، اما در این دانشگاه رفوزه شده ‏ام. چون خداوند گلچین مى‏کند و خوبان را مى‏برد و شهادت نصیب من نمى‏شود. شهید محمد رحیمى        

**********************

مادرم، مهربانم، عروسم اسلحه ‏ام بود. و حجله ‏ام سنگرم و گلوله ‏هاى سربى شیرینى ‏هایى بود که بر سرم مى‏ریخت و ماه عسلم را به کربلا سفر مى‏کنم. شهید رحمت الله برات پور     

**********************

خدا هر چه بخواهد همان مى‏شود و زندگى واقعى در همین سنگرهاست، از همین نمازهایى است که در سنگرها برپا مى‏شود و انسان‏هاى پاک و واقعى که مدت‏ها دنبالشان بودم در اینجا هستند. خداوند لطف کرده و نور و رحمتش را بر من حقیر تابانده، نورى که در تاریکى حسرت یک شعله آتش را مى‏کشد. پر نور گشته ‏ام الحمدالّله. راستى چه زیباست، عشق بین انسان با خدا. شهید غلامعلى احسانى     

**********************

 این جبهه را، خداوند قرار داده است، تا جوانان بیایند و گناهانشان را از دوش خود بردارند. شهید عبدالعلى رستگار کلاته       

**********************

 من از سرزمینى مى‏نویسم که مردمان آن نماز شب به پا مى‏دارند و کارى جز گرفتن حق مظلوم از یزیدیان و ظالمان ندارند و هیچ چیز به اندازه تقوى و دیندارى ندارند و دنیا برایشان به اندازه‏ى ارزنى ارزش ندارد. شهید احمد احمدیان       

**********************

جبهه، بهترین محل براى آزمایش و پس دادن امانت است و این را بدانید، وقتى انسان مى‏خواهد با خدا معامله کند، بهترین چیز را تقدیم مى‏کند. شهید ابراهیم آموزگار     

**********************

 امروز اسلام به شما احتیاج دارد، نه این که بگویم همه بیایید جبهه، ما مى‏گوییم در هر کجا هستید جلوى باطل را بگیرید و احیاى حق کنید، همانجا هم جبهه است. شهید جمشید نامور       

**********************

 مادرم، من با تمام قواى خود مى‏جنگم. من گرمى آفتاب تابستان، باد سرد پاییز، برف و باران سنگین زمستان را در جنگ و جبهه تحمل مى‏کنم و خود را فداى اسلام و میهنم مى‏کنم. و مادر من از جبهه و جنگ نمى‏گریزم، زیرا نمى‏خواهم مایه سرافکندگى تو باشم. شهید حسن پارسایى   

**********************

 جبهه، یک نوع دانشگاه خودسازى است. که در این جا آدم خود ساخته مى‏شود و به سوى خانواده ‏اش مى‏شتابد و آنها را هم به طرف انقلاب سوق مى‏دهد. شهید امیر امیرى       

**********************

همسرم، چند روز قبل به میدان انتخاب رفتم، جایى که باید انتخاب کرد که با چه کسى مى‏خواهى معامله کنى و من با توجه به آن که در ظرف چند سالى که خدایم را که رَب و همه چیزم هست را شناختم و در مدت شناختم و تو به، به درگاهش و سجده کردن در این میدان، در این عرصه تجارتم را سودمندترین تجارت یافتم، آن هم شهادت است. شهید محمود عوض‏پور       

**********************

 من براى خودسازى و مبارزه با نفس خویش به اینجا آمده ‏ام، تا در این مکان مقدس خود را از آنچه غیر خداست برهانم و خود را براى  پیوستن به خدا مهیا سازم. شهید حبیب ا... عربى        

**********************

 در این خط ایثار و فداکارى از رزمندگان اسلام زیاد دیده مى‏شوند از همه مهم‏تر این که شب‏ها لحظه‏اى چشم بر هم نمى‏بندند و نیمه ‏هاى شب بر روى خاک مى‏افتند و مناجات به درگاه خدا مى‏کنند. شهید احمد دل آرا  

**********************

حضور در جبهه اسلام، در این دانشگاه عملى معنویت و ایثار به من حقیر داد. تا بتوانم دِین خود را نسبت به اسلام و مسلمین انجام دهم، و به عنوان یک خادم و سرباز به مملکت اسلامیم خدمت کنم چون هر لحظه امکان دارد که از این دنیاى فانى چشم فرو بندم. دولت عابدى  

 

۹۴/۰۷/۲۰
همسفر شهدا

نظرات  (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.